گنجور

شمارهٔ ۵۲۸

بر رخت راه نگاه از گلستان بیرون رود
شانه در زلف تو از موی میان بیرون رود
می روی از باغ و گل ها را پریشان می کنی
چون عزیزی کز میان دوستان بیرون رود
چون بسوزم، هر نفس خاکسترم از شوق گل
بی نسیمی همچو دود از آشیان بیرون رود
گر گل از بلبل حجابی می کند باور مکن
باش چندان کز گلستان باغبان بیرون رود
نه همین تنها ره کنعان زلیخا بسته است
می برد غیرت به هر سو کاروان بیرون رود
بس که دارم یار دور افتاده ای در هر دیار
می روم از خود، به هر سو کاروان بیرون رود
ذوق مستی آن کسی دارد که چون بلبل سلیم
در بهار آید به باغ و در خزان بیرون رود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر رخت راه نگاه از گلستان بیرون رود
شانه در زلف تو از موی میان بیرون رود
هوش مصنوعی: نگاه من از چهره تو به بیرون از گلستان می‌رود و شانه‌ام که در زلف‌های تو فرو رفته، به خاطر موهای میانت آزاد می‌شود.
می روی از باغ و گل ها را پریشان می کنی
چون عزیزی کز میان دوستان بیرون رود
هوش مصنوعی: وقتی تو از باغ می‌روی، گل‌ها را بی‌نظم و پریشان می‌کنی، انگار که عزیزی از میان دوستانش دور شود.
چون بسوزم، هر نفس خاکسترم از شوق گل
بی نسیمی همچو دود از آشیان بیرون رود
هوش مصنوعی: وقتی که می‌سوزم، هر بار که نفس می‌کشم، خاکسترم به امید دیدن گل در هوای بی‌نسیم، مانند دود از لانه‌ام خارج می‌شود.
گر گل از بلبل حجابی می کند باور مکن
باش چندان کز گلستان باغبان بیرون رود
هوش مصنوعی: اگر گل به بلبل پوششی بدهد، به هیچ وجه این را باور نکن که از باغبان می‌خواهد، زیرا ممکن است او از گلستان بیرون رود.
نه همین تنها ره کنعان زلیخا بسته است
می برد غیرت به هر سو کاروان بیرون رود
هوش مصنوعی: تنها راه رسیدن به کنعان مختص زلیخا نیست؛ بلکه غیرت و شجاعت انسان می‌تواند او را به سمت‌های دیگر نیز هدایت کند تا کاروانی از دیار خود به بیرون برود.
بس که دارم یار دور افتاده ای در هر دیار
می روم از خود، به هر سو کاروان بیرون رود
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری یارم در هر گوشه و کنار، از خودم بی‌خبر می‌شوم و با هر کاروانی که به سمت دیگری می‌رود، همراه می‌شوم.
ذوق مستی آن کسی دارد که چون بلبل سلیم
در بهار آید به باغ و در خزان بیرون رود
هوش مصنوعی: کسی که در مستی و شادی واقعی به سر می‌برد، مانند بلبل خوش‌صدا در بهار به باغ می‌آید و با شادمانی زندگی می‌کند، اما در پاییز با آگاهی از روند طبیعت می‌داند که باید از باغ خارج شود و با واقعیت‌های زندگی کنار بیاید.