گنجور

شمارهٔ ۴۸۰

دوستان می‌روم از خود که صبا می‌آید
بگذارید ببینم ز کجا می‌آید
بر دلم دست نگارین که نهاده‌ست، که باز
به مشامم ز نفس بوی حنا می‌آید
جلوه‌ام بر سر خار است و چو دست گلچین
در رهش بوی گلم از کف پا می‌آید
سیل در بادیهٔ عشق چنان هموار است
که گمان می‌بری از کوه صدا می‌آید
بس که ترسیده ز درد و غم غربت چشمم
نگهم از سر مژگان به قفا می‌آید
ز استخوان خوردن من همچو چراغ کشته
بوی دود از سر منقار هما می‌آید
عمر جاوید، سلیم از می گلگون خیزد
تا بود باده، چه از آب بقا می‌آید؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوستان می‌روم از خود که صبا می‌آید
بگذارید ببینم ز کجا می‌آید
هوش مصنوعی: دوستان، من قصد دارم از خودم فاصله بگیرم، چون نسیم خوشبو در راه است. بگذارید ببینم این نسیم از کجا می‌آید.
بر دلم دست نگارین که نهاده‌ست، که باز
به مشامم ز نفس بوی حنا می‌آید
هوش مصنوعی: دست زیبای او بر دل من جای گرفته و عطر حنا از نفس او به مشامم می‌رسد.
جلوه‌ام بر سر خار است و چو دست گلچین
در رهش بوی گلم از کف پا می‌آید
هوش مصنوعی: من در میدان زندگی در میان دشواری‌ها و سختی‌ها هستم، و مثل دست یک باغبان که گل‌ها را می‌چینند، عطری از وجودم بر جای می‌نهد.
سیل در بادیهٔ عشق چنان هموار است
که گمان می‌بری از کوه صدا می‌آید
هوش مصنوعی: در دقایق و لحظات عاشقانه، عشق مانند سیلی سرازیر و روان است که به راحتی و بدون مانع عبور می‌کند، به‌طوری‌که ممکن است فکر کنی که صدای آن از کوه‌ها به گوش می‌رسد.
بس که ترسیده ز درد و غم غربت چشمم
نگهم از سر مژگان به قفا می‌آید
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر درد و غم غربت آنقدر ترسیده است که از مژگانم به عقب می‌آید.
ز استخوان خوردن من همچو چراغ کشته
بوی دود از سر منقار هما می‌آید
هوش مصنوعی: از وجود من مانند یک چراغی که خاموش شده است، بوی دود به مشام می‌رسد و این بو از نوک پرنده‌ای بزرگ و افسانه‌ای به نام هما emanates می‌کند.
عمر جاوید، سلیم از می گلگون خیزد
تا بود باده، چه از آب بقا می‌آید؟
هوش مصنوعی: عمر دائمی و خوشبختی تنها از نوشیدن شراب خوش‌رنگ به دست می‌آید. پس تا زمانی که نوشیدنی موجود است، چرا از آب جاودانگی صحبت کنیم؟