شمارهٔ ۴۳۳
میگریزد خوابم از جایی که مخمل میبرند
دردسر میگیردم تا نام صندل میبرند
از خراش ناخن غم سینهام دارد صفا
آینه چون زنگ میگیرد به صیقل میبرند
آتش سودا ز بس در مغز من جا کرده است
از سرم در پیش پیش عقل، مشعل میبرند
هیچ لذت چون مکرر دیدن معشوق نیست
رشک یکبینان او بر چشم احول میبرند!
عیبپوشی چشم نتوان داشت از اهل جهان
بیشتر دستار اینجا از سر کل میبرند
طرفه صحراییست این کز حسن بیپروا سلیم
ناخن شیر آهوانش بهر هیکل میبرند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میگریزد خوابم از جایی که مخمل میبرند
دردسر میگیردم تا نام صندل میبرند
هوش مصنوعی: خوابم از جایی که مخمل وجود دارد فرار میکند و من به خاطر اینکه صندل میآورند، دچار دردسر میشوم.
از خراش ناخن غم سینهام دارد صفا
آینه چون زنگ میگیرد به صیقل میبرند
هوش مصنوعی: غم سینهام مانند آینهای است که بر اثر زنگزدگی نازیبا شده، اما با ناخنهای زخمدارم آن را میسازم و دوباره صاف و درخشان میکنم.
آتش سودا ز بس در مغز من جا کرده است
از سرم در پیش پیش عقل، مشعل میبرند
هوش مصنوعی: آتش عشق و تیرهکاری به حدی در ذهن من نشسته که دیگر عقل و هوش نمیتواند در کنترل من باشد، بلکه مانند مشعلی پیشروی من به راه خود میرود.
هیچ لذت چون مکرر دیدن معشوق نیست
رشک یکبینان او بر چشم احول میبرند!
هوش مصنوعی: هیچ لذتی به اندازه دیدن دوباره معشوق نیست و حسرت آنهایی که فقط میتوانند با یک چشم ببینند، بر دلشان مینشیند.
عیبپوشی چشم نتوان داشت از اهل جهان
بیشتر دستار اینجا از سر کل میبرند
هوش مصنوعی: نمیتوانیم به عیوب دیگران نگاه نکنیم، زیرا در جامعه برخی افراد با ظاهری فریبنده خود را میپوشانند و به همین دلیل در این مکان از دستاویزی برای پنهانکاری استفاده میکنند.
طرفه صحراییست این کز حسن بیپروا سلیم
ناخن شیر آهوانش بهر هیکل میبرند
هوش مصنوعی: در این صحرای دلانگیز، بهدلیل زیبایی بینظیری که دارد، شیران دختری را که از زیباییاش نمیتوان چشم پوشید، برای خود انتخاب میکنند و او را به عنوان زینت خود دارند.

سلیم تهرانی