شمارهٔ ۴۱۷
نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشد
شور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد
زین بیابان، باد دایم کشته بیرون میکشد
زاغ همچون خامهٔ نقاش، مجنون میکشد
بس که گرد غم به خاطر دارم از دور جهان
اشک چون مور از دل من خاک بیرون میکشد
از ترازو حال ما را میتوان معلوم کرد
در جهان هرجا که باری هست، موزون میکشد
باخبر گردد گر از ذوق نوای بیدلان
پنبه را گوش تو همچون داغ در خون میکشد
سرو اگر همچون تذروش بر سر خود جا دهد
خاطر لیلی به پای بید مجنون میکشد
صد نزاکت میکند در شربت کوثر سلیم
جام می اما به دستش ده، ببین چون میکشد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشد
شور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و من در حالتی دیوانهوار به سوی هامون کشیده میشوم؛ این حالت شوق و بیتابی، مرا به جلو میبرد و حس رسواییام را نیز به نمایش میگذارد.
زین بیابان، باد دایم کشته بیرون میکشد
زاغ همچون خامهٔ نقاش، مجنون میکشد
هوش مصنوعی: در این بیابان، باد همواره مردگان را بیرون میآورد، مانند اینکه زاغی با قلم نقاشی، مجنون را به تصویر میکشد.
بس که گرد غم به خاطر دارم از دور جهان
اشک چون مور از دل من خاک بیرون میکشد
هوش مصنوعی: من از شدت غم و اندوهی که در دل دارم، اشکهایم مانند مور از چشمانم بیرون میریزند و بهنوعی دل من را مانند خاکی که زیر فشار است، میفشارد.
از ترازو حال ما را میتوان معلوم کرد
در جهان هرجا که باری هست، موزون میکشد
هوش مصنوعی: از ترازوی زندگی میتوان حال ما را فهمید؛ در هر کجا که باری وجود داشته باشد، همه چیز به تعادل میرسد.
باخبر گردد گر از ذوق نوای بیدلان
پنبه را گوش تو همچون داغ در خون میکشد
هوش مصنوعی: اگر بیدلان از لذت صدای خوش باخبر شوند، گوش تو مانند شعلهای بر روی پنبه، داغ و عاطفی میشود.
سرو اگر همچون تذروش بر سر خود جا دهد
خاطر لیلی به پای بید مجنون میکشد
هوش مصنوعی: اگر سروی مانند درخت مویی بر سر خود سایه افکند، دل لیلی به پای بید مجنون خواهد کشید.
صد نزاکت میکند در شربت کوثر سلیم
جام می اما به دستش ده، ببین چون میکشد
هوش مصنوعی: شخصی که در نوشیدن شربت کوثر بسیار ادب و نزاکت به خرج میدهد و با مهارت خاصی جام را مینوشد، وقتی که به او جامی بیاوری و او ببیند میتواند آن را بنوشد، به طرز جالبی آن را میکشد و از لذت آن بهرهمند میشود.

سلیم تهرانی