گنجور

شمارهٔ ۴۰۷

دلم آشفتگی در کار هرکس دید، می‌لرزد
چو شمع صبح می‌میرد، دل خورشید می‌لرزد
گدای عشق خون دل چو در پیمانه می‌ریزد
ز موج رشک، می در ساغر جمشید می‌لرزد
شکوهی ناتوانان را به چشم خصم می‌باشد
ز بیم سینه‌ام خنجر چو برگ بید می‌لرزد
ز بوی پیرهن بردن زلیخا آنچنان داغ است
که چون برگ گل از هرجا نسیمی دید می‌لرزد
سلیم از وصل او آسایشی حاصل نشد ما را
درون سینه دل نوعی که می‌لرزید، می‌لرزد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم آشفتگی در کار هرکس دید، می‌لرزد
چو شمع صبح می‌میرد، دل خورشید می‌لرزد
هوش مصنوعی: وقتی دل من بی‌نظمی و آشفتگی را در کار دیگران می‌بیند، مانند شمعی که در صبح می‌میرد، می‌لرزد. این نشان می‌دهد که قلب من نیز مانند خورشید چه در نوسان و حساس است.
گدای عشق خون دل چو در پیمانه می‌ریزد
ز موج رشک، می در ساغر جمشید می‌لرزد
هوش مصنوعی: دلسوزی و عشق، دل گدایی را مثل خون در جامی می‌ریزد و این عشق، به قدری، در دل او شور و نشاط ایجاد می‌کند که گویی شراب در جام جمشید می‌لرزد.
شکوهی ناتوانان را به چشم خصم می‌باشد
ز بیم سینه‌ام خنجر چو برگ بید می‌لرزد
هوش مصنوعی: ناتوانی دیگران در نظر دشمن بزرگ و پررنگ جلوه می‌کند. از ترس، قلب من مانند برگ بید می‌لرزد و احساس ضعف می‌کنم.
ز بوی پیرهن بردن زلیخا آنچنان داغ است
که چون برگ گل از هرجا نسیمی دید می‌لرزد
هوش مصنوعی: بوی پیراهن زلیخا آنقدر گرم و سوزان است که هر وقت نسیمی به آن می‌خورد، مثل برگ گل می‌لرزد.
سلیم از وصل او آسایشی حاصل نشد ما را
درون سینه دل نوعی که می‌لرزید، می‌لرزد
هوش مصنوعی: با وصل او، ما هیچ راحتی به دست نیاوردیم؛ در دل ما که از ترس و دلهره می‌لرزید، هنوز هم لرزشی وجود دارد.