گنجور

شمارهٔ ۳۶۹

می دو ساله به لب های یار من نرسد
گل پیاده به گرد سوار من نرسد
چها نوشته ام از بیخودی به نامه ی شوق
خدا کند که به دست نگار من نرسد!
دلم همیشه ازان همچو بید می لرزد
که چشم زخم خزان بر بهار من نرسد
ز شوق وصل تو خمیازه در دهان دارم
چو گل، شراب به داد خمار من نرسد
مگر به شیشه ی ساعت کنند بعد از مرگ
که دست صرصر غم بر غبار من نرسد
حدیث شوق به مکتوب، تا به چند سلیم
نویسم و به فراموشکار من نرسد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

می دو ساله به لب های یار من نرسد
گل پیاده به گرد سوار من نرسد
هوش مصنوعی: دو سال است که لب‌های یارم به من نمی‌رسد و هیچ گل پیاده‌ای هم به گرد سوار من نمی‌رسد.
چها نوشته ام از بیخودی به نامه ی شوق
خدا کند که به دست نگار من نرسد!
هوش مصنوعی: من از روی بی‌خبرى چیزهایى را نوشته‌ام که عشق خداوند را به نمایش بگذارد، اما نگرانم که این نوشته‌ها به دست محبوب من نرسد!
دلم همیشه ازان همچو بید می لرزد
که چشم زخم خزان بر بهار من نرسد
هوش مصنوعی: دل من همواره مانند درخت بید می‌لرزد، زیرا نگرانم که آسیب‌های پاییز بر فصل بهار من تأثیر بگذارد.
ز شوق وصل تو خمیازه در دهان دارم
چو گل، شراب به داد خمار من نرسد
هوش مصنوعی: از شادی دیدن تو در دلم نمی‌جایست و مثل گلی که تشنه نوشیدنی است، نمی‌توانم آن حسی را که به من دست داده فراموش کنم. در حالی که به شدت به آن نیاز دارم، انگار شراب برای رفع خستگی‌ام به من نمی‌رسد.
مگر به شیشه ی ساعت کنند بعد از مرگ
که دست صرصر غم بر غبار من نرسد
هوش مصنوعی: آیا بعد از مرگ، کسی ساعت رملی را بشکند تا غم و آلام من تحت تأثیر طوفان زمان قرار نگیرد و از بین نرود؟
حدیث شوق به مکتوب، تا به چند سلیم
نویسم و به فراموشکار من نرسد
هوش مصنوعی: تا چه مدت باید از عشق و شوق بنویسم، تا شاید نوشته‌هایم به کسی که فراموشکار است نرسد؟