شمارهٔ ۳۶
به گوش کس نبود آشنا حکایت ما
رموز عشق بود سر بسر روایت ما
خوشم به صحبت عنقا، که غیر ازو عمری ست
کسی نیامده از جانب ولایت ما
به کینه جویی خصم از میانه ی احباب
کسی نکرد جز افتادگی حمایت ما
دو گوشواره ی عرشند بر هم ارزانی
فغان بی اثر و آه بی سرایت ما
سلیم شکوه چه حاصل ازو که گوهر گوش
شده ست پنبه ی آن گوش از شکایت ما
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به گوش کس نبود آشنا حکایت ما
رموز عشق بود سر بسر روایت ما
هوش مصنوعی: هیچکس از داستان عشق ما خبر ندارد و ما تنها به خودمان میدانیم که چه وقایعی در زندگیمان اتفاق افتاده است.
خوشم به صحبت عنقا، که غیر ازو عمری ست
کسی نیامده از جانب ولایت ما
هوش مصنوعی: من از صحبتهای عنقا خوشحال هستم، زیرا غیر از او هیچ کس از سرزمین ما در طول عمر کسی نمیآید.
به کینه جویی خصم از میانه ی احباب
کسی نکرد جز افتادگی حمایت ما
هوش مصنوعی: هیچ کس به خاطر دشمنی و کینهجویی خصم از دوستان، ما را یاری نکرد، جز اینکه فروتنی و تسلیم ما باعث حمایت دیگران شد.
دو گوشواره ی عرشند بر هم ارزانی
فغان بی اثر و آه بی سرایت ما
هوش مصنوعی: دو گوشوارهی آسمان به مانند یکدیگر به ما یا به درد و فغانی که داریم توجهی نشان نمیدهند و صدای ما هیچ تاثیری بر آنها ندارد.
سلیم شکوه چه حاصل ازو که گوهر گوش
شده ست پنبه ی آن گوش از شکایت ما
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده توضیح دهیم، میتوان گفت که سلیم (شخصی در شعر) نمیتواند از کسی شکایت کند، چرا که در حقیقت کلامش مانند پنبهای است که در گوشها جا گرفته و نمیتواند به درستی بیان شود. به عبارتی، نالهها و شکایاتش به جایی نمیرسند و هیچ تاثیری ندارند.