شمارهٔ ۱۰
ای ز مژگانت مرا چون خوشه در دل تیرها
بر سرم چون برگ بید از غمزه ات شمشیرها
خفته در راه تو از عجز ای غزال شیرگیر
دست بر بالای یکدیگر نهاده شیرها
گرچه در راه تو عمرم صرف شد چون گردباد
دارم از ریگ بیابان بیشتر تقصیرها
صیدگاه کیست این صحرا که از زخم خدنگ
سایه پنداری پلنگ است از پی نخجیرها
فکر اسباب تعلق کردن از دیوانگی ست
موج دریای جنون ماست این زنجیرها
سایه ی تیغ است عاشق را مقام عافیت
برگ نی باشد حصاری از برای شیرها
کفر و دین را عشق صلحی داد کز اندام خود
چون زره کردند جوهر را برون شمشیرها
نیست آزادی سلیم از حلقهٔ فتراک عشق
صیدگاه اوست عالم، ما همه نخجیرها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز مژگانت مرا چون خوشه در دل تیرها
بر سرم چون برگ بید از غمزه ات شمشیرها
هوش مصنوعی: چشمانت مانند خوشههایی هستند که در دل من اثر میگذارند و لبخندت همچون شمشیری است که بر سر من میخورد و مرا آزار میدهد.
خفته در راه تو از عجز ای غزال شیرگیر
دست بر بالای یکدیگر نهاده شیرها
هوش مصنوعی: غزالی که در عشق تو به خواب رفته و از ناتوانی، شیرها دست بر دوش یکدیگر گذاشتهاند.
گرچه در راه تو عمرم صرف شد چون گردباد
دارم از ریگ بیابان بیشتر تقصیرها
هوش مصنوعی: با وجود اینکه عمرم را در راه تو خرج کردم، مانند گردبادی که از ریگهای بیابان میگذرد، احساس میکنم تقصیرهایم بیشتر از آن است.
صیدگاه کیست این صحرا که از زخم خدنگ
سایه پنداری پلنگ است از پی نخجیرها
هوش مصنوعی: این دشت متعلق به کیست که با تیر آسیبدیده، سایهای را شبیه به پلنگ میبینی که در جستجوی شکار است؟
فکر اسباب تعلق کردن از دیوانگی ست
موج دریای جنون ماست این زنجیرها
هوش مصنوعی: توجه به چیزهای مادی و وابستگی به آنها نشانهای از بیخود بودن است. احساسات و هیجانات ما، مانند امواج دریا، از این محدودیتها رها میشوند و ما را آزاد میکنند.
سایه ی تیغ است عاشق را مقام عافیت
برگ نی باشد حصاری از برای شیرها
هوش مصنوعی: زندگی عاشقانه در عین زیبایی، گاهی خطرناک و سخت است. عاشق، در سایهی تهدید و چالشها زندگی میکند و در این راه، هیچ چیز نمیتواند او را از آسیبها محافظت کند. مانند برگ نازکی که به هیچ عنوان نمیتواند مانع شیرهای درنده شود.
کفر و دین را عشق صلحی داد کز اندام خود
چون زره کردند جوهر را برون شمشیرها
هوش مصنوعی: عشق به صلح میان کفر و دین توافقی ایجاد کرد که افراد به مانند زرهای از خود محافظت کردند و جوهر وجودشان را از زیر فشار درآورده و به نمایش گذاشتند.
نیست آزادی سلیم از حلقهٔ فتراک عشق
صیدگاه اوست عالم، ما همه نخجیرها
هوش مصنوعی: آزادی واقعی وجود ندارد و عشق دامی است که انسان را در خود گرفتار میکند. جهان به عنوان یک شکارگاه است و ما همه در آن مانند حیواناتی هستیم که در حال شکاریم.