گنجور

شمارهٔ ۷۷

بر سر رحم آسمان و یار به کین است
آه که دشمن چنان و دوست چنین است
نرگس او رهزن دل آفت دین است
شیفته ی چشم او هم آن وهم این است
در نفس آخرین نهفته رخ از من
یافت که وقت نگاه باز پسین است
پای براینم که از درت نگذارم
گر همه در روضه ی بهشت برین است
یک نظر از لطف سوی گدایی
ایکه ترا ملک حسن زیر نگین است
در غمش از جان خویش بگذر و مگذار
مصلحت خویش را که مصلحت این است
گوشه نشین را میان جمع کشاند
فتنه که در چشم یار گوشه نشین است
هست ززخم دلم پدید که آنرا
شوخ کمان ابروی چو او به کمین است
بی رخ خوبش قرین محنت و دردم
تا به من ای بخت بد (سحاب) قرین است

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر سر رحم آسمان و یار به کین است
آه که دشمن چنان و دوست چنین است
هوش مصنوعی: در این دنیا، روابط انسان‌ها بسیار پیچیده است. دوستان و دشمنان هر کدام رفتار و ویژگی‌های خاص خود را دارند. درواقع، در برخورد با یکدیگر، گاهی دوستان به ما آسیب می‌زنند و دشمنان هم رفتارهایی دارند که می‌تواند ناامیدکننده باشد. به عبارت دیگر، در دنیای کنونی، خیر و شر از یکدیگر قابل تشخیص نیستند و این وضعیت باعث اندوه و ناامیدی می‌شود.
نرگس او رهزن دل آفت دین است
شیفته ی چشم او هم آن وهم این است
هوش مصنوعی: نرگس زیبای او دلی را که گرفتار عشق است، می‌دزد و عشق به چشمان او، تمام فکر و خیال‌ها را در بر می‌گیرد.
در نفس آخرین نهفته رخ از من
یافت که وقت نگاه باز پسین است
هوش مصنوعی: در آخرین لحظه، چهره‌ای از من نمایان می‌شود که نشان می‌دهد زمان برای یک نگاه آخر رسیده است.
پای براینم که از درت نگذارم
گر همه در روضه ی بهشت برین است
هوش مصنوعی: من هرگز از در ورودی تو عبور نخواهم کرد، حتی اگر همه زیبایی‌ها و نعمت‌های بهشت پیش رویم باشد.
یک نظر از لطف سوی گدایی
ایکه ترا ملک حسن زیر نگین است
هوش مصنوعی: یک نگاه محبت‌آمیز به سوی من، که من گدای عشق توام و تو صاحب زیبایی و کمال هستی.
در غمش از جان خویش بگذر و مگذار
مصلحت خویش را که مصلحت این است
هوش مصنوعی: برای عشق و غم او از جان خود بگذر و فکر نکن به نفع خودت. چون واقعاً نفع این است که برای او فداکاری کنی.
گوشه نشین را میان جمع کشاند
فتنه که در چشم یار گوشه نشین است
هوش مصنوعی: فتنه‌ای به پا شد که باعث شد یک انسان منزوی و گوشه‌نشین، به جمع مردم بیاید؛ چرا که زیبایی و جاذبه‌ای که در چشم معشوقش بود، او را به این کار واداشت.
هست ززخم دلم پدید که آنرا
شوخ کمان ابروی چو او به کمین است
هوش مصنوعی: زخم دل من ناشی از عشق است و این عشق مانند تیر کمان ابروی او در کمین من نشسته است.
بی رخ خوبش قرین محنت و دردم
تا به من ای بخت بد (سحاب) قرین است
هوش مصنوعی: بدون زیبایی او، من در رنج و درد هستم و تا وقتی که این بخت بد (مانند ابر) با من همراه است، وضعیت من همین‌طور خواهد بود.