گنجور

شمارهٔ ۷۶

چو حاصل است ترا وصل یار حور سرشت
خلاف منطق و عقل است آرزوی بهشت
تو خود به دور زمان سرنوشت ساز خودی
چنانکه میدرود هر چه را که دهقان کشت
اگر دچار شود چشم دل به بدبینی
بدیده منظر زیبای دهر باشد زشت
همیشه زنده به دلهاست نام او آنکو
برفت و نام نکوئی بیادگار بهشت
رسد بگوش به هر جا که نام دوست (سحاب)
بگوش گیر و مگو مسجد است یا که کنشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو حاصل است ترا وصل یار حور سرشت
خلاف منطق و عقل است آرزوی بهشت
هوش مصنوعی: اگر تو به وصال یار زیبا برسی، آرزو کردن بهشت و پاداش‌های عقلانی و منطقی را به چالش می‌کشد.
تو خود به دور زمان سرنوشت ساز خودی
چنانکه میدرود هر چه را که دهقان کشت
هوش مصنوعی: تو نیز مانند کشاورزی هستی که سرنوشت خود را با دستان خویش می‌سازی و هر چیزی که در زندگی برای خود بکاری، همان را برداشت خواهی کرد.
اگر دچار شود چشم دل به بدبینی
بدیده منظر زیبای دهر باشد زشت
هوش مصنوعی: اگر دل به بدبینی بیفتد، حتی زیباترین منظره‌ها هم برایش زشت و نازیبا به نظر می‌آیند.
همیشه زنده به دلهاست نام او آنکو
برفت و نام نکوئی بیادگار بهشت
هوش مصنوعی: نام او همیشه در دل‌ها زنده است، آن کسی که رفت و نام نیکش به عنوان یادگار بهشت باقی مانده است.
رسد بگوش به هر جا که نام دوست (سحاب)
بگوش گیر و مگو مسجد است یا که کنشت
هوش مصنوعی: به هر کجا که نام دوست به گوش می‌رسد، گوش دار و بی‌دلیل به دنبال مکان خاصی نرو، چه آنجا مسجد باشد یا کلیسا.