گنجور

شمارهٔ ۷۴

زاهل امتحان کس در میان نیست
که بر دست تو تیغ امتحان نیست
جفای او به کام تست از آن دل
به فکر انتقام آسمان نیست
حباب آسا گشودم چشم و دیدم
که چیزی از وجودم در میان نیست
مگر دستار بر رطل گران داد
که شیخ شهر با ما سر گران نیست
چه باکش از هجوم دادخوهان
که اهل شکوه او را بر زبان نیست
گرفت آهم عنانش را که رخشش
زتک مانده است و دستی بر عنان نیست
(سحاب) آن را به خون ریزی قرینی
بجز تیغ شه صاحبقران نیست
خدیو بحر و بر فتحعلی شاه
که چرخش جز غبار آستان نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهل امتحان کس در میان نیست
که بر دست تو تیغ امتحان نیست
هوش مصنوعی: در میان افرادی که در امتحان‌ها آزموده می‌شوند، هیچ‌کس نیست که در دست تو، تکیه‌گاه و نشانه‌ای برای سنجش وجود نداشته باشد.
جفای او به کام تست از آن دل
به فکر انتقام آسمان نیست
هوش مصنوعی: بی‌محلی او برای تو میوه‌ای است که از دل به فکر انتقام از آسمان نیست.
حباب آسا گشودم چشم و دیدم
که چیزی از وجودم در میان نیست
هوش مصنوعی: چشم‌هایم را باز کردم مانند حبابی که می‌ترکد و متوجه شدم که هیچ چیزی از وجودم باقی نمانده است.
مگر دستار بر رطل گران داد
که شیخ شهر با ما سر گران نیست
هوش مصنوعی: آیا می‌شود که به خاطر یک چیز کم‌ارزش، کسی که مقام و نفوذ دارد در مقابل ما سختگیر و منتقد باشد؟
چه باکش از هجوم دادخوهان
که اهل شکوه او را بر زبان نیست
هوش مصنوعی: او نگران حمله‌ی کسانی نیست که از او درخواست عدالت دارند، زیرا او اهل شکایت و گلایه نیست و بر زبانش چنین سخنانی نمی‌آید.
گرفت آهم عنانش را که رخشش
زتک مانده است و دستی بر عنان نیست
هوش مصنوعی: آه من کنترلی بر خود ندارد، زیرا زیبایی‌اش از یک ضربه آسیب دیده و هیچ‌کس نیست که آن را مهار کند.
(سحاب) آن را به خون ریزی قرینی
بجز تیغ شه صاحبقران نیست
هوش مصنوعی: باران خونی جز از شمشیر شاه صاحبقران نمی‌بارد.
خدیو بحر و بر فتحعلی شاه
که چرخش جز غبار آستان نیست
هوش مصنوعی: شاه فتحعلی، که هم در دریا و هم در خشکی قدرت دارد، تنها چیزی که از او باقی مانده است، گرد و غباري است که از آستان او بر جای مانده است.