شمارهٔ ۶۹
خوش آنکه چشم تو گاهی بمن نگاهی داشت
نداشت گاهی اگر التفات گاهی داشت
گذشت آنکه دل آن نگار سنگین دل
حذر ز ناله و اندیشه ی ز آهی داشت
عجب نبود که او بگذرد ز جرم دلم
بجز گناه محبت اگر گناهی داشت
شدم هلاک غم او و بد گمانی بین
که در محبت من باز اشتباهی داشت
مراست دل به تو مفتون و هر دلی بدلی
نداشت راه بمن خصمی تو راهی داشت
ز بار عشق تو دوشم بدوش کوهی بود
که در برابر آن کوه وزن کاهی داشت
شدم بجرم وفا من شفیع دل اما
گناهکارتر از خویش عذرخواهی داشت
ز خصمی فلک اندیشه ی نداشت (سحاب)
بر آستانه ی میخانه تا پناهی داشت
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آنکه چشم تو گاهی بمن نگاهی داشت
نداشت گاهی اگر التفات گاهی داشت
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که گاهی نگاه محبتآمیز چشمان تو را دریافت کرد، حتی اگر این نگاه گاهی و موقتی باشد.
گذشت آنکه دل آن نگار سنگین دل
حذر ز ناله و اندیشه ی ز آهی داشت
هوش مصنوعی: روزهایی که دل آن معشوق سنگیندل از ناله و فکر بر مشکلات بیخبر بود، سپری شده است.
عجب نبود که او بگذرد ز جرم دلم
بجز گناه محبت اگر گناهی داشت
هوش مصنوعی: جا ندارد که او از گناهان دل من بگذرد، مگر اینکه تنها گناه من عشق ورزیدن باشد. اگر گناهی هم در کار باشد، همین است.
شدم هلاک غم او و بد گمانی بین
که در محبت من باز اشتباهی داشت
هوش مصنوعی: من به خاطر غم او به شدت در رنج هستم و با بدبینی مینگرم، چرا که در عشق من، به نظر میرسد اشتباهی رخ داده است.
مراست دل به تو مفتون و هر دلی بدلی
نداشت راه بمن خصمی تو راهی داشت
هوش مصنوعی: دل من فقط به تو وابسته است و هیچ دل دیگری نیست که مانند دل من به تو جذب شده باشد. در این مسیر، در حالی که تو دشمنی برای من محسوب میشوی، هیچ راه دیگری برای من وجود ندارد.
ز بار عشق تو دوشم بدوش کوهی بود
که در برابر آن کوه وزن کاهی داشت
هوش مصنوعی: بار عشق تو بر دوش من سنگینی میکند، بهگونهای که احساس میکنم این بار به اندازه کوهی سنگین است و در مقابل آن، وزن کاه چیزی به شمار میآید.
شدم بجرم وفا من شفیع دل اما
گناهکارتر از خویش عذرخواهی داشت
هوش مصنوعی: به خاطر وفایم مورد اتهام قرار گرفتم و در حالی که دل عاشق من شفیع است، خودم را گناهکارتر از آن میبینم که بخواهم از دیگران عذرخواهی کنم.
ز خصمی فلک اندیشه ی نداشت (سحاب)
بر آستانه ی میخانه تا پناهی داشت
هوش مصنوعی: از دشمنی های روزگار، هیچ فکری نداشتم، تنها به میخانه میرفتم که در آنجا پناهی پیدا کنم.