گنجور

شمارهٔ ۲۰۸

بس آنجا رفته بر خاک آرزویش
سراسر آرزو شد خاک کویش
اگر نشناسمش چندان عجب نیست
ز بس کم دیده ام از شرم رویش
بدلها جای او شد از چه هر دم
به هر دل آتشی افگنده خویش
ز درد رشک تا آسوده باشم
نباید کرد هرگز جستجویش
زرنگ و بوی خود گل پیش بلبل
کند شرم از گل خوش رنگ و بویش
زبار یکی آن موی میان بین
چسان در پیچ و تاب افتاده مویش
(سحاب) این درد را در دل دهد جای
گر آب بحر گنجد در سبویش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بس آنجا رفته بر خاک آرزویش
سراسر آرزو شد خاک کویش
هوش مصنوعی: در آنجا که محبوبش را دید، تمام آرزوهایش به خاک تبدیل شد و بر آن خاک نشسته است.
اگر نشناسمش چندان عجب نیست
ز بس کم دیده ام از شرم رویش
هوش مصنوعی: اگر او را نشناسم، چیز عجیبی نیست؛ زیرا به خاطر شرم و حیا از نگاه به چهره‌اش، بسیار کم او را دیده‌ام.
بدلها جای او شد از چه هر دم
به هر دل آتشی افگنده خویش
هوش مصنوعی: در دل‌ها جای او را گرفتن کار ساده‌ای نیست، زیرا او با هر دم و هر لحظه، آتش عشق و شور را در دل‌ها افروخته است.
ز درد رشک تا آسوده باشم
نباید کرد هرگز جستجویش
هوش مصنوعی: برای این‌که از درد حسادت راحت شوم، نباید هرگز به دنبال آن بروم.
زرنگ و بوی خود گل پیش بلبل
کند شرم از گل خوش رنگ و بویش
هوش مصنوعی: بلبل که به خوشبویی و زیبایی گل آگاه است، از دیدن گل رنگارنگ و معطر دچار شرم می‌شود.
زبار یکی آن موی میان بین
چسان در پیچ و تاب افتاده مویش
هوش مصنوعی: نگاه کن به آن مویی که در میان سرش است، چطور در پیچ و تاب و زیبایی افتاده است.
(سحاب) این درد را در دل دهد جای
گر آب بحر گنجد در سبویش
هوش مصنوعی: ابر این درد را در دل جای می‌دهد، حتی اگر آب دریا در ظرف کوچکی جای بگیرد.