شمارهٔ ۱۳۰
دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد
آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد
دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم
دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد
ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست
زآنکه در رهگذر سیل چرا منزل کرد
هم کف موسوی از نور رخت خجلت کرد
هم دم عیسوی اعجاز لبت باطل کرد
خواجه بسپرد به ناچار در آخر به جهان
به جهان آنچه زاسباب جهان حاصل کرد
عاقل آن بود که از ساغر آیینه مثال
زنگ اندوه ز آیینهٔ دل زایل کرد
دید کز بهر نثارت بودم تحفهٔ جان
چرخ در چشم تواش این همه ناقابل کرد
خواست در حشر به دامان زندش دست (سحاب)
شرمش آمد چو نگاهی به سوی قاتل کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل اگر از غم او کار مرا مشکل کرد
آنچه با من غم او کرد غمش با دل کرد
هوش مصنوعی: اگر دل من به خاطر غم او دچار مشکل شد، باید بدانم که او هم همان غم را با دل خودش تجربه کرده است.
دید گردون که هلاک از ستم او نشدیم
دل بی رحم بتان را به جفا مایل کرد
هوش مصنوعی: آسمان را دیدیم که با ستمش ما را نابود نکرد، اما دلهای بیرحم بتها را به ظلم و ستم خود، به سوی خود جلب کرد.
ز آب چشم آنچه کشد مردمک دیده سزاست
زآنکه در رهگذر سیل چرا منزل کرد
هوش مصنوعی: از اشک چشمان، آنچه که مردمک دیده تحمل کند، سزاوار است؛ چرا که در مسیر سیل، نباید توقف کرد.
هم کف موسوی از نور رخت خجلت کرد
هم دم عیسوی اعجاز لبت باطل کرد
هوش مصنوعی: کفش موسوی از درخشش چهرهات شرمنده شد و دم عیسوی از جادوی لبت بیاثر ماند.
خواجه بسپرد به ناچار در آخر به جهان
به جهان آنچه زاسباب جهان حاصل کرد
هوش مصنوعی: در پایان، خواجه ناگزیر داراییهای خود را که در این دنیا جمع کرده بود، به دنیا واگذار کرد.
عاقل آن بود که از ساغر آیینه مثال
زنگ اندوه ز آیینهٔ دل زایل کرد
هوش مصنوعی: انسان هوشمند کسی است که بهجای غم و اندوه در دل خود، زیباییها و خوشیها را ببیند و مانند آینه، شفافیت و روشنی را حفظ کند.
دید کز بهر نثارت بودم تحفهٔ جان
چرخ در چشم تواش این همه ناقابل کرد
هوش مصنوعی: چشمات را به من ببین که چطور به خاطر تو و برای نثار کردن جانم، کیمیا و ارزشی برای خود آن قائل نشدم.
خواست در حشر به دامان زندش دست (سحاب)
شرمش آمد چو نگاهی به سوی قاتل کرد
هوش مصنوعی: در قیامت، وقتی انسان خواست به دامن رحمت خداوند پناه ببرد، احساس شرمی کرد زیرا نگاهی به سوی قاتل خویش انداخت.