شمارهٔ ۱۲۳
دم مرگ است و بازم دل بود در فکر یار خود
اجل در کار خود مشغول و من و من در فکر کار خود
همی خواند به عشق دیگرانم بی نیازی بین
که صیادم به صیاد دگر بخشد شکار خود
عنانم او کشد هر سوی و من از دست خود نالم
که خود دادم بدست او عنان اختیار خود
مپرس از من چه نامی و زکجائی رفت ای همدم
مرا هم نام خود از یاد و هم نام دیار خود
ز آه آتشین خود فروزم آتشی هر شب
کز آن آتش مگر روشن کنم شبهای تار خود
ز عشق چون خودی شد کار او هم مشکل و اکنون
هم او در کار خود درمانده و هم من به کار خود
به خود بس مژدهٔ وصل از زبانش دادم و نامد
(سحاب) او شرمسار من شد و من شرمسار خود
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دم مرگ است و بازم دل بود در فکر یار خود
اجل در کار خود مشغول و من و من در فکر کار خود
هوش مصنوعی: در لحظه مرگم هستم و هنوز دل به یاد محبوبم مشغول است. در حالی که مرگ به کار خود مشغول است، من هم در فکر کارهای خودم هستم.
همی خواند به عشق دیگرانم بی نیازی بین
که صیادم به صیاد دگر بخشد شکار خود
هوش مصنوعی: او به خاطر عشق دیگران شعر میخواند و نشان میدهد که چقدر بینیاز است، زیرا صیاد (شکارچی) خودش شکارش را به صیاد دیگری میدهد.
عنانم او کشد هر سوی و من از دست خود نالم
که خود دادم بدست او عنان اختیار خود
هوش مصنوعی: هرکسی که به دست خود اختیارش را به دیگری میسپارد، در واقع در هر طرفی که آن فرد بخواهد، میچرخد و او به این وضعیت شکوهمند است. این به این معنی است که نتوانسته از فقدان اختیار خود شکایت کند، چون خودش رضایت داده که اختیارش را به آن فرد بسپارد.
مپرس از من چه نامی و زکجائی رفت ای همدم
مرا هم نام خود از یاد و هم نام دیار خود
هوش مصنوعی: از من نپرس که نامم چیست و از کجا آمدهام، ای همراه. من فراموش کردهام هم نام خودم و هم نام سرزمینی که متعلق به آن هستم.
ز آه آتشین خود فروزم آتشی هر شب
کز آن آتش مگر روشن کنم شبهای تار خود
هوش مصنوعی: از ناله و آه سوزان خود آتشی به پا میکنم هر شب تا شاید با این آتش، شبهای تاریک خود را روشن کنم.
ز عشق چون خودی شد کار او هم مشکل و اکنون
هم او در کار خود درمانده و هم من به کار خود
هوش مصنوعی: محبت باعث شد که کارش دشوار شود و اکنون هم او در کار خود دچار مشکل است و هم من در کار خود.
به خود بس مژدهٔ وصل از زبانش دادم و نامد
(سحاب) او شرمسار من شد و من شرمسار خود
هوش مصنوعی: به خودم خوش خبر از دیدار او شدم و او هم که مانند ابر بود، شرمندهی من شد و من هم از خودم خجالت کشیدم.