شمارهٔ ۱۰
مگر زناز بر افشانده دلستان کاکل
که عالمی است معطر زبوی آن کاکل
به زلف وکاکل او بسته زان دل و جانم
که بوی دل دهدش زلف و عطر جان کاکل
بسان بید موله فراز لاله و گل
به گلستان رخش گشته سایبان کاکل
عیان شود زنقاب سحاب گوئی مهر
چو در کله کند از روی خود نهان کاکل
چه حاجتش به حریر و قصب که بر سرو بر
پرند پوشش آن زلف و پرنیان کاکل
هوای چاه زنخدان او گرفت دلم
زسادگی و به او داد ریسمان کاکل
پرید گرد سرش مرغ دل بسی حیران
گزید عاقبت از بهر آشیان کاکل
به فرق کاکل او هر که دید گفت عیان
که شد به فرق مه چارده عیان کاکل
در این چمن خردش سرو بوستان خواندی
به فرق داشتی ار سرو بوستان کاکل
خط جوان به رخش خواند کاکلش را پیر
به پیچ و تاب فتادش به فرق زان کاکل
به پیچ و تابم چون موی او که رویش را
گرفته تنگ به بر زلف و در میان کاکل
حدیث زلفش نگفت شانه از غیرت
نهاد ناگهش انگشت بر دهان کاکل
سپهر جود محمد حسین خان که سزد
به دستش ابلق چرخ سبکعنان کاکل
عبیر ریزد از کاکلش مگر سوده است
به خاک پای سمند خدایگان کاکل
دلاوری که به فرقش همی بر افشاند
لوای فتح به هر رزم چتر سان کاکل
سر کرام که بر فراق او همی نازد
کلاه مجد چو بر فرق دلبران کاکل
ایا رفیع جنابی که آسمان ساید
چو بندگان شب و روزت بر آستان کاکل
تو تا به فرق زمین پا نهاد ه ای زیبد
که از تفاخر سر ساید بر آستان کاکل
زیمن تربیتت روید از زمین سنبل
اگر فشاند دهقان به خاکدان کاکل
خدایگانا چو من به طنز یاری گفت
قصیده ئیست فلان را ردیف آن کاکل
قصیده نغزو مردف بسی توان گفتن
ردیف کردنش اما نمیتوان کاکل
من این قصیده به مدح تو گفتم و کردم
ردیف آنهمه از بهر امتحان کاکل
زبس به ناخن فکرت زدم به کاکل چنگ
چو تار چنگ زدستم کند فغان کاکل
همیشه تا که به بزم است عنبر افشان زلف
مدام تا که به رزم است خونچکان کاکل
ولیت را بود از غالیه چو سنبل زلف
عدوت را بود از خون چو ارغوان کاکل
دو نوگلند که روشن ستاره اند و بود
همیشه پاک زگرد ملالشان کاکل
یکی رباید از تارک سما اکلیل
یکی گشاید از فرق فرقدان کاکل
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مگر زناز بر افشانده دلستان کاکل
که عالمی است معطر زبوی آن کاکل
هوش مصنوعی: آیا غیر از اینکه دلبر با موهایش زینت بخشیده است، جهانی وجود دارد که از بوی آن موها معطر شده باشد؟
به زلف وکاکل او بسته زان دل و جانم
که بوی دل دهدش زلف و عطر جان کاکل
هوش مصنوعی: من به خاطر دل و جانم به زلف و موهای او وابستهام، چرا که بوی دلنشین و عطر جان او در زلف و موهایش محسوس است.
بسان بید موله فراز لاله و گل
به گلستان رخش گشته سایبان کاکل
هوش مصنوعی: مانند بید مجنون که بالای گل و لاله است، در باغی که سرشار از زیبایی است، سایهبان موهای پرنسسی او را احاطه کرده است.
عیان شود زنقاب سحاب گوئی مهر
چو در کله کند از روی خود نهان کاکل
هوش مصنوعی: آسمان مثل یک پردهای میشود که وقتی خورشید به صورت خود نگاه میکند، چهرهاش را پنهان میکند.
چه حاجتش به حریر و قصب که بر سرو بر
پرند پوشش آن زلف و پرنیان کاکل
هوش مصنوعی: چه نیازی به حریر و پارچههای گرانقیمت دارد، در حالی که زیبایی زلف و گیسوی او به تنهایی شایستهٔ ستایش است.
هوای چاه زنخدان او گرفت دلم
زسادگی و به او داد ریسمان کاکل
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی و جذابیت او به سمت او جلب شد و در نتیجه، دادم که با موهایش مرا به خود جذب کند.
پرید گرد سرش مرغ دل بسی حیران
گزید عاقبت از بهر آشیان کاکل
هوش مصنوعی: پرندهای که دور سر او پرواز میکند، به شدت مجذوب اوست و در نهایت به خاطر پیدا کردن آشیانهای مناسب، به سر کاکل او نشسته است.
به فرق کاکل او هر که دید گفت عیان
که شد به فرق مه چارده عیان کاکل
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و موهای بلند او را دید، به وضوح فهمید که او مانند ماه کامل درخشان است.
در این چمن خردش سرو بوستان خواندی
به فرق داشتی ار سرو بوستان کاکل
هوش مصنوعی: در این باغ، تو را به اندازه یک سرو بلند و زیبا میدانستند، اما اگر موهایت را با آن سرو مقایسه کنی، فرق زیادی بین شما وجود دارد.
خط جوان به رخش خواند کاکلش را پیر
به پیچ و تاب فتادش به فرق زان کاکل
هوش مصنوعی: موهای زیبای جوانی بر چهرهاش درخشید و زیباییاش را نمایان کرد، اما با گذر زمان و به سفر پیری، آن موهای زیبا به شکلی پیچیده و متمایز در نواحی بالای سرش قرار گرفتند.
به پیچ و تابم چون موی او که رویش را
گرفته تنگ به بر زلف و در میان کاکل
هوش مصنوعی: من مانند موی او که به شکل زیبایی پیچیده و در کنار زلفش به صورت تنگی گرفته شده است، دچار پیچ و تاب میشوم.
حدیث زلفش نگفت شانه از غیرت
نهاد ناگهش انگشت بر دهان کاکل
هوش مصنوعی: حرف زلف او را که گفت، شانه به کار غیرت نیفتاد و ناگهان انگشت بر دهان موی سرش گذاشت.
سپهر جود محمد حسین خان که سزد
به دستش ابلق چرخ سبکعنان کاکل
هوش مصنوعی: سپهر بخشش محمد حسین خان همانند اسب سفیدی است که میتوان به راحتی بر آن سوار شد و از زیباییهای آن لذت برد.
عبیر ریزد از کاکلش مگر سوده است
به خاک پای سمند خدایگان کاکل
هوش مصنوعی: عبیر از موهای او میریزد، مگر آنکه بر زمین پای اسب خدایان افتاده است.
دلاوری که به فرقش همی بر افشاند
لوای فتح به هر رزم چتر سان کاکل
هوش مصنوعی: جوانمردی که با افتخار بر سرش پرچم پیروزی را میآویزد، همچون چتری بر سرش در میدان جنگ، زیبایی و عظمت خود را نمایان میسازد.
سر کرام که بر فراق او همی نازد
کلاه مجد چو بر فرق دلبران کاکل
هوش مصنوعی: کلاه مجد به خاطر جدایی معشوقش در برابر سر نیکان و بزرگواران، همچون زینتی بر سر دلبران است.
ایا رفیع جنابی که آسمان ساید
چو بندگان شب و روزت بر آستان کاکل
هوش مصنوعی: آیا تو ای بزرگوار که آسمان به خاطر تو سربهزیر میآید، همچون بندگانت هر صبح و شب در برابر زیباییهایت سر تعظیم فرود میآورند؟
تو تا به فرق زمین پا نهاد ه ای زیبد
که از تفاخر سر ساید بر آستان کاکل
هوش مصنوعی: تا زمانی که پا بر زمین گذاشتهای، مناسب است که از خودبزرگبینی کنارهگیری کنی و در برابر زیباییهای طبیعی و الهی تواضع داشته باشی.
زیمن تربیتت روید از زمین سنبل
اگر فشاند دهقان به خاکدان کاکل
هوش مصنوعی: اگر دهقان در خاک، سنبلهای بکارد، از زمین به خوبی رشد میکند.
خدایگانا چو من به طنز یاری گفت
قصیده ئیست فلان را ردیف آن کاکل
هوش مصنوعی: خدای عزیز، وقتی که با شوخی به من گفت که این شعر درباره چه چیزی است، من به او اشاره کردم که این شعر درباره موهای زیبا و خاص است.
قصیده نغزو مردف بسی توان گفتن
ردیف کردنش اما نمیتوان کاکل
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که شاعر میتواند درباره شعر و قافیهسازی صحبت کند و از توانایی خود در این زمینه بگوید، اما نمیتواند زیبایی و جذابیت شعر را به طور کامل بیان کند. در واقع، زیبایی شعر چیزی فراتر از کلام است و قابل توصیف نیست.
من این قصیده به مدح تو گفتم و کردم
ردیف آنهمه از بهر امتحان کاکل
هوش مصنوعی: من این شعر را برای تو سرودم و همه این واژهها را به خاطر آزمایش زیبایی و آرایش موهایت تنظیم کردم.
زبس به ناخن فکرت زدم به کاکل چنگ
چو تار چنگ زدستم کند فغان کاکل
هوش مصنوعی: خیلی با دقت و تفکر، به چیزهایی که در ذهنم هستند، پرداختم و به آنها توجه کردم. این نتیجه به من این احساس را داد که مانند تار چنگ (آلت موسیقی) به خوبی با دقت و حساسیت مورد بررسی قرار گرفتهاند و صدای دردمند ناشی از آن، به گوشم رسیده است.
همیشه تا که به بزم است عنبر افشان زلف
مدام تا که به رزم است خونچکان کاکل
هوش مصنوعی: تا زمانی که در مهمانی هستیم، زلفهای عطرآگین همچنان جلوهگر است و تا زمانی که در جنگ هستیم، خون سرشانهها بر زمین میریزد.
ولیت را بود از غالیه چو سنبل زلف
عدوت را بود از خون چو ارغوان کاکل
هوش مصنوعی: ولایت مانند گلی خوشبو است که زلف دشمن مانند خون، آن را میآشامد.
دو نوگلند که روشن ستاره اند و بود
همیشه پاک زگرد ملالشان کاکل
هوش مصنوعی: دو گل زیبا هستند که همواره درخشان و پاکاند و هیچ گونه غمی بر سرشان نیست.
یکی رباید از تارک سما اکلیل
یکی گشاید از فرق فرقدان کاکل
هوش مصنوعی: در این بیت، به موضوع فضیلت و زیبایی اشاره شده است. یکی از طرف به زیبایی و روشنایی آسمان پرداخته میشود که مانند تاجی بر سر آسمان نشسته و دیگری به زیبایی ستارههایی که در آسمان وجود دارند اشاره میکند. این تصویرسازی نشاندهندهی شگفتی و زیباییهای موجود در آسمان است.