شمارهٔ ۱۴ - در تهنیت عید مولود حضرت مولی الموالی علی علیهالسلام
بفرودین شد چمن غیرت باغ بهشت
خرمی افراشت بازرایت برطرف کشت
طوبی قدا الا ساقی حوری سرشت
حالی نتوان ز کف کوزه میرا بهشت
میده کز خاک ما کوزه بسازند و خشت
گه بسرخم رویم گه بکف میفروش
کرده ورود بهار دهر کهن را جوان
غصه زدا شد زمین روح فزا شد زمان
بطرف هر کشتزار بصحن هر بوستان
جشنی باشد پدید بزمی باشد عیان
رودی دارد سرود تاری دارد فغان
نائی دارد نوا چنگی دارد خروش
وقت غنیمت شمار روی ز عشرت متاب
بملک جم دل منه بجام جم کن شراب
چه تختها شد نگون چه ملکها شد خراب
چه روزها از فلک تافت همین آفتاب
بر سر کاووس و کی بر تن افراسیاب
بر حشم کیقباد بر خدم داریوش
غنچه لبا ای لبت کرده مرا میپرست
گل ز رخت منفعل سرو ز بالات پست
در خم زلفت چو من هرکه شود پای بست
دین و دل و عقل و هوش میرود او را ز دست
زانکه تو از کفر زلف زانکه تو از چشم مست
آفت دینی و دل رهزن عقلی و هوش
یارانی خود همین ورد زبانم تویی
نور دل آرام تن روح روانم تویی
صبر و قرار و شکیب تاب و توانم تویی
ماحصل زندگی سود و زیانم تویی
سخن کنم مختصر من تن و جانم تویی
نخواهیم گر هلاک روی خود از من مپوش
سروقدا خیز و جای جوی بر اطراف جو
بجام چون آفتاب بریز ای ماه رو
مئی که آتش زند بخرمن آرزو
مئی که مستند از آن شیشه و جام و سبو
مئی که هر گه رود مستی را در گلو
از همه ممکنات ندا برآید که نوش
مئی که یک قطرهاش طعنه بقلزم زند
غمینی ار نوشدش کف بترنم زند
شعاعش از خم علم بچرخ هفتم زند
ز صافی و روشنی راه بر انجم زند
مئی که هر لحظه جوش آن میدر خم زند
زمزمه یا علی برآید از خم بگوش
از آن میم مست کن ای برهت جان سبیل
تا که شوم مدح خوان بساقی سلسبیل
صهر رسول امم سر خدای جلیل
علی که ارزاق را آمده جودش کفیل
روز و شبان میرسد از آن خدا را وکیل
مائده جن و انس رزق طیور و وحوش
جان نبی نفس کل مطهر ذات احد
در ملل و در فرق در ازل و در ابد
او ناهی از صنم او داعی بر صمد
آنکه بوصفش شوم چون برقم مستعد
مداد غیبم بکلک همی نماید مدد
لسان قدسم بگوش همی رساند سروش
هو العلی العظیم هو السمیع البصیر
هو العزیز الحکیم هو اللطیف الخبیر
بکل شیئی علیم بکل شیئی قدیر
قربش میدان جنان بعدش میدان سعیر
گر بجنان مایلی دل زولایش مگیر
جزره عشقش مپوی جز پی قربش مکوش
خانه خدا گر نبود چه بود آخر سبب
که تافت در کعبه رخ چو خور بماه رجب
ظهور او کشف کرد هر آنچه بد محتجب
که را بود اینمقام جز آنشه ذو نسب
که بر شکست بتان نهد بفرمان رب
خواجه کونین را پای ز رفعت بدوش
چون زحلش بر در است خاک نشین مشتری
مریخش در رکاب همی کند لشگری
بشمس مر زهره را توان دهد برتری
عطاردش چون مه است در خط فرمانبری
شد از بخاری پدید سپهر نیلوفری
روز نخستین بزد بحر عطایش چو جوش
گر او نبودی نبود ز ما سواله اثر
نداشت هرگز وجود شیئی از خشک و تر
نه کوه بود و نه تل نه بحر بود و نه بر
نه لوح بدنی قلم نه شمس بدنی قمر
نه صبح بدنی مسانه شام بدنی سحر
نه هفته و ماه و سال نه دی نه فردا نه دوش
هر آنکه چون من بود ز جان غلام علی
دو گیتیش شامل است لطف مدام علی
میگذرد از صراط بلطف عام علی
بر لب کوثر خورد باده ز جام علی
کس ار بدوزخ دمد ز صدق نام علی
آتش آن را کند نسیم رحمت خموش
یا علی ای عقل کل واله و حیران تو
خیل رسل را بود چنگ بدامان تو
صغیر آنکو شده ز جان ثنا خوان تو
طبعش جوئی بود ز بحر احسان تو
که فیض از آن جاریست بهر محبان تو
چه بهر مدحت سرا چه بهر مدحت نیوش
شمارهٔ ۱۳ - در مدح اعلیحضرت بقیهالله عجلالله تعالی فرجه: گل چو انوشیروان باز برافروخت چهرشمارهٔ ۱۵ - در تهنیت عید مولود - در ماه رجب ۱۳۳۹ هجریقمری: مرحبا للعید فیالعید الشریف فیالشریف
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بفرودین شد چمن غیرت باغ بهشت
خرمی افراشت بازرایت برطرف کشت
هوش مصنوعی: چمن به زیبایی و شکوه باغ بهشت به کمال رسیده است و با جلوهگریاش، دلها را شاد کرده و روح زندگی را به یاد میآورد.
طوبی قدا الا ساقی حوری سرشت
حالی نتوان ز کف کوزه میرا بهشت
هوش مصنوعی: درختی خوشبو و پربار وجود دارد که میتوان به آن تمایل داشت، اما اگر لحظهای از دسترس آن دور بمانیم، نمیتوانیم به راحتی از لذتهای آن بهرهمند شویم، همانطور که نمیتوان از زیباییهای بهشت به راحتی بهرهای برد.
میده کز خاک ما کوزه بسازند و خشت
گه بسرخم رویم گه بکف میفروش
هوش مصنوعی: از خاک ما میتوانند کوزه درست کنند و از خشتهایی که از ما ساخته شده، بناها بسازند. در نهایت، زمانی که به خاک بازگردیم، دستهایمان پر از زحمت و تلاش خواهد بود.
کرده ورود بهار دهر کهن را جوان
غصه زدا شد زمین روح فزا شد زمان
هوش مصنوعی: بهار جدیدی به دنیای قدیمی آمده است که غم و اندوه را از میان میبرد. زمین زندگیبخش و سرشار از روح شده و زمان به حرکت درآمده است.
بطرف هر کشتزار بصحن هر بوستان
جشنی باشد پدید بزمی باشد عیان
هوش مصنوعی: در هر مزرعه و در هر باغی، جشن و سرور آشکاری برپا است.
رودی دارد سرود تاری دارد فغان
نائی دارد نوا چنگی دارد خروش
هوش مصنوعی: رودخانهای وجود دارد که آواز میخواند، درختی دارد که زار زار مینالد، نیای دارد که موسیقی را مینوازد و چنگی دارد که با صدای بلند میخروشید.
وقت غنیمت شمار روی ز عشرت متاب
بملک جم دل منه بجام جم کن شراب
هوش مصنوعی: زمان را غنیمت بدان و از لذتهای زندگی غافل نشو. مانند پادشاه جمشید، دل خود را به شراب زینت بخش، تا از خوشیهای دنیا بهرهمند شوی.
چه تختها شد نگون چه ملکها شد خراب
چه روزها از فلک تافت همین آفتاب
هوش مصنوعی: بسیاری از حکومتها و سلطنتها سرنگون شدند و برخی مناطق و سرزمینها ویران شدند، اما این خورشید همچنان در آسمان میتابد و روزها را روشن میکند.
بر سر کاووس و کی بر تن افراسیاب
بر حشم کیقباد بر خدم داریوش
هوش مصنوعی: در زمانهای دور، در نبردهایی که میان پادشاهان و پهلوانان بزرگ ایران و دشمنانشان رخ میداد، نامهایی بزرگ و قدرتمند همچون کاووس و افراسیاب در میدان بودند. همچنین، از پیروزیهای کیقباد و خدمات داریوش به عنوان نشانههایی از حکمرانی و شجاعت یاد میشود. این جنگها نمایانگر نبرد میان خیر و شر هستند که هر طرف با دلاوری و اقتدار به میدان آمده است.
غنچه لبا ای لبت کرده مرا میپرست
گل ز رخت منفعل سرو ز بالات پست
هوش مصنوعی: دندانهای زیبا و لبهای تو باعث شده که من عاشق تو شوم، حتی گلها به خاطر زیبایی تو تحت تأثیر قرار گرفتهاند و در مقایسه با تو، درخت سرو به نظرم کوچکتر و ناتوانتر میآید.
در خم زلفت چو من هرکه شود پای بست
دین و دل و عقل و هوش میرود او را ز دست
هوش مصنوعی: هر کس که در دامی از زلف تو گرفتار شود، دین و دل و عقل و هوش خود را از دست میدهد.
زانکه تو از کفر زلف زانکه تو از چشم مست
آفت دینی و دل رهزن عقلی و هوش
هوش مصنوعی: زیرا که تو به خاطر زلفت، کافر مینمایی و به خاطر چشمان مستت، دین و ایمانی را نابود میکنی و دل را به تنگنای عقل و هوش میکشانی.
یارانی خود همین ورد زبانم تویی
نور دل آرام تن روح روانم تویی
هوش مصنوعی: دوستان من همیشه در زبانم نام تو را میبرند، تو نور دل من هستی و آرامش جسم و روح من.
صبر و قرار و شکیب تاب و توانم تویی
ماحصل زندگی سود و زیانم تویی
هوش مصنوعی: تو منبع آرامش و استقامت من هستی و تمامی تلاشها و نتایج زندگیام به تو وابسته است.
سخن کنم مختصر من تن و جانم تویی
نخواهیم گر هلاک روی خود از من مپوش
هوش مصنوعی: من به اختصار میگویم که تو تمام وجود من، هم جان و هم تن هستی. اگر نمیخواهی از بین بروم، لطفاً چهرهات را از من نپوشان.
سروقدا خیز و جای جوی بر اطراف جو
بجام چون آفتاب بریز ای ماه رو
هوش مصنوعی: ای سرو زیبا، برخیز و در اطراف جوی بنشین و بر خودی که مانند آفتاب میدرخشد، ببار. ای ماهروی، مانند آفتاب بر ما نور بفرست.
مئی که آتش زند بخرمن آرزو
مئی که مستند از آن شیشه و جام و سبو
هوش مصنوعی: شرابی که شعلهای به آتش آرزوها میافکند، شرابی که باعث مستی شود و از شیشه، جام و سبو به دست آید.
مئی که هر گه رود مستی را در گلو
از همه ممکنات ندا برآید که نوش
هوش مصنوعی: شراب که هر بار باعث مستی میشود، از تمامی موجودات چنین صدایی را سر میدهد که بنوش!
مئی که یک قطرهاش طعنه بقلزم زند
غمینی ار نوشدش کف بترنم زند
هوش مصنوعی: اگر شرابی به یک قطرهاش دنیایی از غم و اندوه را بزند، نوشیدن آن میتواند دل را شاد کند و روح را به تپش درآورد.
شعاعش از خم علم بچرخ هفتم زند
ز صافی و روشنی راه بر انجم زند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف نوری میپردازد که از یک منبع علمی و روشناییزا به وجود آمده و در نتیجه آن، مسیرهای تازهای را برای ستارگان و آسمانها میگشاید. به عبارتی دیگر، از علم و دانش، روشنایی و راههای جدیدی برای کشف و فهم بیشتر پدید میآید.
مئی که هر لحظه جوش آن میدر خم زند
زمزمه یا علی برآید از خم بگوش
هوش مصنوعی: میگوید وقتی که در هر لحظه شراب در کنار هم میجوشد، صدای ذکر «یا علی» از آن به گوش میرسد.
از آن میم مست کن ای برهت جان سبیل
تا که شوم مدح خوان بساقی سلسبیل
هوش مصنوعی: ای جانم، از آن شراب مستم کن تا من بتوانم در ستایش تو و ساقی بهشت آواز بخوانم.
صهر رسول امم سر خدای جلیل
علی که ارزاق را آمده جودش کفیل
هوش مصنوعی: شوهر دختر پیامبر، علی، که بزرگ و بزرگوار است، شخصی است که تأمینکننده قوت و روزی مردم به لطف و بخشش خود میباشد.
روز و شبان میرسد از آن خدا را وکیل
مائده جن و انس رزق طیور و وحوش
هوش مصنوعی: روز و شب، خداوند به وکیل خود میگوید که مائده را برای جن و انس و نیز غذاهای پرندگان و حیوانات وحشی برساند.
جان نبی نفس کل مطهر ذات احد
در ملل و در فرق در ازل و در ابد
هوش مصنوعی: جان پیامبر، روح تمام موجودات پاک است که در تمامی اقوام و دستهها، در آغاز و پایان وجود دارد.
او ناهی از صنم او داعی بر صمد
آنکه بوصفش شوم چون برقم مستعد
هوش مصنوعی: او به کسی که معشوقش را ترک کرده، میگوید که در عوض به سمت خداوند حقیقی و بیهمتا برود. آن چنان جذابیتی به وصف خداوند دارد که فرد را همچون برقی که آمادهی درخشان شدن است، شیفته میکند.
مداد غیبم بکلک همی نماید مدد
لسان قدسم بگوش همی رساند سروش
هوش مصنوعی: مداد پنهان من با دقت و مهارت مینویسد و زبان الهی من پیامهای آسمانی را به گوش میسپارد و منتقل میکند.
هو العلی العظیم هو السمیع البصیر
هو العزیز الحکیم هو اللطیف الخبیر
هوش مصنوعی: او بلندمرتبه و بزرگ است، شنوا و بیناست. او نیرومند و حکیم است و بر هر چیز عزیز و لطیف و آگاه است.
بکل شیئی علیم بکل شیئی قدیر
قربش میدان جنان بعدش میدان سعیر
هوش مصنوعی: تمام چیزها را میداند و بر هر چیزی قدرت دارد. نزدیک او باغهای بهشتی و پس از آن آتش جهنم قرار دارد.
گر بجنان مایلی دل زولایش مگیر
جزره عشقش مپوی جز پی قربش مکوش
هوش مصنوعی: اگر تمایلی به بهشت داری، دل از زلف او مگیر. در عشق او جستجو نکن و فقط به دنبال نزدیک شدن به او باش.
خانه خدا گر نبود چه بود آخر سبب
که تافت در کعبه رخ چو خور بماه رجب
هوش مصنوعی: اگر خانه خدا نبود، دلیل چیست که در روز رجب چهره ماه مانند خورشید در کعبه میدرخشد؟
ظهور او کشف کرد هر آنچه بد محتجب
که را بود اینمقام جز آنشه ذو نسب
هوش مصنوعی: ظهور او، هر چیزی را که پنهان بود نمایان کرد و نشان داد که هیچ کس جز آن شخص نیکو نسب نمیتواند در این مقام قرار گیرد.
که بر شکست بتان نهد بفرمان رب
خواجه کونین را پای ز رفعت بدوش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که تحت فرمان خداوند است، میتواند بر بتها و بر خرافات غلبه کند و به عظمت و اقتدار خود برسد. او میتواند بر دوش خود بار مسوولیت جهان را بردارد و در رسیدن به رفعت و مقام بلند موفق باشد.
چون زحلش بر در است خاک نشین مشتری
مریخش در رکاب همی کند لشگری
هوش مصنوعی: وقتی سیاره زحل در آسمان در حال قرارگیری است، مشتری به مانند یک خاک نشین در کنار آن قرار دارد و مریخ که به نوعی نماینده جنگ و دلاوری است، در حال آمادهسازی و حضور در کنار آنهاست. این تصویر به نوعی نشاندهنده نقش و تأثیر سیارهها در جنگ و نبردها است.
بشمس مر زهره را توان دهد برتری
عطاردش چون مه است در خط فرمانبری
هوش مصنوعی: بشمس، زهره را قدرتی میبخشد که بتواند در برابر عطارد برتری یابد، مانند این که ماه در دستور فرمانبری قرار دارد.
شد از بخاری پدید سپهر نیلوفری
روز نخستین بزد بحر عطایش چو جوش
هوش مصنوعی: در روز نخستین، بخاری به وجود آمد که آسمان آبی و نیلوفری را به نمایش گذاشت و خداوند عطای خود را مانند جوش و خروش دریا نازل کرد.
گر او نبودی نبود ز ما سواله اثر
نداشت هرگز وجود شیئی از خشک و تر
هوش مصنوعی: اگر او (خدا یا حقیقت) وجود نداشت، هیچ سوالی از ما نمیشد و هیچ چیزی در عالم وجود نداشت، چه خشک و چه تر.
نه کوه بود و نه تل نه بحر بود و نه بر
نه لوح بدنی قلم نه شمس بدنی قمر
هوش مصنوعی: نه کوه و تپهای وجود داشت، نه دریا و نه زمین. نه لوحی با نوشتهای بود و نه خورشید و نه ماه.
نه صبح بدنی مسانه شام بدنی سحر
نه هفته و ماه و سال نه دی نه فردا نه دوش
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که هیچ چیزی در زندگی ثابت و دائمی نیست. نه شب و صبح مشخصی وجود دارد، نه زمان با توجه به هفته، ماه، سال و یا دیگر تقسیمات زمان. به طور کلی، هیچ کدام از این عوامل نمیتوانند بر تغییرات و چرخههای زندگی حکمرانی کنند. همه چیز در حال تغییر و دگرگونی است.
هر آنکه چون من بود ز جان غلام علی
دو گیتیش شامل است لطف مدام علی
هوش مصنوعی: هر کسی که از دل و جان به محبت علی وفادار باشد، همیشه از نعمتهای و رحمتهای او بهرهمند میشود.
میگذرد از صراط بلطف عام علی
بر لب کوثر خورد باده ز جام علی
هوش مصنوعی: با مهربانی عمومی علی، از پل صراط عبور میکند و بر لبان کوثر، از جام علی نوشیدنی مینوشد.
کس ار بدوزخ دمد ز صدق نام علی
آتش آن را کند نسیم رحمت خموش
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر حقیقت و صداقت به سوی جهنم برود، نسیم رحمت میتواند آن آتش را خاموش کند.
یا علی ای عقل کل واله و حیران تو
خیل رسل را بود چنگ بدامان تو
هوش مصنوعی: ای علی، تو عقل کل هستی و همه پیامبران در شگفتی و حیرت از عظمت تو به دور تو هستند و چنگ در دامن تو دارند.
صغیر آنکو شده ز جان ثنا خوان تو
طبعش جوئی بود ز بحر احسان تو
هوش مصنوعی: کسی که از جان به تو ثنا میگوید و کوچک و ناچیز است، توجهش به احسانهای تو مانند جستجو در دریای مهربانیات است.
که فیض از آن جاریست بهر محبان تو
چه بهر مدحت سرا چه بهر مدحت نیوش
هوش مصنوعی: خوشبختی و نعمت از آن تو جاری است، چه برای کسانی که تو را ستایش میکنند، چه برای کسانی که آن ستایش را میشنوند.