گنجور

شمارهٔ ۲

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می ‌مقرر
با پیرمغان مجال صحبت
گردید برای من میسر
بر دست به لابه دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
گفتم ز تو بنده را سئوالیست
ای خواجه راد بنده پرور
گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر
بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر
الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر
گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر
لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سر نهفتهٔ مستر
درحالت مستی اندر این باب
می‌خواند موافق قلندر
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسیم ره نماید
دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام می‌سراید
کاین مولد حیدر است و آن را
از خلق طواف و سجده باید
گفتم که بدین کلام شرحی
بر گو که دل از گمان برآید
من آمده‌ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید
این خانهٔ حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید
مخصوص علیش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید
گفتا دگر این سخن نگوئی
زی وحدت اگر دلت گراید
گفتم که ز وحدتم سخن‌گوی
تا عقده ز کار من گشاید
خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
گفتم به نصیری ای ز مستی
از اوج گرفته جا به پستی
غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی
چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت بادهٔ الستی
در روز الست رب خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی
امروز چه شد به دیگری دل
بر بستی و عهد را شکستی
گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی
پرطعنه مزن به من که چون من
کس می‌نکند خداپرستی
قائل به خداپرستی من
گردی چو من از خویش رستی
گفتم ز خدا سخن چه گوئی
آخر تو رهین حیدر استی
آشفت ز گفتهٔ من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشگل خلق از تو آسان
با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پورعمران
زان ارنی و لن ترانی آخر
بر گو به کجا کشید پایان
محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان
گفتا که به جز به جذبهٔ حق
موسی ارنی نکرد عنوان
آموخت چو حق‌طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان
گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان
موسیش چگونه دید گفتا
گردید علی بر او نمایان
گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذی‌شان
گفتا نشنیدهٔی مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک
رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک
گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بی‌باک
او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک
گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک
گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک
بر غیر پناه بردن او
دور است ز رای اهل ادراک
گفت آنکه بحق دلیل خلقست
بر غیر برد پناه حاشاک
گفتم که تو گویی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک
گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوشین به شرابخانه اندر
رفتم بزنم می ‌مقرر
هوش مصنوعی: دیشب به میخانه رفتم تا شراب بنوشم و به خودم اجازه دهم آزادتر احساس کنم.
با پیرمغان مجال صحبت
گردید برای من میسر
هوش مصنوعی: با میانسالی که تجربه و دانش بیشتری دارد، گفتگو کردن برای من امکان‌پذیر شد.
بر دست به لابه دادمش بوس
بر پای به ناله سودمش سر
هوش مصنوعی: دستم را به التماس دراز کردم و بر پای او بوسه زدم، در حالی که با ناله از او خواستم که کمک کند.
گفتم ز تو بنده را سئوالیست
ای خواجه راد بنده پرور
هوش مصنوعی: گفتم که ای آقا، از تو یک سوال دارم، چون تو آقایی هستی که بندگان را پرورش می‌دهی.
گویند که چون ز گرد نعلین
زینت ده عرش شد پیمبر
هوش مصنوعی: می‌گویند وقتی که گرد نعلین (پاشنه) زینت‌دهنده عرش به پا شد، پیامبر به آسمان رفت.
بشنید و بدید اندر آنجا
دست علی و کلام حیدر
هوش مصنوعی: او شنید و در آنجا دست علی و سخنان حیدر را مشاهده کرد.
الله در آن میان کجا بود
گر بود علی به پرده اندر
هوش مصنوعی: اگر علی در میان پرده بود، خداوند کجا می‌توانست باشد؟
گفت از پی حل این معما
کافی نبود هزار دفتر
هوش مصنوعی: برای حل این معما، تنها نوشتن هزار دفتر کافی نیست.
لیکن کنمت ز بیتی آگاه
زین سر نهفتهٔ مستر
هوش مصنوعی: اما از یک بیت به تو خبر می‌دهم که از این راز نهفته در دل، آگاه شوی.
درحالت مستی اندر این باب
می‌خواند موافق قلندر
هوش مصنوعی: در حالت خوشحالی و شادمانی، در مورد این موضوع صحبت می‌کند و هم‌راستا با افکار عارفانه می‌سراید.
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
هوش مصنوعی: در دل مذهب عارفان، همه چیز به خداوند و علی عزز می‌رسد و این دو مقام را در هم آمیخته‌اند.
رفتم به طواف کعبه شاید
بر دوست کسیم ره نماید
هوش مصنوعی: به دور کعبه گردش کردم، شاید راهی به سوی دوست پیدا کنم.
دیدم به طواف خانه رندی
این طرفه کلام می‌سراید
هوش مصنوعی: من مشاهده کردم که در حال دور زدن خانه کعبه، شخصی با بیانی زیبا و عمیق سخن می‌گوید.
کاین مولد حیدر است و آن را
از خلق طواف و سجده باید
هوش مصنوعی: این جهان، جایی است که حیدر (علی) در آن ظهور کرده است و بنابراین شایسته است که مخلوق به او احترام بگذارد و او را پرستش کند.
گفتم که بدین کلام شرحی
بر گو که دل از گمان برآید
هوش مصنوعی: گفتم که با این کلمات توضیحی بده که دل از شک و تردید رها شود.
من آمده‌ام به دفع حیرت
حرف تو به حیرتم فزاید
هوش مصنوعی: من به اینجا آمده‌ام تا شگفتی‌های کلام تو را رد کنم، اما هر چه بیشتر گوش می‌دهم، حیرت من بیشتر می‌شود.
این خانهٔ حق بود در اینجا
هر بنده خدای را ستاید
هوش مصنوعی: این مکان متعلق به خداوند است و در اینجا هر بنده‌ای خدا را ستایش می‌کند.
مخصوص علیش گر بدانی
در مذهب مسلمین نشاید
هوش مصنوعی: اگر بخواهی حقیقت علی را بشناسی، باید بدان که در دین مسلمانان، شناخت او جایز نیست.
گفتا دگر این سخن نگوئی
زی وحدت اگر دلت گراید
هوش مصنوعی: اگر باز هم این حرف را بگویی، در مورد وحدت سخن نگو، زیرا اگر دلت را به این موضوع مشغول کنی، به خطر می‌افتد.
گفتم که ز وحدتم سخن‌گوی
تا عقده ز کار من گشاید
هوش مصنوعی: به کسی گفتم که از تنهایی من بگوید تا شاید مشکل و ناراحتی‌ام حل شود.
خندید و به پاسخ من آورد
این بیت که زنگ دل زداید
هوش مصنوعی: او خندید و به من گفت که این شعر به پاک‌سازی دل کمک می‌کند.
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
هوش مصنوعی: در باور عارفان، شناخت خداوند به شناخت امام علی (ع) وابسته است. در واقع، علم و معرفت حقیقی در ارتباط با علی دیده می‌شود.
گفتم به نصیری ای ز مستی
از اوج گرفته جا به پستی
هوش مصنوعی: به نصیری گفتم که تو از شدت خوشحالی و سرخوشی، به اوج موفقیت رسیده‌ای، اما اکنون به جایی رسیده‌ای که در مقایسه با آن اوج، به پایین‌تر سقوط کرده‌ای.
غالی به علی شدی و غافل
از صانع کارگاه هستی
هوش مصنوعی: تو به بزرگی علی افتخار می‌کنی، اما از خالق و کارگاه وجود خود غافلی.
چون شد که ز مغز تو برون رفت
کیفیت بادهٔ الستی
هوش مصنوعی: چرا احساس و عمق وجود تو از بادهٔ الستی خارج شد؟
در روز الست رب خود را
گفتی تو بلی و عهد بستی
هوش مصنوعی: در روزی که پیش از خلقت قرار گرفت، تو به پروردگارت پاسخ مثبت دادی و پیمانی با او بستی.
امروز چه شد به دیگری دل
بر بستی و عهد را شکستی
هوش مصنوعی: امروز چه اتفاقی افتاد که به کسی دیگر علاقه‌مند شدی و پیمان‌هایت را فراموش کردی؟
گفتا مستیز با زبردست
در حالت عجز و زیردستی
هوش مصنوعی: گفت اگر در موقعیت ضعف و ناتوانی هستی، با کسانی که قدرت و تسلط دارند، درگیر نشو.
پرطعنه مزن به من که چون من
کس می‌نکند خداپرستی
هوش مصنوعی: به من طعنه نزن که هیچ‌کس به اندازه من خداپرستی نمی‌کند.
قائل به خداپرستی من
گردی چو من از خویش رستی
هوش مصنوعی: اگر از خواسته‌های خود و وابستگی‌هایت رها شوی، به پرستش خداوند واقعی دست خواهی یافت.
گفتم ز خدا سخن چه گوئی
آخر تو رهین حیدر استی
هوش مصنوعی: گفتم درباره خدا چه می‌توانی بگویی، در حالی که تو وابسته به حیدر هستی.
آشفت ز گفتهٔ من و کرد
این بیت بیان به شور و مستی
هوش مصنوعی: به خاطر سخنان من دچار آشفتگی شد و این شعر را با هیجان و شوق بیان کرد.
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
هوش مصنوعی: در باور عارفان، آگاهی و خداوند یکی است و وجود خداوند در هر جا و هر لحظه احساس می‌شود.
گفتم به یکی ز اهل عرفان
کی مشگل خلق از تو آسان
هوش مصنوعی: به یکی از عارفان گفتم: چه زمانی مشکل آفرینی برای دیگران از سوی تو آسان می‌شود؟
با آن همه شور و شوق دیدار
تسکین ز چه یافت پورعمران
هوش مصنوعی: با وجود تمام هیجان و شوقی که برای دیدار داشت، پورعمران هیچ تسکینی پیدا نکرد.
زان ارنی و لن ترانی آخر
بر گو به کجا کشید پایان
هوش مصنوعی: اگر تو را ببینم و نتوانی مرا ببینی، در پایان کجا خواهد رفت نتیجه این مسأله؟
محروم شد از سؤال یا دید
دیدار خدای حی سبحان
هوش مصنوعی: کسی که از پرسش یا ملاقات با خداوند متعال محروم شده است.
گفتا که به جز به جذبهٔ حق
موسی ارنی نکرد عنوان
هوش مصنوعی: او گفت: جز به خاطر جاذبهٔ الهی، موسی هرگز «ربّی ارنی» (خدایا، خود را به من نشان بده) را نگفت.
آموخت چو حق‌طلب به سائل
بر او نکند چگونه احسان
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی حق‌طلب به کمک نیازمندی روی آورد، دیگر نباید به او نیکی کند و خدمت نماید.
گفتم که به بنده در دو عالم
ممکن نشود لقای یزدان
هوش مصنوعی: گفتم که به هیچ‌وجه در این دو جهان ممکن نیست که دیدار خداوند برای بنده‌ای انجام شود.
موسیش چگونه دید گفتا
گردید علی بر او نمایان
هوش مصنوعی: موش چگونه دید و گفت که علی بر او ظاهر شد.
گفتم که من از خدای گویم
گویی تو از آن ولی ذی‌شان
هوش مصنوعی: گفتم که من از خدا صحبت می‌کنم، گویی تو از موجودات بزرگ و شایسته سخن می‌گویی.
گفتا نشنیدهٔی مگر تو
این بیت که مرده را دهد جان
هوش مصنوعی: گفت آیا تا به حال این بیت را نشنیده‌ای که می‌تواند به مرده روح ببخشد؟
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
هوش مصنوعی: در تعالیم عارفان، آگاهی و شناختی عمیق از خداوند وجود دارد که به وسیله علی (ع) تجلی می‌یابد.
گفتم به محققی که از خاک
چون کرد مسیح جا بر افلاک
هوش مصنوعی: به محققی گفتم که چگونه مسیح از زمین به آسمان صعود کرد.
رفت آن گل باغ حق چگونه
بیرون ز میان خار و خاشاک
هوش مصنوعی: گل زیبای باغ حقیقت چگونه از میان خارها و علف‌های هرز بیرون رفت؟
گفت از پی قتل او مصمم
گشتند چو آن گروه بی‌باک
هوش مصنوعی: گفتند که برای کشتن او عزم جدی کرده‌اند، همان‌طور که آن گروه بی‌پروا عمل می‌کنند.
او برد سه ره ز ایلیا نام
پس جا به فلک گرفت چالاک
هوش مصنوعی: او با نام ایلیا سه بار راه را پیمود و سپس به سرعت به آسمان رفت.
گفتم نشناسم ایلیا را
گفتا که وصی شاه لولاک
هوش مصنوعی: گفتم که ایلیا را نمی‌شناسم، گفت که او جانشین شاه لولاک است.
گفتم که مسیح باید آندم
یاری طلبد ز ایزد پاک
هوش مصنوعی: گفتم مسیح باید در آن لحظه از خداوند خالص یاری بخواهد.
بر غیر پناه بردن او
دور است ز رای اهل ادراک
هوش مصنوعی: پناه بردن به غیر او برای کسانی که به درک و فهم رسیده‌اند، غیر ممکن و دور از ذهن است.
گفت آنکه بحق دلیل خلقست
بر غیر برد پناه حاشاک
هوش مصنوعی: آنکه به حق دلیل وجود موجودات است، بر غیر خود رحمتی ندارد و به او پناه نمی‌برد.
گفتم که تو گویی از علی جست
امداد و بر آسمان شد از خاک
هوش مصنوعی: گفتم که تو کمک‌های خود را از علی دریافت می‌کنی و به همین دلیل از زمین به آسمان صعود کرده‌ای.
گفتا ز صغیر بشنو این نقل
تا جان و دلت شود طربناک
هوش مصنوعی: بشنو این داستان را از جوانی، تا روح و قلبت شاد و خوشحال شود.
در مذهب عارفان آگاه
الله علی علی است الله
هوش مصنوعی: در اندیشه عارفان، خداوند و امیرالمؤمنین علی، یکی و در هم تنیده هستند.

حاشیه ها

1402/09/05 03:12
هو درویش

در مذهب عارفان آگاه الله علی علی است الله