گنجور

شمارهٔ ۹۰ - تاریخ جنگ بین‌الملل دوم

دو لفظ بی‌جا معمول خلق در هر جاست
از آندو لفظ یکی خود من است و دیگر ماست
از این دو لفظ تهی عالمی پر است عجب
چو سهو یا چو غلط یا چه خبط یا چه خطاست
ندانم این من و ماباقی است است روی چه اصل
بنا که پی ننهادند سقف روی کجاست
بر این دو اصل بخند و به فرع آن گیتی
که اصل و فرع روان از عدم بسوی فناست
یکی به خویش بنازد که خانه خانهٔ من
بسی نرفته نه او باقی و نه خانه بپاست
یکی به تخت ببالد چو نیک درنگری
نه او نه تخت و نه تاج و نه مملکت برجاست
غرض از این من و ما جان من زبان درکش
که دعوی من و ما از زبان نفس دغاست
ببین وخامت‌ امروز و جنگ عالم سوز
که آتش من و ما برق خرمن دنیاست
دهد فریب بشر را کسی به آزادی
که در اسارت او نسل آدم و حواست
به عالمی کند از حیله دعوی پدری
کسی که با همه افراد خصم مادرزاست
به میل یک دو زیانکار خلق را شب و روز
فراز سر اجل ناگهان هواپیماست
کنند فخر که آتش به خانمان کسان
زدیم و دیدیم آنجا چه شعله‌ها برخاست
به هرکجا نگری جنگ و فتنه و آشوب
بهر طرف که دهی گوش ضجه و غوغاست
زهی به نوع پرستی بشر ز ظلم بشر
خوراک ماهی دریا و وحشی صحراست
زهی بروز شجاعت که حمله ورگشتند
بملک بی‌طرف و بی‌دفاع از چپ و راست
فقیر جورکش خرج خاندان غنی است
ضعیف دستخوش ظلم صاحبان قواست
بدین رویهٔ زشت ای بشر بجان خودت
سر تو در خور تشریف تاج کرمناست
چه دست‌ها به ستم بر فراشته است ولی
فراز دست همه دست انتقام خداست
اگرچه ابر سیاهی گرفته روی جهان
ولی زرخنهٔ این ابر جلوه‌گر بیضاست
گذشته است ز هجرت هزار و سیصد و شصت
قضیه این بود‌ام روز تا چسان فرداست
صغیر قصه رها کن بقول نصرالدین
نزاع خلق برای لحاف کهنه ماست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دو لفظ بی‌جا معمول خلق در هر جاست
از آندو لفظ یکی خود من است و دیگر ماست
هوش مصنوعی: دو کلمه‌ای که در اکثر جاها به طور نادرست استفاده می‌شود، یکی به خود من اشاره دارد و دیگری به جمعیت یا دیگران.
از این دو لفظ تهی عالمی پر است عجب
چو سهو یا چو غلط یا چه خبط یا چه خطاست
هوش مصنوعی: در این دنیا افراد زیادی با کلمات به‌دردنخور و نادرست صحبت می‌کنند. این موضوع عجیب است که آیا این اشتباه به خاطر فراموشی، خطا، یا سوءتفاهم است؟
ندانم این من و ماباقی است است روی چه اصل
بنا که پی ننهادند سقف روی کجاست
هوش مصنوعی: نمی‌دانم این من و باقی چه بنیانی دارند، که بر اساس چه اصولی ساخته شده‌اند و سقف این وجود روی چه چیزی قرار دارد.
بر این دو اصل بخند و به فرع آن گیتی
که اصل و فرع روان از عدم بسوی فناست
هوش مصنوعی: به این دو اصل بخند و به آن دنیا که اصل و فرع آن از عدم به سوی زوال و فنا حرکت می‌کنند.
یکی به خویش بنازد که خانه خانهٔ من
بسی نرفته نه او باقی و نه خانه بپاست
هوش مصنوعی: کسی به خود می‌بالد که خانه‌اش، خانه‌ی من است، اما نه او باقی مانده و نه خانه‌اش، هر دو از بین رفته‌اند.
یکی به تخت ببالد چو نیک درنگری
نه او نه تخت و نه تاج و نه مملکت برجاست
هوش مصنوعی: کسی که بر تخت سلطنت تکیه می‌زند، باید با دقت بنگرد که نه او، نه تخت، نه تاج و نه حکومت هیچ‌کدام به طور واقعی و پایدار وجود ندارند.
غرض از این من و ما جان من زبان درکش
که دعوی من و ما از زبان نفس دغاست
هوش مصنوعی: هدف از وجود من و شما این است که جانم، زبان این موضوع را بفهمد، زیرا ادعای من و شما فقط بخشی از صحبت‌های نفس سرگشتگی است.
ببین وخامت‌ امروز و جنگ عالم سوز
که آتش من و ما برق خرمن دنیاست
هوش مصنوعی: وضعیت بد امروز و جنگی که همه‌جا را فرا گرفته، به گونه‌ای است که آتش من و ما مانند آتشی است که در حال سوختن خرمن‌های دنیا است.
دهد فریب بشر را کسی به آزادی
که در اسارت او نسل آدم و حواست
هوش مصنوعی: کسی به انسان وعده آزادی می‌دهد، در حالی که نسل آدم و حوا در بند او هستند و اسیر آن فریب‌اند.
به عالمی کند از حیله دعوی پدری
کسی که با همه افراد خصم مادرزاست
هوش مصنوعی: کسی که به شیوه‌های cunning و فریبنده تلاش می‌کند تا خود را فرزند کسی معرفی کند، باید بدانید که او با تمام افرادی که به نوعی به مادر او وابسته‌اند و در برابر او هستند، در تضاد و دشمنی است.
به میل یک دو زیانکار خلق را شب و روز
فراز سر اجل ناگهان هواپیماست
هوش مصنوعی: زندگی انسان‌ها تحت تأثیر سرنوشت و پایان ناگهانی مرگ است و این امر در هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد، مانند یک هواپیما که به سرعت در حال پرواز است. ما باید به این نکته توجه کنیم که همه چیز می‌تواند به سرعت تغییر کند و ما باید آماده پذیرش واقعیت‌های زندگی باشیم.
کنند فخر که آتش به خانمان کسان
زدیم و دیدیم آنجا چه شعله‌ها برخاست
هوش مصنوعی: برخی به خود می‌بالند که خانه‌ها و خاندان دیگران را به آتش کشیدیم و از این کار، شعله‌های بسیار زیادی از آنجا برخاست.
به هرکجا نگری جنگ و فتنه و آشوب
بهر طرف که دهی گوش ضجه و غوغاست
هوش مصنوعی: هرجا که نگاه کنی، جنگ و فتنه و آشوب بر پا است و در هر طرف که گوش بسپاری، صدا و جنجال به گوش می‌رسد.
زهی به نوع پرستی بشر ز ظلم بشر
خوراک ماهی دریا و وحشی صحراست
هوش مصنوعی: بشر به خاطر نوع‌پرستی خود به ظلم و ستم می‌پردازد و در نتیجه، حیوانات دریا و بیابان از این ظلم و ستم آسیب می‌بینند و به عنوان طعمه قرار می‌گیرند.
زهی بروز شجاعت که حمله ورگشتند
بملک بی‌طرف و بی‌دفاع از چپ و راست
هوش مصنوعی: شجاعت و دلیری به اوج خود رسید، زمانی که حمله‌کنندگان به سوی پادشاهی که نه دفاعی داشت و نه حمایت، از دو سمت راست و چپ به پیش آمدند.
فقیر جورکش خرج خاندان غنی است
ضعیف دستخوش ظلم صاحبان قواست
هوش مصنوعی: فقر باعث می‌شود که افراد کم‌درآمد به سختی زندگی کنند و درآمدشان صرف رفاه و زندگی خانوادگی ثروتمندان شود. افراد ضعیف و ناتوان هم معمولاً مورد ظلم و ستم کسانی قرار می‌گیرند که قدرت و توانایی بیشتری دارند.
بدین رویهٔ زشت ای بشر بجان خودت
سر تو در خور تشریف تاج کرمناست
هوش مصنوعی: ای انسان، به خاطر رفتار زشت خود، بدان که سر و جایگاه تو با این حال شایسته‌ی تاج کرامت نیست.
چه دست‌ها به ستم بر فراشته است ولی
فراز دست همه دست انتقام خداست
هوش مصنوعی: دست‌های زیادی به ظلم و ستم بلند شده‌اند، اما در نهایت، بالاتر از همه آن‌ها دست انتقام خداوند است.
اگرچه ابر سیاهی گرفته روی جهان
ولی زرخنهٔ این ابر جلوه‌گر بیضاست
هوش مصنوعی: با وجود اینکه ابرهای تیره‌ای بر جهان سایه انداخته‌اند، اما در گوشه‌ای از این ابرها، نور سفید و زیبایی نمایان شده است.
گذشته است ز هجرت هزار و سیصد و شصت
قضیه این بود‌ام روز تا چسان فرداست
هوش مصنوعی: هزار و سیصد و شصت سال هجرت گذشته و من اکنون در این روز به فکر فردا هستم.
صغیر قصه رها کن بقول نصرالدین
نزاع خلق برای لحاف کهنه ماست
هوش مصنوعی: کودکانه بودن داستان را کنار بگذار، زیرا درگیری مردم بر سر چیزی بی‌اهمیت و کوچک مثل یک لحاف کهنه است.