شمارهٔ ۶۷ - تاریخ سنهٔ مجاعه
ورود عید که غم میزدود از دلها
کنون فزاید ما را بغم غم دیگر
چگونه عیدی عیدی که جای جامهٔ عید
نمود دست اجل خلق را کفن در بر
چگونه عیدی عیدی چنان گران مقدم
که هیچ نیست ز یاران عید پار اثر
خلاصه آمدن عید در چنین ایام
همی به درد سرافزاید و بخون جگر
بدان نماید این عید آمدن که تو خود
گرسنه باشی و مهمان درآیدت از در
گذشت و میگذرد سالی آنچنان بر خلق
که نیست چرخ کهن سال را چو آن بنظر
چگونه سالی سالی که گوئیا گندم
شده است نهی بر اولاد بوالبشر چو پدر
و یا که خورد چو او در بهشت گندم را
کنون کشند بدنیا ز نسل او کیفر
چگونه قحطی نحطی که لاله رویان را
قرین برک خزان گشت عارض احمر
چگونه قحطی قحطی که مجمع عشاق
زهم نموده پریشان چو طرهٔ دلبر
چگونه قحطی قحطی که از تهی دستی
برهن میبنهادند میکشان ساغر
هزار و سیصد و سی بود و شش پس از هجرت
صغیر کرد رقم این قضیه بر دفتر
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ورود عید که غم میزدود از دلها
کنون فزاید ما را بغم غم دیگر
هوش مصنوعی: با آمدن عید، غمها باید از دلها دور شوند، اما حالا ما با غم دیگری روبهرو هستیم که بر غمهای قبلی افزوده شده است.
چگونه عیدی عیدی که جای جامهٔ عید
نمود دست اجل خلق را کفن در بر
هوش مصنوعی: چطور میتوان عید را جشن گرفت، در حالی که مرگ دست دراز کرده و لباسهای عید را به کفن تبدیل کرده است؟
چگونه عیدی عیدی چنان گران مقدم
که هیچ نیست ز یاران عید پار اثر
هوش مصنوعی: چطور میتوان عیدی را اینچنین با ارزش دانست، در حالی که هیچ چیز از دوستان عید پارسایی باقی نمانده است؟
خلاصه آمدن عید در چنین ایام
همی به درد سرافزاید و بخون جگر
هوش مصنوعی: زمانی که عید در این روزها فرا میرسد، تنها به درد و رنج بیشتر انسان میافزاید و دل را به خون میکشد.
بدان نماید این عید آمدن که تو خود
گرسنه باشی و مهمان درآیدت از در
هوش مصنوعی: به این معناست که اگر در شرایطی خودت نیاز و گرسنگی داشته باشی، اما مهمانی به خانهات بیاید، این نشاندهنده اهمیت و احترام به مهمان است. باید از خودت بگذری و به مهمان توجه کنی، حتی اگر خودت در تنگنا هستی.
گذشت و میگذرد سالی آنچنان بر خلق
که نیست چرخ کهن سال را چو آن بنظر
هوش مصنوعی: سالها به همین شکل بر مردم میگذرد، بدون آنکه چرخ کهن سال را به یاد بیاورند.
چگونه سالی سالی که گوئیا گندم
شده است نهی بر اولاد بوالبشر چو پدر
هوش مصنوعی: چگونه میتوان سالی که به نظر میرسد گندم به بار نشسته، فرزندان بشر را از آنچه پدرانشان بودهاند، نهی کرد؟
و یا که خورد چو او در بهشت گندم را
کنون کشند بدنیا ز نسل او کیفر
هوش مصنوعی: شاید او نیز مانند خود در بهشت، در حال چیدن گندم باشد و اکنون نسل او را به دنیا میآورند تا جزای اعمالش را ببینند.
چگونه قحطی نحطی که لاله رویان را
قرین برک خزان گشت عارض احمر
هوش مصنوعی: چگونه میتواند خشکسالی و قحطی پیش بیاید زمانی که گلهای زیبا و لالهها در معرض زوال و فصل خزان قرار گرفتهاند و چهرهای سرخ و غمگین دارند؟
چگونه قحطی قحطی که مجمع عشاق
زهم نموده پریشان چو طرهٔ دلبر
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که در میان این قحطی و کمبود، جمعی از عاشقان اینقدر به هم بریزند و بیقرار شوند، مانند اینکه مویی از دلبر درهم ریخته باشد؟
چگونه قحطی قحطی که از تهی دستی
برهن میبنهادند میکشان ساغر
هوش مصنوعی: چگونه میتوان در زمانی که از فقر و بیچیزی رنج میبردند، با وجود آن، جامها را پر میکردند و به نوشیدن مشغول میشدند؟
هزار و سیصد و سی بود و شش پس از هجرت
صغیر کرد رقم این قضیه بر دفتر
هوش مصنوعی: در سال 1336 هجری شمسی، پس از هجرت کوچک، این مسأله در دفتر ثبت شد.