گنجور

شمارهٔ ۴۴ - حکایت

خواجهٔ دنیا طلب کاهلی
مست خرافت ز خدا غافلی
ز اهل خساست به جهان طاق بود
منکر بخشایش و انفاق بود
داشت غلامی که ز خوبی تمام
عاقل و فرزانه و شیرین کلام
هرچه بدان خواجه نصیحت نمود
در دل او هیچ مؤثر نبود
قائل این بود که وقت رحیل
امر نمایم به وصی و وکیل
بعد من اندر پی خمس و زکوه
سعی نمایند چون صوم و صلوه
مال فراوان به فقیران دهند
اطمعه بر خیل اسیران دهند
تا شبی آن خواجه بکبر تمام
بود بیک کوچه روان با غلام
خواجه ز پی بود و غلامش به پیش
داشت چراغی بکف آن پاک کیش
کم کمک آورد چراغ از قفا
خواجه نشد آگه از این ماجرا
راه غلط کرد و نمود اشتباه
رفت بناگه ز تغافل به چاه
بانگ بر آورد ز دل کی غلام
عمر تو ایزد بنماید تمام
خود تو فکندی بچهم بی‌گناه
زود مرا برکش از این قعر چاه
الغرض آن خواجه بزجر فزون
از دل آن چاه چو‌ام د برون
کرد تغیر به غلام حزین
گفت بود شرط وفا کی چنین
شمع ز پی آوری ای کینه خواه
تا من غمدیده بیفتم به چاه
گفت بلی خواجه بود گر چنین
حالت تاریکی گورت به بین
زودتر از آنکه بیفتی به چاه
پیش روان ساز چراغی براه
بعد تو انفاق ز‌اموال تو
گرچه مفید است بر احوال تو
لیک چواغی استکه آن از قفاست
یارنکوئی است ولی بی‌وفاست
خواجه از این واقعه بیدار شد
داد ز کف مستی و هوشیار شد
از دل و جان گشت غلام غلام
عذر همی خواست ز قبح کلام
خواجه تو هم پند شنو از صغیر
پند غلامت که منم در پذیر
تا که بود نور چراغت به جا
یاد ز تاریکی گورت نما

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجهٔ دنیا طلب کاهلی
مست خرافت ز خدا غافلی
هوش مصنوعی: آدم دنیاطلب و تنبل که به خواب غفلت رفته، از خدا غافل است.
ز اهل خساست به جهان طاق بود
منکر بخشایش و انفاق بود
هوش مصنوعی: من از افرادی که بخیل و تنگ‌نظر هستند، دوری می‌کنم و به کسانی که بخشش و انفاق را قبول ندارند، باور ندارم.
داشت غلامی که ز خوبی تمام
عاقل و فرزانه و شیرین کلام
هوش مصنوعی: غلامی داشتم که از همه جهت خوب بود؛ عاقل و زیرک و با زبان شیرین.
هرچه بدان خواجه نصیحت نمود
در دل او هیچ مؤثر نبود
هوش مصنوعی: هر چه که آن فرد تاثیرگذار به او نصیحت کرد، در دل او هیچ تأثیری نداشت.
قائل این بود که وقت رحیل
امر نمایم به وصی و وکیل
هوش مصنوعی: او بر این باور بود که در زمان رفتن، باید به وصی و وکیل خود دستوراتی را بدهد.
بعد من اندر پی خمس و زکوه
سعی نمایند چون صوم و صلوه
هوش مصنوعی: پس از من، مردم در تلاش خواهند بود که به دنبال پرداخت خمس و زکات باشند، مانند اینکه به انجام نماز و روزه مشغول شوند.
مال فراوان به فقیران دهند
اطمعه بر خیل اسیران دهند
هوش مصنوعی: پول زیاد به فقرا می‌دهند تا دل آنها را شاد کنند و به اسیران کمک‌ می‌کنند.
تا شبی آن خواجه بکبر تمام
بود بیک کوچه روان با غلام
هوش مصنوعی: یک شب، آن آقا با تمام شکوه و عظمتش در حال راه رفتن در کوچه بود، همراه با خادمش.
خواجه ز پی بود و غلامش به پیش
داشت چراغی بکف آن پاک کیش
هوش مصنوعی: خواجه به دنباله غلامش می‌رفت و غلام، چراغی در دست داشت که نشانه‌ای از پاکی و دیانت او بود.
کم کمک آورد چراغ از قفا
خواجه نشد آگه از این ماجرا
هوش مصنوعی: کم کم چراغی از پشت برای خواجه آوردند، اما او از این واقعه بی‌خبر ماند.
راه غلط کرد و نمود اشتباه
رفت بناگه ز تغافل به چاه
هوش مصنوعی: او در مسیر زندگی دچار اشتباه شد و به جایی رسید که به خاطر نادیده گرفتن بعضی چیزها، به خطر افتاد و به چاه افتاد.
بانگ بر آورد ز دل کی غلام
عمر تو ایزد بنماید تمام
هوش مصنوعی: دل ندا می‌دهد که ای خدا، عمر تو کامل و بی‌نقص است.
خود تو فکندی بچهم بی‌گناه
زود مرا برکش از این قعر چاه
هوش مصنوعی: تو با سهل‌انگاری مرا به این مشکلات کشاندی، حالا زود مرا از این وضعیت سخت نجات بده.
الغرض آن خواجه بزجر فزون
از دل آن چاه چو‌ام د برون
هوش مصنوعی: در نهایت، آن آقا با فریاد و تندی از دل چاه فراتر از حد انتظار بیرون آمد.
کرد تغیر به غلام حزین
گفت بود شرط وفا کی چنین
هوش مصنوعی: غلام حزین با تغییر حالتی که پیدا کرده بود، گفت: شرط وفا این نیست که چنین باشد.
شمع ز پی آوری ای کینه خواه
تا من غمدیده بیفتم به چاه
هوش مصنوعی: شمع به خاطر رسیدن تو، ای دشمن پر کینه، روشن است تا منِ غمگین به درون چاه بیفتم.
گفت بلی خواجه بود گر چنین
حالت تاریکی گورت به بین
هوش مصنوعی: اگر چنین حالتی از دلتنگی و تاریکی در دل تو وجود دارد، بله، تو همان خواجه هستی.
زودتر از آنکه بیفتی به چاه
پیش روان ساز چراغی براه
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به دردسر بیفتی و به مشکلات عمیق برخورد کنی، بهتر است که راهی پیدا کنی و خودت را روشن کنی.
بعد تو انفاق ز‌اموال تو
گرچه مفید است بر احوال تو
هوش مصنوعی: پس از تو، بخشیدن مال‌هایت هرچند بر وضعیت تو تأثیر مثبت دارد، اما...
لیک چواغی استکه آن از قفاست
یارنکوئی است ولی بی‌وفاست
هوش مصنوعی: اما مانند سگی است که از قفس آزاد شده، یار و هم‌نوا دارد، ولی وفادار نیست.
خواجه از این واقعه بیدار شد
داد ز کف مستی و هوشیار شد
هوش مصنوعی: خواجه از این اتفاق بیدار شد و از حالت مستی خارج شد و به هوشیاری رسید.
از دل و جان گشت غلام غلام
عذر همی خواست ز قبح کلام
هوش مصنوعی: او به خاطر زشتی سخن، از دل و جان خود را فدای محبت و خدمت کرد و از طرف خود عذر خواهی می‌کند.
خواجه تو هم پند شنو از صغیر
پند غلامت که منم در پذیر
هوش مصنوعی: ای آقا، تو هم از نصیحت کوچک‌ترها بشنو. من هم در این رابطه تجربه‌ای دارم که می‌تواند برایت مفید باشد.
تا که بود نور چراغت به جا
یاد ز تاریکی گورت نما
هوش مصنوعی: تا زمانی که روشنایی وجود تو باقی است، به یاد داشته باش که تاریکی قبرت همیشه در انتظار است.