شمارهٔ ۱ - ساقینامه
بیا ساقی ای رشگ حور بهشت
که رشگ بهشتست گلزار و کشت
در این فصل میخوردن از دست تو
خوش است ایدل خسته پا بست تو
بیا ساقی ای راحت جان من
فشان گرد هستی ز دامان من
بده ساغری زان میخوشگوار
که بیرون کند از سر جان خمار
بیا ساقی ای یار دیرینهام
فروز آتش عشق در سینهام
بمی آگهم کن ز اسرار عشق
مرا مست کن تا کشم بار عشق
بیا ساقیام روز دوران ماست
دهیگر مرا کوزهٔ میرواست
که فردا شود خاک من سر بسر
گل کوزه اندر کف کوزهگر
بیا ساقی ای محرم راز من
بمی باز کن راه پرواز من
بده ساغری زان میوحدتم
رهان از هیاهوی این کثرتم
بیا ساقی ای آفت عقل و هوش
چو خم میم از میآوربجوش
بده آب انگور آن تاک پاک
که پیچان کند میکشانرا چه تاک
بیا ساقی آن میمرا کن بجام
که از جم رساند بمستان پیام
که تا جان بود میپرستی کنید
غنیمت شمارید و مستی کنید
بیا ساقی آن باده کن در سبو
که دل را تهی سازد از آرزو
گشاید به رخ باب آزادگی
دهد نفس را میل افتادگی
بیا ساقی اندر سبو کن شراب
که من غم ندارم ز روز حساب
چو لطف خدا شامل حال ماست
برای خطا خوردن غم خطاست
بیا ساقی از خود رها کن مرا
دمی آشنا با خدا کن مرا
به قصد خرابی مرا میبیار
دمادم کرم کن پیا پی بیار
بیا ساقی از زاهد اندیشه نیست
بجز میکشیدن مرا پیشه نیست
بزاهد بگو از تو زهد و ثواب
من و مستی و عیش و جام شراب
بیا ساقی آن میعطا کن بمن
که در نغمه آیم چو مرغ چمن
قدم صد ره از سدره برتر زنم
دم از مدح ساقی کوثر زنم
به شاهان عالم کنم افتخار
ز مداحی شاه دلدل سوار
ز نظمم زنم طعنه بر سلسبیل
به مداحی مرشد جبرئیل
علی بن عم و جانشین رسول
علی شیر حق زوج پاک بتول
اگر کفر باشد خدا خوانمش
ز حق کافرم گر جدا دانمش
به حول خداوند تا زندهام
قبول ار نماید ورا بندهام
چو بیرون از این نشأه خواهم شدن
بدامان او دست خواهم زدن
چنان در دلم آتش افروخته
شرار غمش خرمنم سوخته
که چون در لحد منزل پرملال
نکیرین از من کنند این سئوال
که ای بنده بر گو خدای تو کیست
بآن هر دو شاید بگویم علی است
علی ولی صهر خیرالبشر
خداوند دین حیدر حیه در
کسی گر بذات علی برد راه
تواند برد ره به ذات اله
بیا ساقی از مهر او میبیار
مرا مست کن زان میخوشگوار
اگرچه مرا جسم و جانمست اوست
ولی هرچه باشد فزونتر نکوست
ز مستی فزونتر مرا مست کن
وزان مستی این نیست راهست کن
بده ساقی از آن شرابم بطی
سبوئی حمی دجلهئی یا شطی
کبیرانه میده صغیرم مگیر
که صورت صغیر است و معنی کبیر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا ساقی ای رشگ حور بهشت
که رشگ بهشتست گلزار و کشت
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، که زیباییات حسرتی برای حوریان بهشت است، چون زیبایی باغ و کشت در بهشت حسرت انگیز است.
در این فصل میخوردن از دست تو
خوش است ایدل خسته پا بست تو
هوش مصنوعی: در این فصل، خوردن و نوشیدن از دستان تو لذتبخش و خوشایند است ای محبوب به خاطر خستگیام که به تو وابستهام.
بیا ساقی ای راحت جان من
فشان گرد هستی ز دامان من
هوش مصنوعی: ای ساقی، برای آرامش جانم به من لطف کن و گرد و غبار دنیا را از دامنم بپران.
بده ساغری زان میخوشگوار
که بیرون کند از سر جان خمار
هوش مصنوعی: گلی بنوش به خاطر طعم خوشایندش که ذهن و روح را از خستگی و بیحالی بیرون بیاورد.
بیا ساقی ای یار دیرینهام
فروز آتش عشق در سینهام
هوش مصنوعی: ای ساقی، ای دوست قدیمیام، بیا و آتش عشق را در دل من شعلهور کن.
بمی آگهم کن ز اسرار عشق
مرا مست کن تا کشم بار عشق
هوش مصنوعی: مرا از رازهای عشق آگاه کن و مستم کن تا بتوانم بار سنگین عشق را بردارم.
بیا ساقیام روز دوران ماست
دهیگر مرا کوزهٔ میرواست
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا که روزگار جوانی ماست و به من کوزهای از شراب خوش بده.
که فردا شود خاک من سر بسر
گل کوزه اندر کف کوزهگر
هوش مصنوعی: فردا، بدن من تبدیل به خاک خواهد شد و همچون گلی در کوزهای که دست کوزهگر است، قرار میگیرد.
بیا ساقی ای محرم راز من
بمی باز کن راه پرواز من
هوش مصنوعی: بیایید ای ساقی، تو که به رازهای من آگاهی، راهی را که مرا به آزادی و اوج میرساند، باز کن.
بده ساغری زان میوحدتم
رهان از هیاهوی این کثرتم
هوش مصنوعی: به من بادهای بده تا از این شلوغی و فراوانی رها شوم و به یگانگی و سادگی برسم.
بیا ساقی ای آفت عقل و هوش
چو خم میم از میآوربجوش
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و باده بیاور که تو دلیل شور و شوق من هستی. همانطور که خم شراب به جوش میآید، من نیز به خاطر تو در حال نوسان و نشاطم.
بده آب انگور آن تاک پاک
که پیچان کند میکشانرا چه تاک
هوش مصنوعی: به من آب انگور آن تاک خوب بده که بتواند میگساری را به وجد آورد.
بیا ساقی آن میمرا کن بجام
که از جم رساند بمستان پیام
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شرابی را که دارم در جام بریز، تا پیام خوشی و شادابی را که از جم (مقام و محلی پر از خوشی) به مینوشان میآید، به دیگران برسانم.
که تا جان بود میپرستی کنید
غنیمت شمارید و مستی کنید
هوش مصنوعی: تا زمانی که زندگی برقرار است، باید از عشق و محبت بهره ببریم و از لحظات شاد استفاده کنیم.
بیا ساقی آن باده کن در سبو
که دل را تهی سازد از آرزو
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن شراب را در جام بریز تا دل را از آرزوها و خواستهها خالی کند.
گشاید به رخ باب آزادگی
دهد نفس را میل افتادگی
هوش مصنوعی: آزادی و رهایی به انسان این امکان را میدهد که نفسش را از وابستگیها رها کند و به سوی حیات ساده و بدون قید و شرط برود.
بیا ساقی اندر سبو کن شراب
که من غم ندارم ز روز حساب
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، برایم شراب بریز که من از روز قیامت و حسابرسی نگرانی ندارم.
چو لطف خدا شامل حال ماست
برای خطا خوردن غم خطاست
هوش مصنوعی: وقتی که رحمت و محبت خداوند شامل حال ماست، نگران اشتباهات خود نباشیم؛ چرا که غم و اندوه در مورد خطاها بیمورد است.
بیا ساقی از خود رها کن مرا
دمی آشنا با خدا کن مرا
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، لحظهای مرا از خود آزاد کن و به من فرصتی بده تا با خدا آشنا شوم.
به قصد خرابی مرا میبیار
دمادم کرم کن پیا پی بیار
هوش مصنوعی: به خاطر خراب کردن من، مدام و پیوسته در حال آوردن لطف و رحمت خود باش.
بیا ساقی از زاهد اندیشه نیست
بجز میکشیدن مرا پیشه نیست
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، از زاهد حرفی جز نوشیدن نیست و هیچ کاری ندارم جز اینکه مست شوم.
بزاهد بگو از تو زهد و ثواب
من و مستی و عیش و جام شراب
هوش مصنوعی: ای زاهد، بگو که زهد و پاداش تو چیست و حال من که در مستی و لذت، با جام شراب هستم چه میشود؟
بیا ساقی آن میعطا کن بمن
که در نغمه آیم چو مرغ چمن
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن نوشیدنی را به من بده که وقتی آن را میزنم، مانند پرندهای در باغ، سرشار از شادی و سرخوشی شوم.
قدم صد ره از سدره برتر زنم
دم از مدح ساقی کوثر زنم
هوش مصنوعی: من قدمی فراتر از درخت سدره برمیدارم و در وصف ساقی کوثر سخن میگویم.
به شاهان عالم کنم افتخار
ز مداحی شاه دلدل سوار
هوش مصنوعی: من به خاطر مدح و ستایش شاه سوار دلها، به پادشاهان جهان افتخار میکنم.
ز نظمم زنم طعنه بر سلسبیل
به مداحی مرشد جبرئیل
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نوعی انتقاد از خاستگاه نظم و زندگیاش میکند و در عین حال از ویژگیهای مثبت و زیبای آن به عنوان منبع الهام یاد میکند. او این دوگانگی را بیان میکند که چگونه میتوان با رعایت نظم و ترتیب به مداحی و ستایش مرشد و علم رسید، که در اینجا به جبرئیل اشاره شده است. در واقع، شاعر به ترکیب زیبایی و نظم در زندگیاش میپردازد و نشان میدهد که این ترکیب میتواند تجربهای متعالی و روحانی به همراه داشته باشد.
علی بن عم و جانشین رسول
علی شیر حق زوج پاک بتول
هوش مصنوعی: علی، پسر عموی پیامبر و جانشین او، کسی است که همچون شیر است و همسر پاک و مقدس فاطمه است.
اگر کفر باشد خدا خوانمش
ز حق کافرم گر جدا دانمش
هوش مصنوعی: اگر نام خدا را کفر بدانم، حتی اگر به حق او متصل باشد، من کافرم اگر او را جدا بدانم.
به حول خداوند تا زندهام
قبول ار نماید ورا بندهام
هوش مصنوعی: تا زمانی که زنده هستم، فقط به لطف و اراده خداوند به بندگی او ادامه میدهم، اگر او مرا بپذیرد.
چو بیرون از این نشأه خواهم شدن
بدامان او دست خواهم زدن
هوش مصنوعی: وقتی که از این دنیا بیرون بروم، به دامن او چنگ میزنم و به او پناه میبرم.
چنان در دلم آتش افروخته
شرار غمش خرمنم سوخته
هوش مصنوعی: در قلبم آتش عشق او شعلهور شده بهگونهای که باقیماندهام را بهطور کامل سوزانده است.
که چون در لحد منزل پرملال
نکیرین از من کنند این سئوال
هوش مصنوعی: هنگامی که در قبر، جایی تاریک و غمانگیز، قرار بگیرم، نکیر و منکر از من پرسش خواهند کرد.
که ای بنده بر گو خدای تو کیست
بآن هر دو شاید بگویم علی است
هوش مصنوعی: ای بنده، بگو خدای تو کیست، که شاید بتوانم بگویم آن دو (خدا و علی) یکی هستند.
علی ولی صهر خیرالبشر
خداوند دین حیدر حیه در
هوش مصنوعی: علی جانشین پیامبر و همسر دختر اوست، او بهترین انسانها و نگهبان دین حیدر (حضرت علی) میباشد.
کسی گر بذات علی برد راه
تواند برد ره به ذات اله
هوش مصنوعی: هر کسی که به ذات خداوند نزدیک شود، میتواند راه رسیدن به خدا را پیدا کند.
بیا ساقی از مهر او میبیار
مرا مست کن زان میخوشگوار
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، از عشق او برایم نوشیدنی بیاور و مرا مست کن با آن شراب خوش طعم.
اگرچه مرا جسم و جانمست اوست
ولی هرچه باشد فزونتر نکوست
هوش مصنوعی: اگرچه جسم و جان من از آن اوست، اما هر چیزی که باشد، بهتر و زیباتر از آن است.
ز مستی فزونتر مرا مست کن
وزان مستی این نیست راهست کن
هوش مصنوعی: مرا بیشتر از حالت مستی مست کن و از این حال مستی، راهی بساز.
بده ساقی از آن شرابم بطی
سبوئی حمی دجلهئی یا شطی
هوش مصنوعی: به من از آن شراب بده که در پیالهام باشد، مثل آب دجله یا رود.
کبیرانه میده صغیرم مگیر
که صورت صغیر است و معنی کبیر
هوش مصنوعی: بزرگوارانه به من عطا کن و کوچک را مگیر؛ زیرا آنچه که به ظاهر کوچک است، در باطن بزرگ و ارزشمند است.