اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دیده من غیر دیدار علی جوید نجوید
یا زبانم غیر اوصاف علی گوید نگوید
هوش مصنوعی: چشم من جز دیدن علی چیزی نمیخواهد و زبانم جز بیان ویژگیهای علی چیزی نمیگوید.
دست من غیر از کتاب مدح او گیرد نگیرد
پای من غیر از طریق عشق او پوید نپوید
هوش مصنوعی: دست من تنها کتاب ستایش او را در بر میگیرد و بیشتر از آن چیزی نیست. پای من هم جز راه عشق او قدم نمیزند و غیر از آن جایی نمیرود.
مزرع جانم که آب آن بود از جوی رحمت
اندر آن غیر از گیاه مهر او روید نروید
هوش مصنوعی: جان من مانند مزرعهای است که آب آن از جوی رحمت الهی تأمین میشود. در این مزرعه، جز گیاه محبت او چیزی نمیروید و اگر او نباشد، هیچ گیاهی رشد نخواهد کرد.
ذوق مهرش کی چشد بیگانه بگذر زین توقع
این گل خوشبوی را جز آشنا بوید نبوید
هوش مصنوعی: عطر و زیبایی این گل خوشبو تنها برای کسانی است که با آن آشنا هستند و دیگران نمیتوانند از آن لذت ببرند. کسانی که نسبت به محبت و زیبایی آن بیگانهاند، نباید انتظار داشته باشند که این احساس را بچشند.
ز استماع مدحش افشان اشک شوقی گر توانی
آب دیگر نامه عصیان ما شوید نشوید
هوش مصنوعی: اگر به شنیدن مدح او گوش دهی، اشک شوق از چشمانت خواهد ریخت. اگر میتوانی، با آب دیگری گناههای ما را بشوی و پاک کن.
دایه لطفش دهد شیر عنایت طفل دل را
جز به شوق آن لبن طفل دلم موید نموید
هوش مصنوعی: مادر مهربانش به او محبت میکند و شیر عشقش را به او میدهد، اما این توجه و محبت فقط برای شادی حاصل از آن لبن و شیر کودکانه است. دل من نیز در انتظار و شوق این محبت و رشد است.
آنکه خواهد مأمنی جوید صغیر اندر دو عالم
به ز درگاه امیرالمومنین جوید نجوید
هوش مصنوعی: هر کس که به دنبال پناهگاه و امنیت است، باید در دو جهان به دنبال آن باشد و بهترین جا برای یافتن آن در درگاه امیرالمؤمنین است.
حاشیه ها
1402/05/24 01:07
سید مصطفی سامع
شعر شماره ۱۲
نعت حضرت محمد ص
بکرد خلقت خدایت یا محمد
دوعالم را برایت یا محمد
تمام کائنات و عرش و فرش است
منور از ضیایت یا محمد
بود قاصر زبانم از ثنایت
خدا داند ثنایت یا محمد
تویی شهر علوم غیب و مشهود
درش شد، مرتضایت یا محمد
فدای دین نمودی مال و جانت
سرم بادا فدایت یا محمد
رضای حق بود اندر رضایت
نخواهم جز رضایت یا محمد
ولای حضرتت دارم به رگ رگ
مگیر از من ولایت یا محمد
گدای خاک درگاهت منم من
کرم کن بر گدایت یا محمد
عطا بنما به این زار حزینت
به امید عطایت یا محمد
به هر صبح و مساء خواهم ز یزدان
وصال دلربایت یا محمد
طلب فرما تمام عاشقان را
حریم با صفایت یا محمد
در شوریده ام هر دم بجوید
ضریح دلگشایت یا محمد
خوش آن لمحه که باشم میهمانت
سرای پارسایت یا محمد
ز عشقت طایر دل گشته شیدا
زند پر در هوایت یا محمد
صراط مستقیمم رفت از دست
هماره کن هدایت یا محمد
ز بار معصیت پشتم شده خم
ندارم جز سوایت یا محمد
در آن روزیکه کس را نیست یاری
مکش دست از حمایت یا محمد
ز فرط معصیت کارم تباه است
ندارم جز خدایت یا محمد
در امواج گنه در حال غرقم
بود دیدت کفایت یا محمد
خوشا آندم کشم بر دیده از شوق
غبار خاک پایت یا محمد
چه نیکو است گاه احتضارم
به چشم آید لقایت یا محمد
در آن روزیکه گرما بر سر ماست
مکش ظل لوایت یا محمد
چه خوش باشد که گیرم من ز دستت
صبوح جانفزایت یا محمد
بحق فاتح خیبر امیرم
بگردان آشنایت یا محمد
به (سامع )کن نظر در روز محشر
به وی بنما عنایت یا محمد