شمارهٔ ۱
ای در طلبت صد چاک از غصه گریبانها
خونها ز غمت جاری از دیده به دامانانها
در زواویه هجرت بنشسته به خون دلها
در بادیه عشقت سر کرده قدم جانها
آلوده به خون باشد از پای مجانینت
هر خار که میبینم در طرف بیابانها
با شوق لقایت جان از جسم رهد شادان
چون مردم زندانی از گوشه زندانها
چه کعبه و بتخانه چه خانقه و مسجد
با یاد تو در هرجا جمعند پریشانها
چه رند خراباتی چه شیخ مناجاتی
اوصاف ترا هریک گویند به عنوانها
چه فاخته در گلشن چه جغد به ویرانه
دارند نهان هریک حمد تو در افغانها
تهلیل تو را کبکان گویند به کهساران
تسبیح تو را مرغان خوانند به بستانها
در معرفتت تنها حیران نه منم کاینجا
هم عقل کل استاده اندر صف حیرانها
ذات تو دلیل آمد بر ذات تو و جز این
باشد ببر کامل ناقص همه برهانها
تو اول و تو آخر تو ظاهر و تو باطن
صادر ز تو اولها راجع به تو پایانها
ملک از تو و حکم از تو نصب از تو و عزل از تو
در ملک تویی سلطان مملوک تو سلطانها
جسم از تو بود جان هم سر از تو و سامان هم
داریم ز تو سامان ما بیسر و سامانها
با حکمت تو هرگز از ابر بهار و دی
بیهوده نمیبارد یک قطره ز بارانها
گویند گنه بخشی چون بنده پشیمان شد
جز تو که پشیمانی بخشد به پشیمانها
بر تابع فرمانها فرض است جنان اما
بیعون تو نتواند کس بردن فرمانها
شاید که شوند از تو مأیوس گنهکاران
هرگاه فزونتر شد از عفو تو عصیانها
یک ذره نخواهد کرد احسان تو کوتاهی
درباره کافرها در حق مسلمانها
ما خیرهسران هریک یک عمر به درگاهت
کردیم چه عصیانها دیدیم چه احسانها
ما بنده نادانیم از کرده ما بگذر
ای پادشه دانا بخشای به نادانها
یارب به حق آنان کز نیست شدن در تو
معمورهٔ هستی را هستند نگهبانها
از علت نادانی ما را تو رهایی ده
این درد تو درمان کن ای خالق درمانها
از رحمت خود ما را میدار به هر حالت
محظوظ ز دانایی محفوظ ز خسرانها
وانها که همیپویند اندر ره عرفانت
بر فرق صغیر افشان خاک قدم آنها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای در طلبت صد چاک از غصه گریبانها
خونها ز غمت جاری از دیده به دامانانها
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال تو هستم، غم و اندوهی که در دل دارم باعث شده تا پیراهنهایم پاره شود و اشکهایم به خاطر غمت همچون رودخانهای بر دامنم بریزد.
در زواویه هجرت بنشسته به خون دلها
در بادیه عشقت سر کرده قدم جانها
هوش مصنوعی: در گوشهای از دیاری دور، دلها به خاطر عشق تو شکسته و خونین شدهاند و در بیابان عشق تو، جانها متحمل رنجها و دردها شدهاند.
آلوده به خون باشد از پای مجانینت
هر خار که میبینم در طرف بیابانها
هوش مصنوعی: هر خار و خسی که در بیابان میبینم، یادآور کسانی است که از پا افتادهاند و به شدت آسیب دیدهاند.
با شوق لقایت جان از جسم رهد شادان
چون مردم زندانی از گوشه زندانها
هوش مصنوعی: با اشتیاق دیدارت، جانم از بدن جدا میشود، خوشحال مانند افرادی که از گوشهی زندان آزاد شدهاند.
چه کعبه و بتخانه چه خانقه و مسجد
با یاد تو در هرجا جمعند پریشانها
هوش مصنوعی: در هر کجا که باشیم، چه مکانهای مذهبی مانند کعبه و مسجد، چه مکانهای دیگر مانند بتخانه و خانقاه، همه جا افرادی که پریشان و سرگردان هستند، به یاد تو جمع میشوند.
چه رند خراباتی چه شیخ مناجاتی
اوصاف ترا هریک گویند به عنوانها
هوش مصنوعی: هر کدام از افراد، چه آنهایی که اهل شراب و مستی هستند و چه آنهایی که اهل عبادت و دعا، ویژگیهای تو را به شیوههای مختلف توصیف میکنند و هر یک به نحوی دربارهات صحبت میکنند.
چه فاخته در گلشن چه جغد به ویرانه
دارند نهان هریک حمد تو در افغانها
هوش مصنوعی: در باغ، فاخته و در ویرانه، جغد هر کدام به گونهای خاص به ستایش تو پرداختهاند.
تهلیل تو را کبکان گویند به کهساران
تسبیح تو را مرغان خوانند به بستانها
هوش مصنوعی: پرندگان در کوهستانها نام تو را به تحسین و نیایش میبرند و در باغها نیز مرغان دیگر تو را با دعا و ذکر صدا میزنند.
در معرفتت تنها حیران نه منم کاینجا
هم عقل کل استاده اندر صف حیرانها
هوش مصنوعی: در فهم و درک تو تنها من نیستم که حیرت زدهام، بلکه در اینجا همه از عقل کل نیز به حیرت افتادهاند و در صف حیرتزدهها ایستادهاند.
ذات تو دلیل آمد بر ذات تو و جز این
باشد ببر کامل ناقص همه برهانها
هوش مصنوعی: وجود تو برهان و دلیلی بر وجود خود توست و اگر غیر از این باشد، هر دلیل و برهانی ناتمام و ناقص خواهد بود.
تو اول و تو آخر تو ظاهر و تو باطن
صادر ز تو اولها راجع به تو پایانها
هوش مصنوعی: تو آغاز و انجام همه چیز هستی، تو نمود و حقیقتی. تمامی موجودات از تو آغاز میشوند و به تو ختم میشوند.
ملک از تو و حکم از تو نصب از تو و عزل از تو
در ملک تویی سلطان مملوک تو سلطانها
هوش مصنوعی: سلطنت و فرمانروایی از آن توست، تو تعیین میکنی که چه کسی منصوب و چه کسی برکنار شود. در سرزمین تو، تو سلطان هستی و دیگر سلطانها نیز تحت فرمان تو هستند.
جسم از تو بود جان هم سر از تو و سامان هم
داریم ز تو سامان ما بیسر و سامانها
هوش مصنوعی: بدن ما از توست و روح ما نیز از توست، ما از تو سازمان و ترتیب داریم؛ اما بینظمی و بیسامانیهایمان نیز از توست.
با حکمت تو هرگز از ابر بهار و دی
بیهوده نمیبارد یک قطره ز بارانها
هوش مصنوعی: با خرد و دانایی تو، هیچ وقت بارانهای بهار و زمستان بیفایده نمیبارند و هر قطرهای از آنها حتماً هدف و معنایی دارد.
گویند گنه بخشی چون بنده پشیمان شد
جز تو که پشیمانی بخشد به پشیمانها
هوش مصنوعی: میگویند وقتی که کسی گناه کرده و پشیمان میشود، جز تو هیچ کس نیست که بتواند به دلهای پشیمان آرامش بدهد.
بر تابع فرمانها فرض است جنان اما
بیعون تو نتواند کس بردن فرمانها
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که به طور طبیعی بهشت باید از انسانها پیروی کند، اما بدون کمک و یاری تو هیچکس نمیتواند از دستورات تبعیت کند.
شاید که شوند از تو مأیوس گنهکاران
هرگاه فزونتر شد از عفو تو عصیانها
هوش مصنوعی: اگر گنهکاران ببینند که نادانی و خطاهایشان از رحمت و بخشش تو بیشتر شود، شاید از تو ناامید شوند.
یک ذره نخواهد کرد احسان تو کوتاهی
درباره کافرها در حق مسلمانها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حتی اگر تو در کمک و نیکی به دیگران کم بگذاری، این موضوع بر کسی که ایمان ندارد تأثیری نخواهد گذاشت و در مقابل، مسلمانان همچنان به حمایت و محبت نیاز دارند. در واقع، کمک به مسلمانان اهمیت بیشتری دارد و نباید از آن غفلت کرد.
ما خیرهسران هریک یک عمر به درگاهت
کردیم چه عصیانها دیدیم چه احسانها
هوش مصنوعی: ما که سرسخت و stubborn بودهایم، هر کدام از ما یک عمر در برابر تو ایستادهایم و تجربه کردهایم که چقدر گناه کرده و همچنین لطف و محبت تو را دیدهایم.
ما بنده نادانیم از کرده ما بگذر
ای پادشه دانا بخشای به نادانها
هوش مصنوعی: ما بندگان نادانی هستیم و از اعمالمان میخواهیم که ای پادشاه دانا، بخششی به نادانها داشته باشی و از خطاهایمان بگذری.
یارب به حق آنان کز نیست شدن در تو
معمورهٔ هستی را هستند نگهبانها
هوش مصنوعی: ای خدای من، به حق آنانی که با نبودن خود، حافظ و نگهبان این دنیا و هستی تو هستند.
از علت نادانی ما را تو رهایی ده
این درد تو درمان کن ای خالق درمانها
هوش مصنوعی: ما را از نادانی نجات بده و این درد را درمان کن، ای خالق تمام درمانها.
از رحمت خود ما را میدار به هر حالت
محظوظ ز دانایی محفوظ ز خسرانها
هوش مصنوعی: ما را به رحمت خود در هر شرایطی حفظ کن تا از دانش آگاهی برخوردار باشیم و از زیانها دور بمانیم.
وانها که همیپویند اندر ره عرفانت
بر فرق صغیر افشان خاک قدم آنها
هوش مصنوعی: کسانی که در مسیر شناخت و معرفت تو گام برمیدارند، بر سر کوچکان و خردسالان خاک پای خود را میپاشند.