گنجور

بخش ۴ - در نعت حضرت ختمی مآب و بیان اتحاد آن نقطه حقیقت اصطفا با علی مرتضی(ع)

احمد(ص) صاحب‌ کمال با نسق‌
که‌ به‌ لولاک اومخاطب‌ شد ز حق
رشحه‌ ای از ابر فیضش‌ کاف‌ و نون
غرق بحرش علم‌ ماکان و یکون
شرع پاک حق‌ ز حق‌ منهاج اوست‌
منتهای قرب‌ حق‌ معراج اوست
فرقش‌ از نور لعمرک تاج یافت‌
سوی قرب‌ حق‌ به‌ تن‌ معراج یافت
کبریایی‌ مر ورا زیبنده بود
در خدایی‌ مر خدا را بنده بود
بود هم‌ صوفی‌ و هم‌ صوفی‌ صفت
زآنکه‌ مطلق‌ بود و بند معرفت‌
انبیاء را پادشاه و سرور اوست
اولیاء را مقتدا و رهبر اوست ‌
نام حیدر بُد چو نقش‌ خاتمش
خواند یزدان در نبو ت‌ خاتمش
کبریایی‌ از خدا تشریف‌ او
عقل‌ ممکن‌ قاصر از تعریف‌ او
چونکه‌ اورنگ‌ رسالت‌ اعتبار
یافت‌ از وی شد حقش‌ طغرانگار
آن رسالت‌ کش‌ حق‌ از اکرام داد
سلطنت‌ زآنش‌ به‌ هر ذی نام داد
بُد چو بی‌ امضای حیدر ناتمام
بلکه‌ خالی‌ از کمال اختتام
تا به‌ ظاهر یابد امضای علی‌(ع)
گشت‌ دوشش‌ همسر پای علی‌(ع)
گشت‌ در معراج رفعت‌ زآن یقین‌
خاک پایش‌ زینت‌ عرش برین‌
شد چو با پای علی‌(ع) همسر سرش
از لعمرک بر سر آمد افسرش
زآن کف‌ پا کتف‌ عبد آیت‌ گرفت
پایه‌ از کُنه‌ ربوبیت‌ گرفت
سر به‌ معنی‌ چون به‌ پای او فکند
پایه‌ قدرش گذشت‌ از چون و چند
شانه‌اش چون گرد پای شاه یافت
بس‌ ترفع‌ شأنِ شأن ﷲ یافت
شانه‌اش چون همسر آن پای شد
پای شأنش‌ لامکان پیمای شد
بت شکن بُد بهانه، بت چه بود
وصل‌ جانان را بهانه‌ بت‌ نمود
از خدا بادا درود بی‌عدد
بر نبی‌ و آل پاکش‌ تا ابد
اوست‌ حُسن‌ و اوست‌ در حُسن‌ آن حَسن
اوست‌ جان حُسن و هم‌ جانان حَسن ‌
چونکه‌ با آن حسن‌ عشق‌ لم‌ یزل
داشت‌ وصلی‌ بیکران اندر ازل
آنچنان وصلی‌ که‌ غیر آگاه نیست
عقل‌ ممکن‌ را در آنجا راه نیست
زآن مقید در لباس آدمی
هر دو خوش گشتند بهر همدمی
دم نه‌ آن دم، کز وی آدم، دم زند
آن دمی‌ کز همدمی‌ هم‌، دم زند
آن دمی‌ کز وی خدا باشد علیم‌
آن دمی‌ کآنجا عدم شد دال و میم
آن دمی‌ کآنجا ندارد ره عقول
آن دمی‌ کز لی‌ مع‌ ﷲ زد رسول
آن دمی‌ کآنجا بود راه وصال
دارد آنجا حُسن‌ با عشق‌ اتصال
حُسن‌ را با عشق‌ ای صاحب‌ شهود
چونکه‌ نبود انفصالی‌ در وجود
در تجلّی‌ آن دو فرد متصل
‌ جلوه گر گشتند زآن در آب‌ و گل
یعنی‌ اندر صورت‌ ای مرد سبل
در دو صورت‌ جلوه کرد آن فرد کل‌‌
تا چنان کاندر مقام بی‌مقام
اتحادی بودشان مالاکلام
در دو قالب‌ بر بشر ظاهر شوند
وآندو با هم‌ یکدل و یکسر شوند
خلق‌ را زین‌ اتحاد آگه‌ کنند
سالک‌ ره، عارف‌ باﷲ کنند
کرد زین‌ رو آن بشیر بی‌نظیر
سرّ وحدت‌ فاش در روز غدیر
راز را بی‌ پرده کرد و زار کرد
پرده بست‌ و پرده ها را باز کرد
نکته‌ زآن راز پنهان باز گفت‌
فاش گفت‌ او راز اما زار گفت
گرچه‌ در پرده این‌ اندرز کرد
بر فقیر از پرده رازش درز کرد
عارفان آگاه از این‌ رازند و بس‌
غیر ایشان نیست‌ آگه‌ هیچ‌ کس‌
عارف‌ آگاه است‌ از اسرار رب
کیست‌ عارف‌ رند معروفی‌ نسب‌‌
وآنکه‌ آگاه است‌ زآن کی‌ دم زند
گر زند دم عالمی‌ بر هم‌ زند
هر که‌ را اسرار حق‌ آموختند
‌‌مهر کردند و دهانش‌ دوختند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: خانم مقصودی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

احمد(ص) صاحب‌ کمال با نسق‌
که‌ به‌ لولاک اومخاطب‌ شد ز حق
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) که الگوی کامل انسانی است، به واسطه وجود خودش به مقام و خطاب ویژه‌ای از سوی حق دست یافت.
رشحه‌ ای از ابر فیضش‌ کاف‌ و نون
غرق بحرش علم‌ ماکان و یکون
هوش مصنوعی: قطره‌ای از رحمت او به حدی است که دریاهای علم ما پیش از وجود و پس از آن را در بر می‌گیرد.
شرع پاک حق‌ ز حق‌ منهاج اوست‌
منتهای قرب‌ حق‌ معراج اوست
هوش مصنوعی: راه و روش صحیحی که از دین و احکام الهی نشأت می‌گیرد، بهترین مسیر برای نزدیک شدن به حق است و اوج نزدیکی به خداوند در عرش الهی قرار دارد.
فرقش‌ از نور لعمرک تاج یافت‌
سوی قرب‌ حق‌ به‌ تن‌ معراج یافت
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فردی به واسطه نور و روشنی خاصی (که می‌تواند نماد علم یا حقیقت باشد) به مقام والایی دست یافته و به نزدیکی حق و عالم معنوی رسیده است. ایشان با این نور به مراحل بالاتری از فهم و درک دست یافته و در واقع به یک حالت عروج و بالندگی معنوی رسیده است.
کبریایی‌ مر ورا زیبنده بود
در خدایی‌ مر خدا را بنده بود
هوش مصنوعی: عظمت و کبریایی او شایسته‌ی مقام خدایی است و در پیشگاه خداوند، من نیز فقط بنده‌ای هستم.
بود هم‌ صوفی‌ و هم‌ صوفی‌ صفت
زآنکه‌ مطلق‌ بود و بند معرفت‌
هوش مصنوعی: در این بیت، اشاره به دو نوع شخص وجود دارد: شخصی که خود از صوفیان است و شخصی که صفات صوفیانه دارد. این دو نفر به دلیل برخورداری از دانش و درک عمیق از حقیقت و معرفت، به منزلتی برتر دست یافته‌اند.
انبیاء را پادشاه و سرور اوست
اولیاء را مقتدا و رهبر اوست ‌
هوش مصنوعی: انبیاء فرمانروایان و سروران هستند و اولیاء نیز رهنما و راهنمای ایشان به شمار می‌آیند.
نام حیدر بُد چو نقش‌ خاتمش
خواند یزدان در نبو ت‌ خاتمش
هوش مصنوعی: نام حیدر همچون نشانه‌ای است که یزدان در مقام پیامبری به آن اشاره کرده است.
کبریایی‌ از خدا تشریف‌ او
عقل‌ ممکن‌ قاصر از تعریف‌ او
هوش مصنوعی: عظمت و جلال فقط مختص خداوند است و عقل بشری در درک و تعریف او ناتوان و درمانده است.
چونکه‌ اورنگ‌ رسالت‌ اعتبار
یافت‌ از وی شد حقش‌ طغرانگار
هوش مصنوعی: زمانی که مقام و منزلت رسالت مورد توجه و احترام قرار گرفت، خداوند حق را به عنوان نشانه‌ای از آن معرفی کرد.
آن رسالت‌ کش‌ حق‌ از اکرام داد
سلطنت‌ زآنش‌ به‌ هر ذی نام داد
هوش مصنوعی: خداوند با بزرگواری و احترام، وظیفه‌ای مهم را به پیامبرش واگذار کرد و به هر شخصی که شایسته بود، مقام و مرتبه بخشید.
بُد چو بی‌ امضای حیدر ناتمام
بلکه‌ خالی‌ از کمال اختتام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر چیزی که بدون تأیید و امضای حیدر باشد، ناقص و ناتمام است و به نوعی خالی از کمال و زیبایی است. حیدر به عنوان نماد کمال و تمامیت در اینجا نقش مهمی دارد.
تا به‌ ظاهر یابد امضای علی‌(ع)
گشت‌ دوشش‌ همسر پای علی‌(ع)
هوش مصنوعی: تا وقتی که امضای علی (ع) برای خود او ظاهر شود، همسرش هم بار او را به دوش می‌کشد.
گشت‌ در معراج رفعت‌ زآن یقین‌
خاک پایش‌ زینت‌ عرش برین‌
هوش مصنوعی: در نتیجه یقین و اطمینانی که داشت، به مقام والایی رسید و خاک پای او زینت بخش عرش آسمانی شد.
شد چو با پای علی‌(ع) همسر سرش
از لعمرک بر سر آمد افسرش
هوش مصنوعی: زمانی که همسر علی(ع) با قدم‌های ایشان به میدان آمد، تاج افتخاری بر سرش قرار گرفت.
زآن کف‌ پا کتف‌ عبد آیت‌ گرفت
پایه‌ از کُنه‌ ربوبیت‌ گرفت
هوش مصنوعی: از اثر پای دوست، مقام و منزلت بنده به‌دست آمد و آن مقام از عمق ربوبیت نشأت گرفت.
سر به‌ معنی‌ چون به‌ پای او فکند
پایه‌ قدرش گذشت‌ از چون و چند
هوش مصنوعی: سر او را چون دید، به پای او خم کرد و به همین دلیل مقام و ارزش او از هر چیز دیگری بالاتر رفت.
شانه‌اش چون گرد پای شاه یافت
بس‌ ترفع‌ شأنِ شأن ﷲ یافت
هوش مصنوعی: شانه‌اش مانند گرد پای پادشاه است و این نشان‌دهنده‌ی مقام والای اوست که به اندازه‌ی شأن خداوند ارزش دارد.
شانه‌اش چون همسر آن پای شد
پای شأنش‌ لامکان پیمای شد
هوش مصنوعی: شانه‌اش مانند همسر او است و پایش به قدری بلند و باعظمت است که در هیچ‌کجا محدود نمی‌شود.
بت شکن بُد بهانه، بت چه بود
وصل‌ جانان را بهانه‌ بت‌ نمود
هوش مصنوعی: شکستن بت، بهانه‌ای بود برای اینکه نشان دهد ارتباط با محبوب خود به چه چیزی نیاز دارد. در واقع، وجود بت بهانه‌ای شد برای بیان این ارتباط عمیق.
از خدا بادا درود بی‌عدد
بر نبی‌ و آل پاکش‌ تا ابد
هوش مصنوعی: از خدا خواهان سلام و درود بی‌پایان بر پیامبر و خاندان پاک او هستم تا همیشه و در همه زمان‌ها.
اوست‌ حُسن‌ و اوست‌ در حُسن‌ آن حَسن
اوست‌ جان حُسن و هم‌ جانان حَسن ‌
هوش مصنوعی: او خود زیبایی است و او در زیبایی هم زیبایی دیگر دارد. او جان زیبایی و همچنین محبوب زیبایی است.
چونکه‌ با آن حسن‌ عشق‌ لم‌ یزل
داشت‌ وصلی‌ بیکران اندر ازل
هوش مصنوعی: زیبایی عشق همیشه وجود دارد و از ابتدای زمان تا کنون پیوندی بی‌پایان برقرار بوده است.
آنچنان وصلی‌ که‌ غیر آگاه نیست
عقل‌ ممکن‌ را در آنجا راه نیست
هوش مصنوعی: این عشق و ارتباطی که وجود دارد، به گونه‌ای است که هیچ‌کس جز آگاهان نمی‌تواند آن را درک کند و عقل انسانی در چنین فضایی جایی ندارد.
زآن مقید در لباس آدمی
هر دو خوش گشتند بهر همدمی
هوش مصنوعی: به دلیل اینکه در قالب انسانی قرار دارند، هر دو به خوبی برای هم نشینی و companionship آماده شده‌اند.
دم نه‌ آن دم، کز وی آدم، دم زند
آن دمی‌ کز همدمی‌ هم‌، دم زند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که لحظه‌ای که در آن انسان نفس می‌کشد، واقعاً لحظه‌ای است که او احساس را با دیگران تجربه می‌کند. بنابراین، باید به خاطر سپرد که هر دم و لحظه‌ای از زندگی، از آنِ ارتباط و هم‌دوستی با دیگران است. در واقع، ارزش و اهمیت زندگی در پیوندها و تعاملات ما با دیگران نهفته است.
آن دمی‌ کز وی خدا باشد علیم‌
آن دمی‌ کآنجا عدم شد دال و میم
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای که خداوند علم و آگاهی دارد، دماسنجی از وجود علیم است. و در آن لحظه‌ای که هیچ وجودی نیست، دال و میم به عدم تبدیل می‌شود.
آن دمی‌ کآنجا ندارد ره عقول
آن دمی‌ کز لی‌ مع‌ ﷲ زد رسول
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که درک‌ها و عقل‌ها به بن‌بست می‌رسند، همان لحظه‌ای است که پیامبر از جانب خداوند به ما عشق و محبت را هدیه می‌دهد.
آن دمی‌ کآنجا بود راه وصال
دارد آنجا حُسن‌ با عشق‌ اتصال
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌ای که در آنجا حضور داشته باشی، راه رسیدن به عشق وجود دارد و در آن مکان زیبایی با عشق ارتباط برقرار می‌کند.
حُسن‌ را با عشق‌ ای صاحب‌ شهود
چونکه‌ نبود انفصالی‌ در وجود
هوش مصنوعی: زیبایی را با عشق درک کن، ای کسی که به حقیقت‌های عمیق آگاه هستی، زیرا در وجود آدمی هیچ جدایی وجود ندارد.
در تجلّی‌ آن دو فرد متصل
‌ جلوه گر گشتند زآن در آب‌ و گل
هوش مصنوعی: در آن لحظه‌های درخشان، آن دو موجود به هم پیوسته، از ترکیب آب و خاک نمایان شدند.
یعنی‌ اندر صورت‌ ای مرد سبل
در دو صورت‌ جلوه کرد آن فرد کل‌‌
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در چهره‌ی تو، ای مرد با ویژگی‌های خاص، آن essence و حقیقت بزرگ در دو نمای متفاوت ظاهر شده است.
تا چنان کاندر مقام بی‌مقام
اتحادی بودشان مالاکلام
هوش مصنوعی: در یک وضعیت خاص که هیچ جایگاهی برایشان وجود ندارد، آن‌ها به گونه‌ای با هم متحد هستند که گویی هیچ گفتگویی میان آن‌ها نیست.
در دو قالب‌ بر بشر ظاهر شوند
وآندو با هم‌ یکدل و یکسر شوند
هوش مصنوعی: دو شکل به انسان ظاهر می‌شوند و این دو شکل با هم هماهنگ و همسو می‌شوند.
خلق‌ را زین‌ اتحاد آگه‌ کنند
سالک‌ ره، عارف‌ باﷲ کنند
هوش مصنوعی: مردم را از این اتحاد با خبر می‌کنند، ولی سالک راه، عارف به خداوند می‌شود.
کرد زین‌ رو آن بشیر بی‌نظیر
سرّ وحدت‌ فاش در روز غدیر
هوش مصنوعی: از این رو، آن پیام‌آور بی‌نظیر، راز وحدت را در روز غدیر آشکار کرد.
راز را بی‌ پرده کرد و زار کرد
پرده بست‌ و پرده ها را باز کرد
هوش مصنوعی: راز را بدون هیچ پوششی فاش کرد و در عین حال به حالت گریه افتاد، سپس پرده‌ای را به روی آن گذاشت و در نهایت همه پرده‌ها را کنار زد.
نکته‌ زآن راز پنهان باز گفت‌
فاش گفت‌ او راز اما زار گفت
هوش مصنوعی: او به وضوح از رازی که پنهان بود سخن گفت، اما به گونه‌ای احساسی و غمگین آن را بیان کرد.
گرچه‌ در پرده این‌ اندرز کرد
بر فقیر از پرده رازش درز کرد
هوش مصنوعی: اگرچه در ظاهر به فقیر نصیحت می‌کند، اما خود از راز و حقیقتش پرده‌برداری می‌کند.
عارفان آگاه از این‌ رازند و بس‌
غیر ایشان نیست‌ آگه‌ هیچ‌ کس‌
هوش مصنوعی: عارفان به این حقیقت واقفند و هیچ کس دیگر از آن باخبر نیست.
عارف‌ آگاه است‌ از اسرار رب
کیست‌ عارف‌ رند معروفی‌ نسب‌‌
هوش مصنوعی: آگاهان و عارفان از رازهای خداوند باخبرند و در میان آنها، رند معروفی نیز وجود دارد که به نسب و اصل خود فخر می‌کند.
وآنکه‌ آگاه است‌ زآن کی‌ دم زند
گر زند دم عالمی‌ بر هم‌ زند
هوش مصنوعی: کسی که از حقیقت آگاه است، اگر صحبت کند، می‌تواند تمام عالم را تحت تأثیر قرار دهد و تغییراتی ایجاد کند.
هر که‌ را اسرار حق‌ آموختند
‌‌مهر کردند و دهانش‌ دوختند
هوش مصنوعی: هر کسی که به او اسرار حقایق الهی آموزش داده شد، عشق و محبت الهی به او هدیه داده شد و از این رو نمی‌تواند به راحتی درباره آنچه آموخته صحبت کند.