گنجور

شمارهٔ ۱۹

گرهی تا زخم زلف بتی وانکنی
دست از جان نکشی‌ ترک تمنا نکنی
زرد رو داردت این چرخ سیه کار کبود
بقدح با صنمی تا می حمرا نکنی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرهی تا زخم زلف بتی وانکنی
دست از جان نکشی‌ ترک تمنا نکنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زخم این زلف یار را باز نکنی، از جان خود دست نمی‌کشی و از خواسته‌ات دست نخواهی کشید.
زرد رو داردت این چرخ سیه کار کبود
بقدح با صنمی تا می حمرا نکنی
هوش مصنوعی: این دنیا که به رنگ زرد و تیره است، مانند جامی است که با یار خوب خود باید نوشید تا رنگ سرخ خوشبختی را تجربه کنی.