گنجور

بخش ۶۰ - الجمال

جمالش جلوه ذات از کمال است
جمال مطلقش لیکن جلال است
که قهاریت محض است و آنجا
نباشد هیچ غیر از وجه یکتا
نباشد غیر او باقی در آنحال
که تا بیند جمالش را ز جلال
ولی چون جلوه او پرده در شد
جمالش از حجابی جلوه گر شد
ز بس نور جمالش منجلی بود
بهر جا تافت آن وجه العلی بود
باینمعنی که نورش بس هویداست
ز پشت صد هزاران پرده پیداست
نه پنداری که هرگز پرده‌ئی هست
و یا او بر جمالش پرده‌ئی بست
حجابش هم تعینهای نور است
که از سنخ همان وجه و ظهور است
پس اندر هر جمال او جلال است
علو و قهر و عزش بر کمال است
ورای هر جلالی هم جمالیست
که لطف و انس و رحمت زو مثالیست
تجلیهای او را در مراتب
اگر خوانی دنو باشد مناسب
مر آنرا در دنو عارف توان شد
بوصف طلعتش واصف توان شد
شود تا نیک حل این معما
ز نو کردم بتحقیقی مهیا
جمالش در مقام واحدیت
تجلی کرد از غیب هویت
زوجهی کو بذات خود عیان شد
رخش در پرده عزت نهان شد
نبود آنجا ز غیرت غیر ذاتش
نشانی از وجود ممکناتش
شعاع طلعتش نگذاشت نزدیک
کسی را تا که بیند روی اولیک
ز روی او یکی تابید نوری
وز آن نور آمد این عالم ظهوری
جهان مرآت آن نور جلی شد
ز ضو شمس وحدت ممتلی شد
جهان حرفیست عالم غیر او نیست
در این معنی مجال گفتگو نیست
همه عکس جمال حضرت اوست
ز کثرتها هویدا وحدت اوست
خود این کاشیاءست پیدا و عیان نیست
نشانش در مکان و لامکان نیست
اگر دانی اشارت زان جلال است
که مستوراست و دیدارش محال است
خود از حیث جلال است ار که دانی
بموسی آن خطاب لن ترانی
که او را کس بچشم حس نبیند
خود او را بلکه جز او کس نبیند
دگر این نکته کو ز اشیاء هویداست
بمعنی بلکه او خود عین اشیاءست
نگو گر بینی از حیث جمال است
که مشهود از مظاهر بر کمال است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جمالش جلوه ذات از کمال است
جمال مطلقش لیکن جلال است
هوش مصنوعی: زیبایی او نشان‌دهنده‌ی تجلی ذات او از کمالات است. اگرچه زیبایی‌اش مطلق است، ولی جلوه‌ای از جلال نیز دارد.
که قهاریت محض است و آنجا
نباشد هیچ غیر از وجه یکتا
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در آنجا تنها قدرت مطلق و بی‌نظیر وجود دارد و هیچ چیز دیگری به جز ذات یکتا و بی‌همتا نیست.
نباشد غیر او باقی در آنحال
که تا بیند جمالش را ز جلال
هوش مصنوعی: در آن لحظه که انسان زیبایی و عظمت او را می‌بیند، هیچ چیز دیگری جز او وجود ندارد و همه چیز کمرنگ می‌شود.
ولی چون جلوه او پرده در شد
جمالش از حجابی جلوه گر شد
هوش مصنوعی: زمانی که پرده‌ها کنار رفت و جلوه او نمایان شد، زیبایی‌اش از حجاب‌ها بیرون آمد و خود را نشان داد.
ز بس نور جمالش منجلی بود
بهر جا تافت آن وجه العلی بود
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و درخشندگی او، نوری که از چهره‌اش ساطع می‌شد، در همه جا پخش می‌شد و چهره‌اش از همه زیباتر بود.
باینمعنی که نورش بس هویداست
ز پشت صد هزاران پرده پیداست
هوش مصنوعی: نور او به قدری واضح و روشن است که حتی از پشت صدها مانع و پرده نیز قابل مشاهده است.
نه پنداری که هرگز پرده‌ئی هست
و یا او بر جمالش پرده‌ئی بست
هوش مصنوعی: نه فکر کن که همیشه پرده‌ای وجود دارد یا او بر زیبایی‌اش پوششی انداخته است.
حجابش هم تعینهای نور است
که از سنخ همان وجه و ظهور است
هوش مصنوعی: پوشش او نیز از ویژگی‌های نورانی است که همانند جلوه و ظهور آن می‌باشد.
پس اندر هر جمال او جلال است
علو و قهر و عزش بر کمال است
هوش مصنوعی: در هر زیبایی او عظمت و شکوهی نهفته است که نشان‌دهنده‌ی بلندی و قدرت او و همچنین بی‌نهایت بودن زیبایی‌اش است.
ورای هر جلالی هم جمالیست
که لطف و انس و رحمت زو مثالیست
هوش مصنوعی: در بالای هر زیبایی، زیبایی دیگری وجود دارد که مظهر لطف، دوستی و رحمت است.
تجلیهای او را در مراتب
اگر خوانی دنو باشد مناسب
هوش مصنوعی: اگر تجلی‌های خداوند را در مرتبه‌های مختلف بنگری، می‌توان گفت که این تجلی‌ها به هم مربوط و مناسب هستند.
مر آنرا در دنو عارف توان شد
بوصف طلعتش واصف توان شد
هوش مصنوعی: اگر کسی در عالم عرفان به کمال برسد، می‌تواند زیبایی چهره او را توصیف کند.
شود تا نیک حل این معما
ز نو کردم بتحقیقی مهیا
هوش مصنوعی: برای حل این معما به خوبی آماده‌ام و دوباره به تحقیق پرداخته‌ام.
جمالش در مقام واحدیت
تجلی کرد از غیب هویت
هوش مصنوعی: زیبایی او در مقام یگانگی ظهور کرد و از اصل وجودش نمایان شد.
زوجهی کو بذات خود عیان شد
رخش در پرده عزت نهان شد
هوش مصنوعی: زنی که زیبایی‌اش به‌طور واضح و آشکار است، چهره‌اش در پرده‌ای از احترام و شرافت پنهان می‌شود.
نبود آنجا ز غیرت غیر ذاتش
نشانی از وجود ممکناتش
هوش مصنوعی: در آنجا هیچ نشانه‌ای از غیر خود به چشم نمی‌خورد و همه چیز در وجود او خلاصه شده است.
شعاع طلعتش نگذاشت نزدیک
کسی را تا که بیند روی اولیک
هوش مصنوعی: نور چهره او به حدی درخشان است که هیچ‌کس نمی‌تواند به او نزدیک شود تا زیبایی‌اش را ببیند.
ز روی او یکی تابید نوری
وز آن نور آمد این عالم ظهوری
هوش مصنوعی: از چهره او نوری درخشید و به واسطه آن نور، این جهان پدید آمد.
جهان مرآت آن نور جلی شد
ز ضو شمس وحدت ممتلی شد
هوش مصنوعی: دنیا مانند آینه‌ای است که از نور درخشان یکی بودن، پر شده است.
جهان حرفیست عالم غیر او نیست
در این معنی مجال گفتگو نیست
هوش مصنوعی: دنیا تنها یک سخن است و غیر از او هیچ موجودی وجود ندارد؛ در این موضوع، جای صحبت و بحث نیست.
همه عکس جمال حضرت اوست
ز کثرتها هویدا وحدت اوست
هوش مصنوعی: تمامی زیبایی‌ها و جمال الهی در این وجودهای متکثر نمایان است و از درون این کثرت، یگانگی او آشکار می‌شود.
خود این کاشیاءست پیدا و عیان نیست
نشانش در مکان و لامکان نیست
هوش مصنوعی: این چیزی که به وضوح قابل مشاهده است، نشانه‌ای از خود ندارد و نه در مکان مشخصی وجود دارد و نه در جایی نامشخص.
اگر دانی اشارت زان جلال است
که مستوراست و دیدارش محال است
هوش مصنوعی: اگر بفهمی که آن جلال و عظمت چیست، می‌بینی که در پس پرده‌ای پنهان شده و دیدن آن غیرممکن است.
خود از حیث جلال است ار که دانی
بموسی آن خطاب لن ترانی
هوش مصنوعی: این عبارت به مفهومی اشاره دارد که خداوند به اعتبار عظمت و جلال خودش، قابل مشاهده نیست. در روایت‌های مذهبی، به موسی گفته می‌شود که هرگز نمی‌تواند خدا را ببیند، زیرا عظمت و جلال او فراتر از آن است که انسان قادر به درک یا دیدن آن باشد. در نتیجه، این بیان به احترام و عظمت خداوند و ناتوانی انسان در مشاهده او اشاره می‌کند.
که او را کس بچشم حس نبیند
خود او را بلکه جز او کس نبیند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز او را نمی‌تواند با چشم حس ببیند، بلکه فقط خود او را می‌تواند ببیند.
دگر این نکته کو ز اشیاء هویداست
بمعنی بلکه او خود عین اشیاءست
هوش مصنوعی: این نکته که در مورد اشیاء واضح است، به این معناست که خود او نیز تجلی و نمود عینی آن اشیاء به شمار می‌آید.
نگو گر بینی از حیث جمال است
که مشهود از مظاهر بر کمال است
هوش مصنوعی: نگو که اگر زیبایی را ببینی، فقط به خاطر ظاهر آن است؛ زیرا آنچه دیده می‌شود نشان‌دهنده کمالی عمیق‌تر است.