گنجور

بخش ۲۰۰ - عرفان

صفی زان شد که بحرش درفشان شد
بهر تحقیق نظم او نشان شد
نه عرفان چون علوم دیگرانست
که تحصیلش بتدریس و بیان است
نه برهانی که دیگر کار خواهد
عیانست و لقای یار خواهد
کند قول صفی راگر کسی زشت
زند بر بحر از نابخردی خشت
صفی گر زبده‌الاسرار گوید
ز قول یار وصف یار گوید
و گر انشا کند بحرالحقایق
حدیثش را نه هر گوشیست لایق
که آن دلدار وصف خویش گوید
نهایت کز لب درویش گوید
اگر وقتی جمالش دیده بودی
کلامی از لبش بشنیده بودی
دگر هر جا که میدیدی بیانی
بکف ز اصل و بدل بودت نشانی
که این حرف از لب آن دلنواز است
و یا گفتار ارباب مجاز است
صفی را عشق بحر موج زن کرد
گهر خیز و گهر زا در سخن کرد
کند تا شرح منزلها وره را
که هر جا چون زد آنشه بار گه را
نباشد هیچ قولش غیرالهام
رسد هر دم بجانش از دوست پیغام
که مطل را چنین باید ادا کرد
نه خود این کوه بیصوتی صدا کرد
ولیکن چون تو در تقلید و وهمی
نداری زونشان از روی فهمی
ندانی هر کجا او را چه نام است
بسویش ره چه و منزل کدام است
چنین دانی که قول اهل توحید
چو اقوال تو از ظن است و تقلید
فلانکس در اخبار اینچنین سفت
بقول راویان شخصی چنین گفت
تعرف هم اگر خواهی نکو کن
بخلق و فقر و حال عشق خو کن
تعرف نیست آن کاخلاق خوش را
نهی از دست و برگیری ترش را
بود در ادعا پیوسته لافت
ولی در وقت کار افتاده نافت
یکی تقلید عارف در سخا کن
دگر در حسن میثاق و وفا کن
نما از وی تعرف در صفت هم
باخلاق و سلوک و معرفت هم
مکن تقلید او بر وضع و حرفش
شناور شو یکی در بحر ژرفش
مبین تنها که در صحبت چه گوید
ببین تا سوی مقصد ره چه پوید
خداوندا بمردان معارف
بآن دلها که هستند از تو واقف
صفی را بهرمند از معرفت کن
در او پیوسته تکمیل صفت کن
من ار بی قابلیت در نمودم
تو قابل می‌توانی کرد زودم
چو هستی هر کمالیراست قابل
بفیضت جرم ما گردید حایل
توانی هم تو رفع این علل کرد
بصوفت تیرگیها را بدل کرد
به پیش نور ظلمت جز عرض نیست
تو چون خواهی شفا اصلا مرض نیست
مرض خود بلکه چون خواهی شفا شد
خطا رفت و کدورتها صفا شد
ببخش از ما اگر حرفی غلط شد
برون رفتاری باز نظم و نمط شد
مرا باشد امید اندر تصوف
که عرفانم بود پاک از تعرف

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صفی زان شد که بحرش درفشان شد
بهر تحقیق نظم او نشان شد
هوش مصنوعی: صفی به این علت از او مشهور شد که برای بررسی و تحلیل نظم او، دریا از شکوه و زیبایی می‌درخشد.
نه عرفان چون علوم دیگرانست
که تحصیلش بتدریس و بیان است
هوش مصنوعی: عرفان هرگز مانند دیگر علوم نیست که با تدریس و توضیح به دست آید.
نه برهانی که دیگر کار خواهد
عیانست و لقای یار خواهد
هوش مصنوعی: هیچ دلیلی وجود ندارد که دیگر کارها واضح خواهد شد و ملاقات با یار نیز امکان‌پذیر خواهد بود.
کند قول صفی راگر کسی زشت
زند بر بحر از نابخردی خشت
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر ناپختگی خود به صفی، که وعده‌ای داده، بی‌احترامی کند، مانند این است که بر دریا سنگ می‌گذارد.
صفی گر زبده‌الاسرار گوید
ز قول یار وصف یار گوید
هوش مصنوعی: اگر کسی که به رمز و رازها آگاه است، از طرف محبوبش سخن بگوید، باید از خود محبوب و ویژگی‌های او سخن بگوید.
و گر انشا کند بحرالحقایق
حدیثش را نه هر گوشیست لایق
هوش مصنوعی: اگر حقایق عمیق و واقعی را بیان کند، هر کسی قادر به درک آن نیست.
که آن دلدار وصف خویش گوید
نهایت کز لب درویش گوید
هوش مصنوعی: معنی این بیت به این صورت است که معشوق (دلدار) اگر بخواهد از ویژگی‌های خود بگوید، در نهایت می‌تواند از زبان یک درویش (انسان ساده یا بی‌ادعا) صحبت کند. این نشان‌دهنده humility و سادگی در عشق است و اینکه بهترین توصیف‌ها ممکن است از زبان کسانی بیاید که در زندگی خود کمتر جستجوی ثروت و مقام کرده‌اند.
اگر وقتی جمالش دیده بودی
کلامی از لبش بشنیده بودی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی‌اش را می‌دیدی و گفتاری از لبانش می‌شنیدی، احساسات عمیق‌تری نسبت به او پیدا می‌کردی.
دگر هر جا که میدیدی بیانی
بکف ز اصل و بدل بودت نشانی
هوش مصنوعی: هر جا که می‌دیدی، سخنی از تو به یادگار بود و نشانه‌ای از اصل و فرع وجودت.
که این حرف از لب آن دلنواز است
و یا گفتار ارباب مجاز است
هوش مصنوعی: این جمله نشان‌دهنده زیبایی و دلنشینی سخنی است که از فردی دلپذیر و خوش‌زبان شنیده می‌شود، و همچنین اشاره دارد که ممکن است این سخن تنها در قالب مجاز و غیر واقعی باشد. به طور کلی، از ارزش و تأثیر کلام دلنشین بر شنونده می‌گوید.
صفی را عشق بحر موج زن کرد
گهر خیز و گهر زا در سخن کرد
هوش مصنوعی: عشق صفی مانند طوفان دریا او را به حرکت درآورد و او را به سخن واداشت تا جواهرات گرانبهایی را به نمایش بگذارد.
کند تا شرح منزلها وره را
که هر جا چون زد آنشه بار گه را
هوش مصنوعی: او تا وقتی که در مسیرهای مختلف توقف می‌کند، تمام جزئیات و ویژگی‌های هر مکان را به دقت شرح می‌دهد و بیان می‌کند که در هر مکان چگونه تاثیری از آنجا به جا مانده است.
نباشد هیچ قولش غیرالهام
رسد هر دم بجانش از دوست پیغام
هوش مصنوعی: هیچ پیامی جز الهام از سوی دوست به او نمی‌رسد و هر لحظه جانش پر از این پیام‌هاست.
که مطل را چنین باید ادا کرد
نه خود این کوه بیصوتی صدا کرد
هوش مصنوعی: باید به گونه‌ای سخن گفت که مفهوم و احساس درست منتقل شود، نه اینکه به‌سادگی و بدون عمق، مانند کوهی که صدایی ندارد، فقط وجود داشته باشیم.
ولیکن چون تو در تقلید و وهمی
نداری زونشان از روی فهمی
هوش مصنوعی: اما تو چون در تقلید و خیال بافی نیستی، از روی درک و فهم خود به حقیقت پی برده‌ای.
ندانی هر کجا او را چه نام است
بسویش ره چه و منزل کدام است
هوش مصنوعی: تو نمی‌دانی که او در هر جا چه نامی دارد و راه و منزلش کجاست.
چنین دانی که قول اهل توحید
چو اقوال تو از ظن است و تقلید
هوش مصنوعی: می‌دانید که سخنان افرادی که به یکتایی خداوند اعتقاد دارند، مانند حرف‌های شما، تنها بر پایه گمان و پیروی از دیگران است.
فلانکس در اخبار اینچنین سفت
بقول راویان شخصی چنین گفت
هوش مصنوعی: فلانکس در اخبار به طور جدی گزارش داده است که بر اساس گفته‌های راویان، فردی چنین چیزی بیان کرده است.
تعرف هم اگر خواهی نکو کن
بخلق و فقر و حال عشق خو کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی خود را بشناسانی، این کار را به‌خوبی و با نیک‌رفتاری انجام بده و همچنین با فقر و حالت عشق سازگار شو.
تعرف نیست آن کاخلاق خوش را
نهی از دست و برگیری ترش را
هوش مصنوعی: بنا به دلیلی نمی‌توان گفت که کسی که خلق و خوی خوشی دارد، باید از چیزها یا رفتارهای ناخوشایند دوری کند و خود را در معرض آنها قرار ندهد.
بود در ادعا پیوسته لافت
ولی در وقت کار افتاده نافت
هوش مصنوعی: در حرف و ادعا همیشه پر صدا و شلوغ است، اما در عمل و زمان نیاز، به خوبی عمل نمی‌کند.
یکی تقلید عارف در سخا کن
دگر در حسن میثاق و وفا کن
هوش مصنوعی: یکی باید مانند عارفان در بخشندگی و سخاوت عمل کند و دیگری باید به پیمان‌ها و وفا کردن به وعده‌ها توجه داشته باشد.
نما از وی تعرف در صفت هم
باخلاق و سلوک و معرفت هم
هوش مصنوعی: از او نشانه‌هایی برای شناخت در ویژگی‌ها و خصوصیاتش بگیر، همچنین در رفتار، راه و آگاهی‌اش نیز توجه کن.
مکن تقلید او بر وضع و حرفش
شناور شو یکی در بحر ژرفش
هوش مصنوعی: به دنبال تقلید از ظاهر و گفتار دیگران نباش، بلکه عمیق‌تر از آن‌ها فکر کن و به عمق افکار و احساساتشان سفر کن.
مبین تنها که در صحبت چه گوید
ببین تا سوی مقصد ره چه پوید
هوش مصنوعی: تنها به حرف‌های کسی توجه نکن، بلکه باید ببینی که او در مسیر رسیدن به هدفش چگونه رفتار می‌کند.
خداوندا بمردان معارف
بآن دلها که هستند از تو واقف
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، به مردان دانش و دانشمندان عطا کن که دل‌هایشان آگاه و آشنا به آگاهی‌های توست.
صفی را بهرمند از معرفت کن
در او پیوسته تکمیل صفت کن
هوش مصنوعی: صفی را از دانایی بهره‌مند کن و دائماً صفات او را کامل‌تر کن.
من ار بی قابلیت در نمودم
تو قابل می‌توانی کرد زودم
هوش مصنوعی: اگر من بدون لیاقت و شایستگی ظهور کرده‌ام، تو می‌توانی به سرعت مرا شایسته و قابل کنی.
چو هستی هر کمالیراست قابل
بفیضت جرم ما گردید حایل
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، به کمال خود می‌رسد و از نعمت‌های تو بهره‌مند می‌شود، اما گناه ما مانع از رسیدن به آن کمال و فیض می‌شود.
توانی هم تو رفع این علل کرد
بصوفت تیرگیها را بدل کرد
هوش مصنوعی: می‌توانی به رفع این مشکلات بپردازی و تغییرات مثبتی در وضعیت کنونی ایجاد کنی.
به پیش نور ظلمت جز عرض نیست
تو چون خواهی شفا اصلا مرض نیست
هوش مصنوعی: در مقابل نور، سایه‌ای جز وجود ندارد؛ وقتی تو به دنبال سلامت هستی، اصلاً بیماری وجود ندارد.
مرض خود بلکه چون خواهی شفا شد
خطا رفت و کدورتها صفا شد
هوش مصنوعی: اگر به دنبال بهبودی از درد و رنج خود هستی، باید بدانید که خطاها و کدورت‌ها از بین رفته‌اند و دل‌ها پاک شده‌اند.
ببخش از ما اگر حرفی غلط شد
برون رفتاری باز نظم و نمط شد
هوش مصنوعی: اگر از ما کلامی نادرست بیان شد یا رفتاری خارج از کنترل ما بود، لطفاً ببخشید و سعه صدر داشته باشید.
مرا باشد امید اندر تصوف
که عرفانم بود پاک از تعرف
هوش مصنوعی: من امیدوارم که در سیر و سلوک معنوی، شناختی که به دست می‌آورم، خالص و بی‌پرده باشد و تحت تأثیر نام‌ها و شناخت‌های ظاهری قرار نگیرد.