بخش ۱۹۸ - کلام آخر
تصوف عجز و فقر و انکسار است
نه اظهار علوم و افتخار است
تصوف گر قبولت شد عدم باش
فزونی هل بر افزونها و کم باش
تصوف را کمال از بندگی جو
ز مسکینی و سرافکندگی جو
گرت دادند آنرا موهبت دان
هم استعداد را دوم جهت دان
نگویم رو مرید خانقه شو
ولی رو پیش پائی خاک ره شو
نگویم سر مخار از ذکر و او راد
ولی از ما سوی الله باش آزاد
نگویم ساکن کوی مغان باش
ولیکن بیسکون و لامکان باش
نگویم روخراب آی از خرابات
ولی به این خرابی ز آن خرافات
نگویم حلقه فقر و فنازن
ولی رو پایی بر حلق انا زن
نگویم همزبان شو با خموشان
ولی شو بیزبان از دل خروشان
نگویم جامه تقوی بمی ده
ولی زان جامه گویم جام میبه
نگویم بگذر از معقول و منقول
مشو بر نقش لیک از یار مشغول
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تصوف عجز و فقر و انکسار است
نه اظهار علوم و افتخار است
هوش مصنوعی: تصوف به معنای ناتوانی، فقر و تواضع است، نه نشان دادن علم و بزرگمنشی.
تصوف گر قبولت شد عدم باش
فزونی هل بر افزونها و کم باش
هوش مصنوعی: اگر تصوف تو را پذیرفت، باید در برابر نداشتن (عدم) قرار بگیری و از افزایش خواستهها و طمعها دوری کنی و در عوض، به سمت کمبودها و سادهگیها بروی.
تصوف را کمال از بندگی جو
ز مسکینی و سرافکندگی جو
هوش مصنوعی: تقوی و کمال در تصوف را باید از خضوع و افتادگی در برابر خداوند کسب کرد و نه از جلال و قدرت. باید به مسکینی و فقر در درگاه حق افتخار کرد.
گرت دادند آنرا موهبت دان
هم استعداد را دوم جهت دان
هوش مصنوعی: اگر به تو چیزی را بخشیدند، آن را نعمت تلقی کن و بدان که استعداد نیز در کنار آن مهم است.
نگویم رو مرید خانقه شو
ولی رو پیش پائی خاک ره شو
هوش مصنوعی: نمیگویم که فقط به مرید شدن در خانقاه زحمت بکش، اما باید humble و فروتن باشی و به نوعی در کنار دیگران قرارگیری و از زمین و خاکی که به آن تعلق داری، یاد کنی.
نگویم سر مخار از ذکر و او راد
ولی از ما سوی الله باش آزاد
هوش مصنوعی: نمیگویم که از یاد خدا سر بر نیاورید، اما از چیزهای دیگر غیر از خدا، باید آزاد و رها باشید.
نگویم ساکن کوی مغان باش
ولیکن بیسکون و لامکان باش
هوش مصنوعی: نگو که در محل مغان زندگی میکنم، اما باید بدون وابستگی و محدودیتهای جغرافیایی باشی.
نگویم روخراب آی از خرابات
ولی به این خرابی ز آن خرافات
هوش مصنوعی: نمیگویم که به خاطر چهرهام از میخانه بیزارم، اما به این ویرانی و خراب بودن از آن حرفهای بیاساس و بیدلیل راضی نیستم.
نگویم حلقه فقر و فنازن
ولی رو پایی بر حلق انا زن
هوش مصنوعی: نمیگویم که با فقر و نابودی عذاب از دست میرود، اما بایستی بر دشواریها و سختیها غلبه کرد.
نگویم همزبان شو با خموشان
ولی شو بیزبان از دل خروشان
هوش مصنوعی: نمیگویم که با افرادی که ساکت هستند همصحبت شو، اما بهتر است که از دل پر از احساساتت با زبان خاموشی صحبت کنی.
نگویم جامه تقوی بمی ده
ولی زان جامه گویم جام میبه
هوش مصنوعی: نمیگویم که لباس پرهیزکاری را کنار بگذارید، اما از آن لباس میگویم که به می اشاره دارد.
نگویم بگذر از معقول و منقول
مشو بر نقش لیک از یار مشغول
هوش مصنوعی: نگویم که از مسائل فکری و آموختههای گذشته عبور کن و تنها به ظواهر توجه نکن، بلکه از یاد یار و محبوب غافل مشو.