بخش ۱۸۵ - التفریق بین الکامل و الغافل
کسی کش نیست تاب ترک نانی
کجا بر ترک جان دارد توانی
نداد از دست مردی گردکانرا
دهد گو چون زمنی و آسمان را
نکرده مرد زاهد ترک خشتی
گذشته لیک آسان از بهشتی
گذشته از بهشت و حوض کوثر
ولی نگذشته از دانگی قلندر
تو را گوید جهانرا اهل که برده است
ولی خود ترک یکجوزی نکرده است
گرش گوئی چه شد کین بر تو نور است
ولی بر دیگران نقص و قصور است
جوابت راز پیش او کرده حاضر
کزین معنی بود فهم تو قاصر
منم سالم، مزاج تو سقیم است
مرا نارد زیان بهر توبیم است
ز بهر غوره سرما بس زیانست
ولی انگور از وی در امانست
ندارد بهر من دنیا زیانی
که بگذشتستم از هر امتحانی
تمام خورد و خوابم ذکر و نور است
همیشه قلب و روحم در حضور است
جهان بر دوش مؤمن بار نبود
خورد گر عالمی بسیار نبود
اگر بینی که بند مال و جاهم
نخواهد گشت اینا سد راهم
جوابش گو که گر تو رهنمایی
چه شد کز همرهان خود جدایی
خود آنمردان که صاحب راه بودند
تو خود گوئی ولی الله بودند
چرا دنیا بر آنها مختصر بود
جهان از چشم سوزن تنگتر بود
تو مستثنی شدی زانجمله چون شد
که بر تو آب و براطیاب خون شد
همه عمرت بهر روزی بهر جا
گذشت اندر تمنا و تقاضا
تملق گو ز هر صدر و امیری
اسیران طبیعت را اسیری
که بنویسند از بهرت سجلی
فلانکس مرد و پیدا شد محلی
نباشد انفعالی هیچ از ینت
که بنویسند فخرالعارفینت
فلانی ز اهل عرفان و سلوک است
لهذا لایق جود ملوک است
بر او این مبلغ استمرار شاه است
که شیخ راه و پنیر خانقاه است
ندانی خورده بینان در کمینند
همه این قوم گویند این چنیند
مثال غرقهبند هر حشیشی
بر آنی خوش که قطب وقت خویشی
زیان گوئی ندارد این فعالم
منم درویش و کامل نی عیالم
بدعوی رهنمای جبرئیلی
بمعنی خود بگنجشکی دخیلی
غرض نزدیک هر کس کنجکاو است
طریقت نیست اینهاریش گاو است
طریقت پیشه بودن کار مرد است
نه هر دامن سواری ره نورد است
بود قصد صفی زین نکتها باز
که گردد گوهر از خر مهره ممتاز
نپندارد کسی کاهل طریقت
بدینسانند مغلوب طبیعت
تمام این معانی با دقایق
شود مکشوف از بحرالحقایق
در این دفترکه اصل جمع و خرج است
حساب جزء و کلت جمله درج است
ز اول گر بخوانی تا بآخر
شبه را بازبشناسی ز گوهر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی کش نیست تاب ترک نانی
کجا بر ترک جان دارد توانی
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که بتواند به راحتی از نان خود بگذرد، مگر اینکه روحاش چنان قوی باشد که جانش را به خاطر آن فدای کند.
نداد از دست مردی گردکانرا
دهد گو چون زمنی و آسمان را
هوش مصنوعی: مردی که فرصتها و نعمتهایش را از دست میدهد، باید بداند که زمان و آسمان هم به همین گونه است و ممکن است آنها نیز از او دریغ کنند.
نکرده مرد زاهد ترک خشتی
گذشته لیک آسان از بهشتی
هوش مصنوعی: یک مجرد عارف هرگز از سختیها و مشکلات خود برنمیگردد و پشت سر نمیگذارد، اما رفتن به بهشت برای او بسیار ساده و راحت است.
گذشته از بهشت و حوض کوثر
ولی نگذشته از دانگی قلندر
هوش مصنوعی: فراتر از بهشت و آبهای زلال کوثر، اما هیچ چیز نمیتواند از مقام و احوال عارف بزرگ قلندر بگذرد.
تو را گوید جهانرا اهل که برده است
ولی خود ترک یکجوزی نکرده است
هوش مصنوعی: جهان به تو میگوید که اهل تسلط بر آن هستی، اما خودت هیچگاه از یک سطح فراتر نرفتهای.
گرش گوئی چه شد کین بر تو نور است
ولی بر دیگران نقص و قصور است
هوش مصنوعی: اگر به او بگویی که چرا این نور برای توست، اما برای دیگران نقص و کمبود به همراه دارد، ملاحظه خواهی کرد که درک او از موضوع متفاوت است.
جوابت راز پیش او کرده حاضر
کزین معنی بود فهم تو قاصر
هوش مصنوعی: جواب تو را نزد او حاضر کردهاند، زیرا درک این معنی برای تو دشوار است.
منم سالم، مزاج تو سقیم است
مرا نارد زیان بهر توبیم است
هوش مصنوعی: من خودم در سلامت هستم، اما تو حال خوبی نداری. دوست ندارم که برای تو ضرری پیش بیاید.
ز بهر غوره سرما بس زیانست
ولی انگور از وی در امانست
هوش مصنوعی: برای حفاظت از غوره در برابر سرما باید تلاش زیادی کرد، اما انگور اصلی، از این خطر مصون میماند.
ندارد بهر من دنیا زیانی
که بگذشتستم از هر امتحانی
هوش مصنوعی: دنیا برای من ضرری ندارد، چون از تمام آزمونها و چالشها عبور کردهام.
تمام خورد و خوابم ذکر و نور است
همیشه قلب و روحم در حضور است
هوش مصنوعی: تمامی فعالیتها و خوابهای من همواره در یاد خدا و نور الهی است و قلب و روح من همیشه در حضور او قرار دارد.
جهان بر دوش مؤمن بار نبود
خورد گر عالمی بسیار نبود
هوش مصنوعی: دنیا برای مؤمن سنگینی نمیکند، حتی اگر این دنیا پر از مشغلهها و مسائل باشد.
اگر بینی که بند مال و جاهم
نخواهد گشت اینا سد راهم
هوش مصنوعی: اگر ببینی که هیچ چیزی مانع شما نمیشود و دست و پاگیر نیست، آن وقت میتوانی با اطمینان به جلو بروی.
جوابش گو که گر تو رهنمایی
چه شد کز همرهان خود جدایی
هوش مصنوعی: به او بگو اگر تو خود راهنمایی، پس چرا از همراهانت جدا شدهای؟
خود آنمردان که صاحب راه بودند
تو خود گوئی ولی الله بودند
هوش مصنوعی: آن مردان بزرگ که راهنمایان حقیقی بودند، تو خودشان میگویی که آنها ولیهای الهی بودند.
چرا دنیا بر آنها مختصر بود
جهان از چشم سوزن تنگتر بود
هوش مصنوعی: چرا زندگی برای آنها کوچک و محدود بود، در حالی که جهان در مقیاس بسیار بزرگتر از یک سوزن به نظر میرسید؟
تو مستثنی شدی زانجمله چون شد
که بر تو آب و براطیاب خون شد
هوش مصنوعی: تو از میان همه آنها به گونهای متفاوتی قرار گرفتی، چون وقتی به تو نگاه میکنم، احساس میکنم آب و خون در تو در هم آمیخته شده است.
همه عمرت بهر روزی بهر جا
گذشت اندر تمنا و تقاضا
هوش مصنوعی: تمام عمرت را صرف آرزوها و خواستههایت کردی، در هر زمانی و در هر مکانی.
تملق گو ز هر صدر و امیری
اسیران طبیعت را اسیری
هوش مصنوعی: مدح و ستایش از هر صدراعظم و بزرگی، تنها به زخمی است که بر دل افرادی که به طبیعت وابستهاند، مینشیند.
که بنویسند از بهرت سجلی
فلانکس مرد و پیدا شد محلی
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که از تو به عنوان یک فرد برجسته و محترم، در تاریخ و مستندات یاد خواهند کرد و نامت در جایی ثبت میشود که نشاندهنده جایگاه و شخصیت تو است.
نباشد انفعالی هیچ از ینت
که بنویسند فخرالعارفینت
هوش مصنوعی: اگر به توجیه و تأثیرپذیری از دیگران بپردازی، خویشتن را کوچک کردهای. نباید اجازه دهی که دیگران نام و شهرت تو را تعیین کنند.
فلانی ز اهل عرفان و سلوک است
لهذا لایق جود ملوک است
هوش مصنوعی: فلانی اهل عرفان و سیر و سلوک روحانی است، به همین دلیل رفتار و generosity او شایسته و درخور رفتار پادشاهان است.
بر او این مبلغ استمرار شاه است
که شیخ راه و پنیر خانقاه است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن شخص به اندازهای به قدرت و مقام خود ادامه میدهد که شخصیت مذهبی و معنوی در نقش راهنما و راهنمای روحانی او مانند پنیر در خانقاه قرار دارد. به عبارت دیگر، او به مقام خود وفادار است و در این مسیر، مراد و الگوهای روحانی نیز بر او تأثیر میگذارند.
ندانی خورده بینان در کمینند
همه این قوم گویند این چنیند
هوش مصنوعی: نمیدانی که افرادی با نیتهای نهانی در اینجا در کمین هستند. همه این جمع در حال بحث و نظر دادن هستند، اما حقیقت چیز دیگری است.
مثال غرقهبند هر حشیشی
بر آنی خوش که قطب وقت خویشی
هوش مصنوعی: شبیه کسی هستی که در دریا غرق شده و به دنبال چیزی خوش و دلپذیر میگردد، در حالی که زمان و شرایط او را به سوی خود میکشد.
زیان گوئی ندارد این فعالم
منم درویش و کامل نی عیالم
هوش مصنوعی: این عملکرد من؛ زیان ندارد. من درویش هستم و نه به خانواده وابستهام.
بدعوی رهنمای جبرئیلی
بمعنی خود بگنجشکی دخیلی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که در طلب کمک یا راهنمایی به جبرئیل، فرشتهای که به پیامبران وحی میآورد، بگوید که مانند یک گنجشک، چه چیزی ارزشمند است. به نوعی، شاعر به این نکته اشاره میکند که در درک ارزشها و معانی عمیق، گاهی لازم است به سادهترین و بیپردهترین شکل نگرش داشته باشیم.
غرض نزدیک هر کس کنجکاو است
طریقت نیست اینهاریش گاو است
هوش مصنوعی: هر کس که کنجکاو است به دنبال هدفی است، ولی این مسیر و روش او درست نیست و فقط به بیهودگی میانجامد.
طریقت پیشه بودن کار مرد است
نه هر دامن سواری ره نورد است
هوش مصنوعی: پیمودن مسیر سیر و سلوک، کار افرادی است که جدی و با اراده هستند، نه هر کسی که به سادگی دنبال جایی برود.
بود قصد صفی زین نکتها باز
که گردد گوهر از خر مهره ممتاز
هوش مصنوعی: صفی قصد دارد که از این نکتهها بازگردد و به این نتیجه برسد که ارزشهای اصیل و واقعی (گوهر) از دل چیزهای بیارزش و کمارزش (خر مهره) نمایان میشود.
نپندارد کسی کاهل طریقت
بدینسانند مغلوب طبیعت
هوش مصنوعی: هیچکس نباید فکر کند که تنبلی در راه معنوی باعث شکست او در مقابل خواستههای طبیعیاش میشود.
تمام این معانی با دقایق
شود مکشوف از بحرالحقایق
هوش مصنوعی: همه این مفاهیم با گذشت زمان و با دقت بیشتر از عمیقترین حقیقتها روشن و آشکار میشوند.
در این دفترکه اصل جمع و خرج است
حساب جزء و کلت جمله درج است
هوش مصنوعی: در این دفتر که مربوط به جمع و خرج است، تمام جزئیات و مطالب کلی ثبت شدهاند.
ز اول گر بخوانی تا بآخر
شبه را بازبشناسی ز گوهر
هوش مصنوعی: اگر از ابتدا به دقت مطالعه کنی، در پایان میتوانی شب را به خوبی بشناسی و به عمق حقیقت آن پی ببری.

صفی علیشاه