گنجور

بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

به نام آنکه بنیاد جهان کرد
عیان نقش زمین و آسمان کرد
بعارف نور قلب و ذوق جان داد
بیان معرفت بعد از عیان داد
به عقل آموخت ادراک حقایق
زبان را ساخت بر گفتار لایق
صفی تایید از آن جان جهان یافت
سر اندر راه عشقش داد و جان یافت
بخلقان وصف آن ذات و صفت کرد
جهان را پر ز حرف معرفت کرد
ولیکن روزگاری شد که لب را
نجنبانیدم از نعتش ادب را
بیادش بس‌که بودم محو و خاموش
سخن‌ها بود از یادم فراموش
چنان دل با خیالش توامان بود
که نامحرم میان ما زبان بود
بناگاه آمد از غیبم خروشی‌
مگر می‌گفت در گوشم سروشی‌
کز آن شاهی که خلاق جهان است
تو را توفیق دیگر همعنان است
پس از نعت رسول و جانشینش
علی و اهل بیت طاهرینش
کز آنها باز باب معرفت شد
معین معنی اسم و صفت شد
شد امر او که در شرح مقامات
بیان سازی رموز اصطلاحات
به وصف حسن آن دلدار جانی
ز سر گیری در این پیری جوانی
اگرچه برتر از وصف و بیان است
منزه ذاتش از نام و نشان است
نه لا در ذات او گنجد نه الا
برون است از اشارت هم ز ایما
ولیکن از پی اعلام و اشعار
که هر جا جلوه چون کرده‌است دلدار
بیان کردند درویشان آگاه
علامات صحیح از منزل و راه
نمود او جلوه‌ها از حسن و قامت
به صوفی سیرتان بهر علامت
که گر دلداده‌ای را باز جویند
ز حسن او به پیشش باز گویند
تو گر دلداده و شوریده‌جانی
به علم و اصطلاح صوفیانی
صفی را جوی و از وی وصف او پرس
شهود عارفان را مو به مو پرس
نیابی ور صفی را در زمانی
طلب کن نظمش از صوفی نشانی
کنی گر زبده‌الاسرار را گوش
به عمر خود دمی ننشینی از جوش
به دستت ور که عرفان الحق آید
به دل ابواب توحیدت گشاید
کنون در نظم این بحر حقایق
ز کونینم بود قطع علایق
پی تاریخ داند تا که سالک
ز هجرت شد هزار و سیصد و یک
به این تاریخ هم آمد مطابق
کتاب حق شود بحر الحقایق
هم از عمر صفی پنجاه رفته
در این ره با دل آگاه رفته
به عهد ناصرالدین شاه قاجار
که چون او خسروی نامد جهاندار
به رأی روشن و اخلاق نیکو
عجب نبود که برد از خسروان گو
در ایران تا که این شه تاجور شد
بنای ملک بر علم و هنر شد
به شهر ری که شه را پای تخت است
صفی را مسکن از اقبال و بخت است
ز یزد و اصفهان و هند و شیراز
چو گشتم لامکانی خانه‌پرداز
گشودم رخت عشق لاابالی
به شهری چون بهشت عدن عالی
در اینجا تا به اقبال شهنشاه
شود گسترده خوان نعمت‌الله
مگر کز فقر و توحید مسلم
نباشد ناقص این ملک منظم
به درویشان دعای شاه حتم است
که بر وی وصف شاهی جمله ختم است 
جهان تا هست او را بنده باشد
به عمر و عیش خوش پاینده باشد
خدایا چون بسوی تست سیرم
بود تا عاقبت باشد بخیرم
گرم توفیق بخشی در مقالات
به نظم آرم رموز اصطلاحات
به ترتیب تهجی راز گویم
اشارت‌ها ز هر جا باز گویم
ز توحید و مقامات و مراتب
ز افعال و صفات و ذات واجب
ز امکان و وجوب و قید و اطلاق
ز عبد و رب هم اعمال و اخلاق 

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به نام آنکه بنیاد جهان کرد
عیان نقش زمین و آسمان کرد
هوش مصنوعی: به نام خالقی که جهان را به وجود آورد و شکل زمین و آسمان را مشخص کرد.
بعارف نور قلب و ذوق جان داد
بیان معرفت بعد از عیان داد
هوش مصنوعی: یک عارف، روشنی قلب و لذت روح را به انسان می‌بخشد و معرفت را پس از مشاهده و درک عمیق، به ما نشان می‌دهد.
به عقل آموخت ادراک حقایق
زبان را ساخت بر گفتار لایق
هوش مصنوعی: عقل به ما آموخته است که چگونه حقایق را درک کنیم و زبان را برای بیان آن‌ها به کار بریم.
صفی تایید از آن جان جهان یافت
سر اندر راه عشقش داد و جان یافت
هوش مصنوعی: صفی، که همان جان جهان است، در مسیر عشق به محبوبش مورد تایید قرار گرفت و با این سفر، جان تازه‌ای یافت.
بخلقان وصف آن ذات و صفت کرد
جهان را پر ز حرف معرفت کرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که خالق، ویژگی‌ها و صفات خود را در آفرینش نشان داده و جهان را سرشار از کلمات و نشانه‌های معرفت کرده است.
ولیکن روزگاری شد که لب را
نجنبانیدم از نعتش ادب را
هوش مصنوعی: اما زمانه‌ای فرا رسید که از ذکر ویژگی‌های او، حتی لب هم نجنباندم و به احترامش خاموش ماندم.
بیادش بس‌که بودم محو و خاموش
سخن‌ها بود از یادم فراموش
هوش مصنوعی: به خاطر او همیشه خاموش و بی‌صدا بودم، به حدی که هیچ‌یک از حرف‌ها و کلمات از ذهنم نمی‌گذشت و همه چیز را فراموش کرده بودم.
چنان دل با خیالش توامان بود
که نامحرم میان ما زبان بود
هوش مصنوعی: دل من آنقدر به او وابسته بود که حتی حضور فردی غریبه نمی‌توانست مانع ارتباط ما شود.
بناگاه آمد از غیبم خروشی‌
مگر می‌گفت در گوشم سروشی‌
هوش مصنوعی: ناگهان صدایی از عالم غیب به گوشم رسید، گویی که کسی در گوشم نجوا می‌کرد.
کز آن شاهی که خلاق جهان است
تو را توفیق دیگر همعنان است
هوش مصنوعی: از آن پادشاهی که خالق جهان است، تو را موفقیت دیگری مقدر شده است.
پس از نعت رسول و جانشینش
علی و اهل بیت طاهرینش
هوش مصنوعی: پس از توصیف پیامبر و جانشین او علی و خانواده پاک او
کز آنها باز باب معرفت شد
معین معنی اسم و صفت شد
هوش مصنوعی: از آن‌ها دریچه‌ای به سوی شناخت گشوده شد و مفهوم اسم و صفت روشن گردید.
شد امر او که در شرح مقامات
بیان سازی رموز اصطلاحات
هوش مصنوعی: فرمان او بر این است که رموز و اصطلاحات را در توضیح مقامات بیان کنی.
به وصف حسن آن دلدار جانی
ز سر گیری در این پیری جوانی
هوش مصنوعی: به توصیف زیبایی آن معشوق، جانم را از اول دوباره جوان می‌کنم، حتی در این سن و سال.
اگرچه برتر از وصف و بیان است
منزه ذاتش از نام و نشان است
هوش مصنوعی: ذات خداوند فراتر از هر گونه کلام و توصیف است و عاری از هرگونه اسم و نشانی است.
نه لا در ذات او گنجد نه الا
برون است از اشارت هم ز ایما
هوش مصنوعی: نه وجود او در هیچ چیز نمی‌گنجد و نه از هیچ اشاره‌ای فراتر می‌رود.
ولیکن از پی اعلام و اشعار
که هر جا جلوه چون کرده‌است دلدار
هوش مصنوعی: اما پس از معرفی و نشانه‌هایی که در هر جا نشان از زیبایی محبوب است.
بیان کردند درویشان آگاه
علامات صحیح از منزل و راه
هوش مصنوعی: در ویژان آگاه نشانه‌های درست از مسیر و منزل را تشریح کردند.
نمود او جلوه‌ها از حسن و قامت
به صوفی سیرتان بهر علامت
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به زیبایی و جذابیت ظاهری کسی دارد که حقیقت و معنی عمیق‌تری را به صوفی نشان می‌دهد تا بتواند نشانه‌هایی از آن را دریابد. زیبایی و قامت این شخص به عنوان وسیله‌ای برای جلب توجه و شناخت عمیق‌تر در نظر گرفته شده است.
که گر دلداده‌ای را باز جویند
ز حسن او به پیشش باز گویند
هوش مصنوعی: اگر عاشقی را دوباره بخواهند، از زیبایی‌اش پیش او یاد خواهند کرد.
تو گر دلداده و شوریده‌جانی
به علم و اصطلاح صوفیانی
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق و سرشار از شور و شوقی مانند صوفی‌ها باشی،
صفی را جوی و از وی وصف او پرس
شهود عارفان را مو به مو پرس
هوش مصنوعی: به دنبال صفی باش و از او درباره ویژگی‌ها و خصوصیاتش سوال کن. همچنین جزئیات تجارب عارفان را دقیقاً بپرس.
نیابی ور صفی را در زمانی
طلب کن نظمش از صوفی نشانی
هوش مصنوعی: اگر در جایی صفی را نیافتی، در زمانی مناسب از یک صوفی نشانه یا راهنمایی برای یافتن آن بگیر.
کنی گر زبده‌الاسرار را گوش
به عمر خود دمی ننشینی از جوش
هوش مصنوعی: اگر به دانشمند بزرگ گوش ندهی و از او یاد نگیری، هرگز نمی‌توانی در زندگی‌ات به آرامش و پایداری دست یابی.
به دستت ور که عرفان الحق آید
به دل ابواب توحیدت گشاید
هوش مصنوعی: اگر به علم و دانایی و شناخت ایمان داشته باشی، در قلبت درهایی به سوی یکتایی و خداشناسی باز خواهد شد.
کنون در نظم این بحر حقایق
ز کونینم بود قطع علایق
هوش مصنوعی: اکنون در این دنیای گسترده حقایق، از دو دسته مادی و معنوی جدا شده‌ام.
پی تاریخ داند تا که سالک
ز هجرت شد هزار و سیصد و یک
هوش مصنوعی: با مطالعه تاریخ، متوجه می‌شویم که زمان سفر آغازین این شخص به سال ۱۳۰۱ هجری شمسی مرتبط است.
به این تاریخ هم آمد مطابق
کتاب حق شود بحر الحقایق
هوش مصنوعی: در این تاریخ، طبق آنچه در کتاب حق آمده، حقیقت‌ها به ظهور می‌رسند.
هم از عمر صفی پنجاه رفته
در این ره با دل آگاه رفته
هوش مصنوعی: نیمه زندگی‌ام را پشت سر گذاشته‌ام و در این مسیر با دانایی و آگاهی پیش رفته‌ام.
به عهد ناصرالدین شاه قاجار
که چون او خسروی نامد جهاندار
هوش مصنوعی: در زمان ناصرالدین شاه قاجار، که او به عنوان یک پادشاه بزرگ و مقتدر شناخته می‌شد، رونق و شکوفایی در کشور تجربه می‌شد.
به رأی روشن و اخلاق نیکو
عجب نبود که برد از خسروان گو
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که شخصی با عقل روشن و اخلاق خوب بر پادشاهان و بزرگان پیروز شود.
در ایران تا که این شه تاجور شد
بنای ملک بر علم و هنر شد
هوش مصنوعی: زمانی که این پادشاه در ایران به تخت نشست، پایه‌گذاری کشور بر اساس علم و هنر آغاز شد.
به شهر ری که شه را پای تخت است
صفی را مسکن از اقبال و بخت است
هوش مصنوعی: شهر ری که به عنوان پایتخت شناخته شده، جایگاهی دارد که با خوش شانسی و سرنوشت خوب برای زندگی مردمش فراهم شده است.
ز یزد و اصفهان و هند و شیراز
چو گشتم لامکانی خانه‌پرداز
هوش مصنوعی: از شهرهای یزد، اصفهان، هند و شیراز که گذر کردم، به این نتیجه رسیدم که خانه‌سازان و معماران این مناطق بسیار هنرمند و خلاق هستند.
گشودم رخت عشق لاابالی
به شهری چون بهشت عدن عالی
هوش مصنوعی: عشق را همچون لباس راحت و بی‌خیالی به شهری دلپذیر و زیبا مثل بهشت پوشیدم.
در اینجا تا به اقبال شهنشاه
شود گسترده خوان نعمت‌الله
هوش مصنوعی: تا زمانی که خوشبختی و موفقیت به سراغ پادشاه بیاید، سفره نعمت خداوند در اینجا پهن خواهد بود.
مگر کز فقر و توحید مسلم
نباشد ناقص این ملک منظم
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که این سرزمین منظم و مرتب نقصی داشته باشد مگر اینکه به خاطر فقر و یکتاپرستی پابرجای مسلم باشد؟
به درویشان دعای شاه حتم است
که بر وی وصف شاهی جمله ختم است 
هوش مصنوعی: دعای درویشان برای شاه ضروری است، زیرا همه ویژگی‌های شاهی در او جمع شده است.
جهان تا هست او را بنده باشد
به عمر و عیش خوش پاینده باشد
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد، انسان باید به آن خدمت کند و از زندگی و لذت‌هایش به خوبی بهره‌برداری کند.
خدایا چون بسوی تست سیرم
بود تا عاقبت باشد بخیرم
هوش مصنوعی: بار خدایا، چون به سوی تو می‌روم و در مسیر تو هستم، امیدوارم سرانجام کارم به خیر و صلاح ختم شود.
گرم توفیق بخشی در مقالات
به نظم آرم رموز اصطلاحات
هوش مصنوعی: اگر توفیق و موفقیت درکارها را به من عطا کنی، می‌توانم به صورت منظم، نکات و رازهای اصطلاحات را بیان کنم.
به ترتیب تهجی راز گویم
اشارت‌ها ز هر جا باز گویم
هوش مصنوعی: رازها را با دقت و به ترتیب بیان می‌کنم و نشانه‌ها را از هر مکانی برایت توضیح می‌دهم.
ز توحید و مقامات و مراتب
ز افعال و صفات و ذات واجب
هوش مصنوعی: از یکتایی خداوند و جایگاه‌ها و درجات مختلفش، از کارها و صفات و ذات او سخن می‌گوید.
ز امکان و وجوب و قید و اطلاق
ز عبد و رب هم اعمال و اخلاق 
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی مفاهیم فلسفی و اخلاقی می‌پردازد. در آن به تأثیرات روابط میان انسان‌ها و خدایان، همچنین به شرایط وجود و عدم وجود، و محدودیت‌ها و آزادی‌ها اشاره می‌شود. به‌طور کلی، بحث بر سر نحوه تأثیرگذاری این مفاهیم بر اعمال و رفتارهای انسان است.