گنجور

بند ۱

ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک
گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک
ذات قدیم بهر عزاداری تو بس
هستی پس از حیات تو یکسر سزد هلاک
خود نام آسمان و زمین آنچه اندر او
از نامه ی وجود چه باک ار کنند پاک
تا جسم چاک چاک تو عریان به روی دشت
جان جهانیان همه زیبد به زیرخاک
ارواح شاید ار همه قالب تهی کنند
تا رفت جان پاک تو از جسم تابناک
پیر و جوان پدید و نهان مرد و زن همه
آن به که بی تو جای گزینند در مغاک
تخت زمین به جنبش اگر اوفتد چه بیم
رخش سپهر از حرکت ایستد چه باک
هم آه سفلیان به فلک خیزد از زمین
هم اشک علویان به سمک ریزد از سماک
خون تو آمده است امان بخش خون خلق
خون را به خون که گفته نشاید نمود پاک
تن ها مقیم بارگهت قلبنا لدیک
سرها نثار خاک رهت روحنا فداک
برگرگ چرخ و شیر سپهرش غضنفری است
آن گربه را که با سگ کوی تو اشتراک
خاک سیه به فرق قدح خواره ای که فرق
نشناخت خون پاک تو از شیر دخت تاک
آری درند پرده ی شرع رسول خویش
قومی که بیم و باک ندارند از انتهاک
خاکم به سر ستور به نعش تو تاختند
وآنگاه کشته چو تو آن گونه چاک چاک
خوناب دل ز دیده صفایی بیا ببار
شرحی ز سرگذشت شهیدان کن آشکار

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای از ازل به ماتم تو در بسیط خاک
گیسوی شام باز و گریبان صبح چاک
هوش مصنوعی: تو که از ابتدا بر خاک از غم تو به سوگ نشسته‌ای، گیسوان شب تار سر به چاک و گریبان صبح را پاره کرده‌ای.
ذات قدیم بهر عزاداری تو بس
هستی پس از حیات تو یکسر سزد هلاک
هوش مصنوعی: وجود قدیمی برای عزاداری تو کافی است، پس از زندگی‌ات تماماً سزاوار هلاکت هستی.
خود نام آسمان و زمین آنچه اندر او
از نامه ی وجود چه باک ار کنند پاک
هوش مصنوعی: نام آسمان و زمین، بر هر چیزی که در آن‌ها وجود دارد، بی‌توجهی به پاکی یا ناپاکی آن‌ها، اهمیت ندارد.
تا جسم چاک چاک تو عریان به روی دشت
جان جهانیان همه زیبد به زیرخاک
هوش مصنوعی: تا زمانی که تن زخم‌زده و برهنه‌ات بر زمین گسترده باشد، تمام انسان‌ها در زیر خاک زندگی خواهند کرد.
ارواح شاید ار همه قالب تهی کنند
تا رفت جان پاک تو از جسم تابناک
هوش مصنوعی: روح‌ها ممکن است از همه جسم‌ها جدا شوند تا جان پاک تو از بدن درخشان جدا شود.
پیر و جوان پدید و نهان مرد و زن همه
آن به که بی تو جای گزینند در مغاک
هوش مصنوعی: هر کسی، چه پیر باشد و چه جوان، چه مرد باشد و چه زن، بهتر است که در غم دوری تو، جایگزینی برای تو پیدا کنند و در تاریکی زندگی غرق نشوند.
تخت زمین به جنبش اگر اوفتد چه بیم
رخش سپهر از حرکت ایستد چه باک
هوش مصنوعی: اگر زمین به لرزش بیفتد، چه ترسی دارد از اینکه افق آسمان حرکت کند؛ در واقع هیچ نگرانی نیست.
هم آه سفلیان به فلک خیزد از زمین
هم اشک علویان به سمک ریزد از سماک
هوش مصنوعی: ناله و گریه انسان‌های معمولی به آسمان می‌رسد و اشک‌های پاک و بزرگ علویان به زمین می‌ریزد.
خون تو آمده است امان بخش خون خلق
خون را به خون که گفته نشاید نمود پاک
هوش مصنوعی: خون تو موجب نجات و حمایتی برای دیگران است، و نباید در مقابله با خون دیگران، خون تو را به نمایش بگذاریم؛ زیرا این کار ناپسند و نادرست است.
تن ها مقیم بارگهت قلبنا لدیک
سرها نثار خاک رهت روحنا فداک
هوش مصنوعی: تنها ما در محضر تو حضور داریم و دل‌های ما برای تو سرشار از عشق است. جان‌های ما فدای خاک جاده‌ی توست.
برگرگ چرخ و شیر سپهرش غضنفری است
آن گربه را که با سگ کوی تو اشتراک
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک نوع قدرت و سلطه اشاره شده است. گوینده می‌خواهد بگوید که در میان موجودات و شخصیت‌ها، گربه‌ای وجود دارد که با درستی و صراحت، در برابر چالش‌ها و تهدیدهای بزرگ قرار می‌گیرد. این گربه نمادی از شجاعت و وفاداری است و به نوعی نشان‌دهنده همبستگی و اشتراک سرنوشت با دیگران، همچون سگی که در کوی دوست حضور دارد، می‌باشد.
خاک سیه به فرق قدح خواره ای که فرق
نشناخت خون پاک تو از شیر دخت تاک
هوش مصنوعی: خاک سیاه بر سر کسی که نتوانست فرق بین خون پاک تو و شیر دختر انگور را تشخیص دهد.
آری درند پرده ی شرع رسول خویش
قومی که بیم و باک ندارند از انتهاک
هوش مصنوعی: بله، در حقیقت افرادی وجود دارند که هیچ ترسی از نادیده گرفتن اصول و قوانین مذهبی ندارند.
خاکم به سر ستور به نعش تو تاختند
وآنگاه کشته چو تو آن گونه چاک چاک
هوش مصنوعی: خاک بر سر من که برای بدن تو بر سرها می‌زنند و در این میان، تو هم به همین سرنوشت دچار شده‌ای و بدین شکل پاره‌پاره شده‌ای.
خوناب دل ز دیده صفایی بیا ببار
شرحی ز سرگذشت شهیدان کن آشکار
هوش مصنوعی: از چشمانم، درد و رنج دل را به بیرون بریز و بیفشانی، تا داستان زندگی شهیدان را روشن و آشکار کنی.