گنجور

بخش ۱

هیچ دریایی ندیدم بی کنار
جز تو ای عشق جهان آشوب یار
عقل سر بر آستانت مستکین
بنده ی حکم تو صد روح الامین
انبیا گردن به امرت داده باز
روی بر خاک درت بنهاده باز
اولیا دستت به دامان در زده
دامن همت به خدمت برزده
پیش نورت نارموسی یک قبس
نسر طایر نزد شهبازت مگس
تیر و بهرامت به میدان صد هزار
خائف از سهمت چو طفلی نی سوار
پیش دستت دجله تا جیحون نمی
هفت دریا پیش سیلت شبنمی
رهروت را زیر پا زوبین و تیر
از کمال شوق می آید حریر
نیست در خورد هر میدان ترا
نه فلک تنگ است جولان ترا
ز آفرینش راد و رد بالا و پست
زشت و زیبا دور و نزدیک آنچه هست
آنچه از امکان به اکوان آمده اند
در خور خود تابع امرت شده اند
والهان خاصت از یک تا هزار
ز ابتدای خلق تا انجام کار
در نداده تن به فرمانت ولی
یک ولی مثل حسین بن علی
گر تو پای اندر میان نگذاشتی
ور تو رایت در جهان نفراشتی
کی خریدار بلاگشتی حسین
ره سپار کربلا گشتی حسین
قطع جان یا ترک سرکردی کجا
سردی از مهر پسر کردی چرا
کی به نی می رفت سرها خاک ناک
کی به خون میخفت تنها چاک چاک
کشته در پا رفته اصحابش چرا
دستگیر دشمن احبابش چرا
کی گرفته پنجه با پیکان و تیغ
کشته دیدی شش برادر بی دریغ
چون شکیبایی نمودی کز عناد
خصم بندد بازوی زین العباد
طاقت آوردی کجا کآن قوم دون
از خیام آرد حریمش را برون
کی رضا دادی که زینب خواهرش
با سر عریان بنالد برسرش
چون شدی تسلیم کآن ارذال خلق
دخترانش را رسن بندد به حلق
صبر ورزیدی کجا خود کز ستیز
دشمن انگارد بناتش را کنیز
پر که بر کوه کی پهلو زدی
چرخه چون با چرخ هم زانو شدی
کی هما را صید کردی ماکیان
پیل فرسودی به پنجه ی بیشگان
نور از ظلمت کجا خود کم شدی
زنده رود ونیل سخره ی نم شدی
هم ترازو با گلستان خس چرا
شاهبازان طعمه کرکس چرا
دوزخ از تابت کند پهلو تهی
زین روش دیوانه گردد آگهی
کاین شبانان دست موسی تافتند
جوی ها بر دجله سبقت یافتند
کرگدن شد گربه ای را صید شست
شیر را روبه به گردن قید بست
رفت با شاهین مگس را کارزار
عنکبوتی را عقاب آمد شکار
باز در چنگال زاغان شد اسیر
بلبل اندر بند بومان دستگیر
باد را از پشگان آمد گزند
جوق جن جم را به نام افکنده بند
عشق مو را قوت زنجیر داد
مور را عشق افتراس شیر داد
زلف دلبر زیبد از وی اژدری
ناید از زلف عروسان دلبری
الغرض هر جا که چهر افروختی
خرمن شاه و گدا را سوختی
رایت حسن بتان افراختی
کار جان بازان خود را ساختی
سرگذشتی دارم از سر گوش دار
هر چه جز سرکام از آن خاموش دار
کز سری بشنو چه سرها سر زده
وین سخن آتش به جان ها در زده

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هیچ دریایی ندیدم بی کنار
جز تو ای عشق جهان آشوب یار
هوش مصنوعی: هیچ دریایی را ندیدم که کنار نداشته باشد، جز تو که ای عشق، جهان را به هم ریخته‌ای.
عقل سر بر آستانت مستکین
بنده ی حکم تو صد روح الامین
هوش مصنوعی: عقل، در برابر تو مانند بنده‌ای خاضع است و در پی اطاعت از دستورات تو است، گویا که دارای روح‌های بسیاری از فرشتگان است.
انبیا گردن به امرت داده باز
روی بر خاک درت بنهاده باز
هوش مصنوعی: پیامبران سر تسلیم به دستورات تو فرود آورده و به خاک درگاه تو سجده کرده‌اند.
اولیا دستت به دامان در زده
دامن همت به خدمت برزده
هوش مصنوعی: اولیا و بزرگان به درگاه خداوند پناه آورده‌اند و از او یاری می‌طلبند، در حالی که خود را آماده خدمت و تلاش کرده‌اند.
پیش نورت نارموسی یک قبس
نسر طایر نزد شهبازت مگس
هوش مصنوعی: در برابر نور تو، یک شعله کوچک به اندازه‌ی پروانه برای سلطنت تو، مانند مگس است.
تیر و بهرامت به میدان صد هزار
خائف از سهمت چو طفلی نی سوار
هوش مصنوعی: شما در میدان جنگ به قدری مهارت و قدرت دارید که حتی صد هزار نفر هم از حضور شما ترس دارند، درست مانند کودکانی که از سوار شدن بر اسب می‌ترسند.
پیش دستت دجله تا جیحون نمی
هفت دریا پیش سیلت شبنمی
هوش مصنوعی: دجله و جیحون، دو رود مهم و بزرگ هستند. در اینجا به تصویر کشیده شده که دریا که به مانند یک وسیع و بزرگ است، در مقابل رود، شبنم کوچکی به نظر می‌رسد. این بیان به نوعی قدرت و عظمت طبیعت را نشان می‌دهد و اشاره می‌کند که عظمتی که در جلوی چشم ماست، در واقع می‌تواند به هم ریخته و بی‌اهمیت جلوه کند.
رهروت را زیر پا زوبین و تیر
از کمال شوق می آید حریر
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالتی از شوق و عشق است. رهرو یا مسافر در راه خود، در حالی که از شوق و عشق به مقصدش می‌رسد، خود را به گونه‌ای می‌بیند که می‌تواند خطراتی را زیر پا بگذارد. زوبین و تیر نمادهای خطر و تهدید هستند که تحت تأثیر احساس عمیقش، به حریر و نرمی تبدیل می‌شوند. این نشان‌دهنده این است که عشق و شوق می‌تواند بر موانع و مشکلات غلبه کند و موجب نرمی و لطافت در وجود انسان شود.
نیست در خورد هر میدان ترا
نه فلک تنگ است جولان ترا
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که محدودیت‌هایی وجود دارد که نمی‌گذارد فرد به راحتی در هر زمینه‌ای فعالیت کند. مانند این است که آسمان و فضا برای جولان و حرکت آزاد افراد کم است و این باعث محدودیت در فعالیت‌های آنها می‌شود.
ز آفرینش راد و رد بالا و پست
زشت و زیبا دور و نزدیک آنچه هست
هوش مصنوعی: از آفرینش موجودات، چه خوب و چه بد، از بالا و پایین، دور و نزدیک، هر آنچه که وجود دارد.
آنچه از امکان به اکوان آمده اند
در خور خود تابع امرت شده اند
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دایره امکان به دایره وجود آمده، مطابق با ویژگی‌های خود در راستای اراده و فرمان تو قرار گرفته است.
والهان خاصت از یک تا هزار
ز ابتدای خلق تا انجام کار
هوش مصنوعی: از آغاز خلق تا پایان کار، والهان خاصت از یک تا هزار را آموزش داده‌اند.
در نداده تن به فرمانت ولی
یک ولی مثل حسین بن علی
هوش مصنوعی: من هرگز تسلیم فرمان تو نشده‌ام، اما مانند حسین بن علی به از دست رفتن عزت و آزادی‌ام افتخار می‌کنم.
گر تو پای اندر میان نگذاشتی
ور تو رایت در جهان نفراشتی
هوش مصنوعی: اگر قدمی جلو نگذاشتی و پرچم خود را در دنیا برفراشتی، نباید انتظار داشته باشی که دیگران به خاطر تو اقدام کنند یا تو را مورد توجه قرار دهند.
کی خریدار بلاگشتی حسین
ره سپار کربلا گشتی حسین
هوش مصنوعی: کیست که در این سفر سخت و مشقت بار، تو را نبیند و به یادت نیافتد؟ تو در مسیر کربلا با عشق و اراده‌ای مثال‌زدنی راهی شدی، حسین.
قطع جان یا ترک سرکردی کجا
سردی از مهر پسر کردی چرا
هوش مصنوعی: قطع ارتباط یا ترک رابطه کردی، اما چرا از محبت فرزندت سرد هستی؟
کی به نی می رفت سرها خاک ناک
کی به خون میخفت تنها چاک چاک
هوش مصنوعی: کسی که به نی جستجو می‌کرد، آن‌قدر غمگین بود که سرش به خاک افتاده بود و در دریای خون تنها در حال چاک‌چاک شدن بود.
کشته در پا رفته اصحابش چرا
دستگیر دشمن احبابش چرا
هوش مصنوعی: دوستان او در میدان جنگ کشته شده‌اند، پس چرا او به دست دشمن گرفتار شده است؟
کی گرفته پنجه با پیکان و تیغ
کشته دیدی شش برادر بی دریغ
هوش مصنوعی: شما تا به حال برادری را که با کمان و شمشیر درگیر شده باشد، دیده‌اید؟ هیچ‌گاه برادری را که در این نبرد جان‌باخته باشد، نمی‌شناسید.
چون شکیبایی نمودی کز عناد
خصم بندد بازوی زین العباد
هوش مصنوعی: زمانی که صبوری و استقامت نشان دادی، دشمنی که به خاطر لجاجت خود تو را اذیت می‌کرد، ناچار قدرتش را از دست خواهد داد.
طاقت آوردی کجا کآن قوم دون
از خیام آرد حریمش را برون
هوش مصنوعی: چگونه توانستی تحمل کنی زمانی که آن مردم بی‌مقدار حریم و جایگاه خیام را به بیرون بکشانند؟
کی رضا دادی که زینب خواهرش
با سر عریان بنالد برسرش
هوش مصنوعی: چه کسی اجازه داد که زینب، خواهرش، با سر برهنه و ناله کنان بر سردر او بایستد؟
چون شدی تسلیم کآن ارذال خلق
دخترانش را رسن بندد به حلق
هوش مصنوعی: وقتی تسلیم شدی، باید بدانی که افراد ناپسند حتی دختران خود را نیز به زنجیر می‌کشند.
صبر ورزیدی کجا خود کز ستیز
دشمن انگارد بناتش را کنیز
هوش مصنوعی: تو در صبر و استقامت کجا ایستاده‌ای، در حالی که باید بدانی که دشمن فرزندانش را به عنوان کنیز می‌بیند.
پر که بر کوه کی پهلو زدی
چرخه چون با چرخ هم زانو شدی
هوش مصنوعی: پر که بر کوه کی پهلو زدی، به این معنی است که وقتی به قله کوه رسیدی و در کنار چرخید، نشانه این بود که با چرخش زمان همگام و هماهنگ شده‌ای. به عبارتی، وقتی در بالای کوه قرار داری و در توازن با زمان می‌چرخانی، به موفقیت و همسازی دست پیدا کرده‌ای.
کی هما را صید کردی ماکیان
پیل فرسودی به پنجه ی بیشگان
هوش مصنوعی: کی هما را شکار کردی، مرغی که به انتظارش نشسته بودی؟ از شدت غم و غصه، نرمی و جوانی‌ات را فرسوده‌ای در پنجه‌های غم‌های بزرگ.
نور از ظلمت کجا خود کم شدی
زنده رود ونیل سخره ی نم شدی
هوش مصنوعی: نور از تاریکی چگونه خود را کم کرد؟ زنده‌رود و نیل به سنگریزه و گل تبدیل شدند.
هم ترازو با گلستان خس چرا
شاهبازان طعمه کرکس چرا
هوش مصنوعی: چرا شاهبازان که پرندگانی قوی و باهوش هستند، به شکار لاشه‌خواران می‌افتند، درحالی‌که با گلستان و زیبایی طبیعت هم‌ترازند؟
دوزخ از تابت کند پهلو تهی
زین روش دیوانه گردد آگهی
هوش مصنوعی: دوزخ به خاطر تو دیگر به کنار می‌افتد و در نتیجه، دیوانه‌ای از آگاهی خواهد شد.
کاین شبانان دست موسی تافتند
جوی ها بر دجله سبقت یافتند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شبانان و رهبران توانسته‌اند مانند موسی از موانع عبور کنند و راه‌های جدیدی را پیدا کنند و در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات به موفقیت‌های بزرگ دست یابند.
کرگدن شد گربه ای را صید شست
شیر را روبه به گردن قید بست
هوش مصنوعی: کرگدن، یک گربه را شکار کرد و شیر را هم به دلیلی خاص در حالتی اسیر کرده است.
رفت با شاهین مگس را کارزار
عنکبوتی را عقاب آمد شکار
هوش مصنوعی: مگس به جنگ عنکبوت رفت و در این میان، عقاب هم برای شکار آمد.
باز در چنگال زاغان شد اسیر
بلبل اندر بند بومان دستگیر
هوش مصنوعی: بلبلی که در قفس زاغ‌ها افتاده، دوباره در دست آن‌ها گرفتار شده است.
باد را از پشگان آمد گزند
جوق جن جم را به نام افکنده بند
هوش مصنوعی: باد باعث شده که موجودات پشمالو دچار مشکل شوند و گروهی از جن‌های جم، که به نام خاصی شناخته می‌شوند، تحت فشار قرار گرفته‌اند.
عشق مو را قوت زنجیر داد
مور را عشق افتراس شیر داد
هوش مصنوعی: عشق برای مو قدرتی مانند زنجیر فراهم آورد و به مور قوتی داد که بتواند با شیر مبارزه کند.
زلف دلبر زیبد از وی اژدری
ناید از زلف عروسان دلبری
هوش مصنوعی: موهای دلبر زیبایی خاصی دارند و از آن‌ها هیچ‌گاه عذابی به وجود نمی‌آید، در حالی‌که موهای عروس‌ها می‌توانند برخی دردسرها را به همراه داشته باشند.
الغرض هر جا که چهر افروختی
خرمن شاه و گدا را سوختی
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی و نور چهره‌ی تو تابید، همه‌جا به محو و نابودی ثروت و دارایی افراد کم و زیاد منجر شد.
رایت حسن بتان افراختی
کار جان بازان خود را ساختی
هوش مصنوعی: ستاره‌های زیبایی را به نمایش گذاشتی و جان عاشقان را به حالتی شگفت انگیز درآورده‌ای.
سرگذشتی دارم از سر گوش دار
هر چه جز سرکام از آن خاموش دار
هوش مصنوعی: من داستانی دارم که باید در سکوت نگهش دارم و هر چیزی جز اصل آن را پنهان کنم.
کز سری بشنو چه سرها سر زده
وین سخن آتش به جان ها در زده
هوش مصنوعی: از گوشه‌ای بشنو که سرها چه رازهایی را فاش کرده‌اند و این سخن چون آتش به جان‌ها نفوذ کرده است.