گنجور

شمارهٔ ۴۵

آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم
خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم
کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم
کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم
وای که بی برادرم ساخت زمانه آخرم
در غم یاوران مرا صبر کجا قرار کو
تاب و توان و طاقتم از در اختیار کو
قاسم نو خطم کجا اصغر شیرخوار کو
اکبر نوجوان چه شد میر علمدار کو
از ستم معاندین بی کس و خوار و مضطرم
گه ز جفای دشمنان پیش تو شکوه سرکنم
روی زمین ز خون دل از ره ی دیده ترکنم
یکسره شرق و غرب را از غم خود خبر کنم
بسکه پدر پدر کنم گوش سپهر کر کنم
جامه ی جان چو پیرهن منع مکن که بردرم
من که ندادمی زکف یکسر مو به عالمت
نعش نهاده برزمین می روم از براین دمت
زیبد اگر رود مرا خون ز دو دیده در غمت
سینه به جای پیرهن پاره کنم به ماتمت
کشته تو و هنوز من زنده که خاک برسرم
محنت همرهان همی فرقت یاوران مرا
وحشت کودکان همی دهشت دختران مرا
غارت خانمان همی حسرت خواهران مرا
گر نکشد کشد همی داغ برداران مرا
بخت سیاه شوم بین آه بسوزد اخترم
گشته نگون ز صدر زین برسر خاک تیره گون
پیکر پاره پاره ات خفته به خاک غرق خون
کمترم از سکون معین دشمنم از بلا فزون
باز به سرکشی و کین بخت و ستاره رهنمون
و ز سر کینه نگذرد خصم ستیزه گسترم
همچو صفایی از وفا باقی عمر خویشتن
در غم شاه کربلا برسر آن شدم که من
جز به عزای او زبان باز ببندم از سخن
بو که به چشم مرد و زن سر چو برآرم از کفن
چشم رضا و مرحمت باز کند به محشرم

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم
خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم
هوش مصنوعی: آه که برادرم در خون غرق شده است و من در خاک افتاده‌ام. چه مصیبتی بر سر من و خانواده‌ام آمده است!
کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم
کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم
هوش مصنوعی: ای کاش نسیم صبحگاهی این خبر را به مادرم برساند که برادرم به خاطر ظلم کشته شده و خواهرم به اسیری گرفتار آمده است.
وای که بی برادرم ساخت زمانه آخرم
هوش مصنوعی: آه که چقدر از نبود برادرم در سختی و نامیدی هستم، این زمانه بر من سخت می‌گذرد.
در غم یاوران مرا صبر کجا قرار کو
تاب و توان و طاقتم از در اختیار کو
هوش مصنوعی: در زمان غم و اندوه دوستانم، صبر و آرامش من کجاست؟ قدرت و توان من کجا رفته و آیا من دیگر هیچ کنترلی بر آن دارم؟
قاسم نو خطم کجا اصغر شیرخوار کو
اکبر نوجوان چه شد میر علمدار کو
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از فقدان و دوری عزیزانش سخن می‌گوید. او به یاد قاسم و دیگر نوجوانان و کودکان می‌افتد که در میان مصائب و سختی‌ها گم شده‌اند. احساس ناامیدی و اندوه او از نبود کسانی که برایش اهمیت دارند، در این شعر به وضوح نمایان است.
از ستم معاندین بی کس و خوار و مضطرم
هوش مصنوعی: من به خاطر روزگار پر از ستم و دشمنی، تنها و بی‌پناه و در عذاب هستم.
گه ز جفای دشمنان پیش تو شکوه سرکنم
روی زمین ز خون دل از ره ی دیده ترکنم
هوش مصنوعی: گاه از ظلم و جفای دشمنان در نزد تو شکایت می‌کنم و گاهی برای بیان درد دل‌هایم، بر روی زمین اشک از چشمانم می‌ریزم.
یکسره شرق و غرب را از غم خود خبر کنم
بسکه پدر پدر کنم گوش سپهر کر کنم
هوش مصنوعی: شرق و غرب را به خاطر غم خود به اطلاع می‌رسانم، آن‌قدر که صدای خود را به گوش آسمان می‌رسانم و آن را کر می‌کنم.
جامه ی جان چو پیرهن منع مکن که بردرم
هوش مصنوعی: لباس روح مانند پیراهن است، آن را از من دریغ نکن که به آن نیاز دارم.
من که ندادمی زکف یکسر مو به عالمت
نعش نهاده برزمین می روم از براین دمت
هوش مصنوعی: من که هیچ چیزی از خودم به تو ندادم، اکنون همچون یک جسد بر زمین دراز کشیده‌ام و برای تو به راه می‌روم.
زیبد اگر رود مرا خون ز دو دیده در غمت
سینه به جای پیرهن پاره کنم به ماتمت
هوش مصنوعی: اگر عشق تو مرا به حالتی برساند که از چشمانم خون بریزد، به خاطر غمت به جای پوشیدن پیراهن، سینه‌ام را پاره خواهم کرد تا نشان دهنده‌ی عزاداری‌ام در برای تو باشد.
کشته تو و هنوز من زنده که خاک برسرم
هوش مصنوعی: محبوب تو باعث مرگ من شده، اما هنوز من زنده‌ام و بر سرم خاک نشسته است.
محنت همرهان همی فرقت یاوران مرا
وحشت کودکان همی دهشت دختران مرا
هوش مصنوعی: رنج و زحمت همنشینان، جدایی دوستان را برای من به وجود آورده است و ترس و وحشت کودکان، اضطراب و نگرانی دختران را برای من به همراه دارد.
غارت خانمان همی حسرت خواهران مرا
گر نکشد کشد همی داغ برداران مرا
هوش مصنوعی: خسارت‌های وارده بر خانواده‌ام به خاطر خواهرانم را احساس می‌کنم؛ اگر این حسرت مرا نکشد، داغی که بر دوش برادرانم هست، مرا می‌کُشد.
بخت سیاه شوم بین آه بسوزد اخترم
هوش مصنوعی: در سرنوشتم حوادث ناخوشایند و بدی رقم خورده و با درد و حسرت رو به رو هستم.
گشته نگون ز صدر زین برسر خاک تیره گون
پیکر پاره پاره ات خفته به خاک غرق خون
هوش مصنوعی: سرت بر زمین سرد و تاریک افتاده و بدن پاره‌پاره‌ات در خاک خونین خوابیده است.
کمترم از سکون معین دشمنم از بلا فزون
باز به سرکشی و کین بخت و ستاره رهنمون
هوش مصنوعی: من کمتر از سکون نیستم و دشمنم از بدی‌ها هم بیشتر از من بی‌قرار و بی‌تاب است. اما همچنان تحت تأثیر تقدیر و سرنوشت به دنبال کینه و انتقام می‌روم.
و ز سر کینه نگذرد خصم ستیزه گسترم
هوش مصنوعی: دشمنم از روی کینه نمی‌تواند به راحتی از کنار من بگذرد.
همچو صفایی از وفا باقی عمر خویشتن
در غم شاه کربلا برسر آن شدم که من
هوش مصنوعی: مانند پاکی و بی‌آلایشی از وفا، تصمیم گرفتم در تمام عمرم در اندوه شاه کربلا باشم.
جز به عزای او زبان باز ببندم از سخن
بو که به چشم مرد و زن سر چو برآرم از کفن
هوش مصنوعی: به جز در سوگ او، هرگز سخن نمی‌گویم؛ چون وقتی سرم را از کفن بیرون آورم، چشمان مردان و زنان به من خواهد بود.
چشم رضا و مرحمت باز کند به محشرم
هوش مصنوعی: در روز قیامت، چشمان رضا و لطف را به سمتم می‌گشاید.