گنجور

۲۳- منت ایزد را که باز از معدهٔ این مرز و بوم

منت ایزد را که باز از معدهٔ این مرز و بوم
همچو... اخراج شد میرزا شقی مولای یزد
نایب بوبکر و عثمان غاصب حق امام
جانشین بوحنیفه مفتی و ملای یزد
خرچرانی جاکشی گندم نمائی جوفروش
بلعم مصر ریا... بر صیصای یزد
ز اهل دین بیگانه ای با زمره کفر آشنا
کاره و بی زار از او هم زشت و هم زیبای یزد
شوربختی ترش رو کز تلخ گوئی در مذاق
برده گوئی هر کرا شیرینی از حلوای یزد
کمتر از یک فسوه بود بادش از صد ضرطه بیش
رفت و پنداری ورم بیرون شد از اعضای یزد
از وجودش یزد را ...گره در معده بود
از خمیدن راست شد ز اخراج او بالای یزد
رفت و غربت بر وطن کرد اختیار اما چه سود
در سر بی مغز دارد همچنان سودای یزد
کارو بار یزد از او تا بود چندی روده بود
خود مگر رنگی پذیرد زین سپس حنای یزد
بس کش از احکام باطل سوخت حق خاص و عام
گوش کیوان کر شد از افغان و واویلای یزد
ز آنچه کرد امروز شنید و شیطنت در کار وی
خود ندانم تا چه گوید پاسخ فردای یزد
گر خود او را روز روشن تیره شب آمد ولی
صبح عید خسروی شد شام عاشورای یزد
نعره ی شوقش رسیدی بر سپهر از زنده رود
گر صفاهان بالمثل امروز بودی جای یزد
نیست یک جو حاجتی کس را بدو دیگر چه خوش
ریخت بر خاک آب او از باد استغنای یزد
... خر مردم نگر کز ریش گاوی این چنین
دیرگاهی شد تبه هم دین و هم دنیای یزد
از عروق ملک خود چون خون فاسد راندش
باشد ار عرقی ز حکمت در تن دارای یزد
پرده اش در روم وری.... عرضش پاره شد
تا نپنداری که شد تنها همین رسوای یزد
آنقدرها کاو به... بچه ها گوزیده بود
رید بر ریشش کنون هم پیر و هم برنای یزد
لایق ریشش ز فرط گنده کاری های خویش
فاش و پنهان زد به گه صد بار سر تا پای یزد
زد صفائی از پی تاریخ اخراجش رقم
تا از این گه پاک شد هم طول و هم پهنای یزد
اولا... از آن اخراج کن و آنگه بگوی
سنده آسا رفت بیرون ... از امعای یزد
۱۲۸۱ق

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منت ایزد را که باز از معدهٔ این مرز و بوم
همچو... اخراج شد میرزا شقی مولای یزد
هوش مصنوعی: شکر خدا که دوباره شخص خائن و بدذات یزدی از این سرزمین بیرون رانده شد.
نایب بوبکر و عثمان غاصب حق امام
جانشین بوحنیفه مفتی و ملای یزد
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به شخصیت‌های تاریخ اسلام اشاره دارد. به نظر می‌رسد شاعر در این بیت به انتقاد از افرادی پرداخته که در مقام‌های مذهبی و سیاسی قرار گرفته‌اند و آنان را به خاطر غصب حق امام و جایگاه‌های کلیدی، مورد سرزنش قرار می‌دهد. بوبکر و عثمان به عنوان خلفای راشدین یاد شده‌اند و به نوعی به تاریخ صدر اسلام و مسئله جانشینی امامان اشاره می‌شود. علاوه بر این، شاعر به نفوذ مفتیان و علما در جامعه و تأثیر آنان بر باورها و دیدگاه‌های مردم می‌پردازد. در کل، این بیت انتقادی به وضع موجود و انتخاب‌های تاریخ اسلام دارد.
خرچرانی جاکشی گندم نمائی جوفروش
بلعم مصر ریا... بر صیصای یزد
هوش مصنوعی: در این متن، به تظاهر و دورویی افرادی اشاره شده است که در ظاهر خود را به عنوان نیکوکاران و درستکاران معرفی می‌کنند، در حالی که در باطن به دنبال منافع شخصی خود هستند. به عبارت دیگر، این افراد ممکن است خود را دلسوز و خیرخواه نشان دهند، اما در واقعیت، رفتارهای نادرستی از خود بروز می‌دهند که نشان‌دهندهٔ ریاکاری آنهاست. این موضوع نشان‌دهندهٔ تضاد بین ظاهر و باطن انسان‌هاست.
ز اهل دین بیگانه ای با زمره کفر آشنا
کاره و بی زار از او هم زشت و هم زیبای یزد
هوش مصنوعی: شخصی که با اهل دین بیگانه است و با کسانی که به کفر گرایش دارند آشناست، هم از کارهایشان دوری می‌کند و هم به زیبایی و زشتی آن‌ها بی‌تفاوت است.
شوربختی ترش رو کز تلخ گوئی در مذاق
برده گوئی هر کرا شیرینی از حلوای یزد
هوش مصنوعی: شوربختانی که همیشه بدخلقی و تلخی دارند، اگر در زندگی‌شان طعمی از شیرینی و خوشی نچشیده باشند، انگار هیچگاه به لذت واقعی حیات دست نیافته‌اند. مانند کسانی که در میان حلوای شیرین، فقط تلخی را تجربه کرده‌اند و از نعمت‌ها بی‌بهره مانده‌اند.
کمتر از یک فسوه بود بادش از صد ضرطه بیش
رفت و پنداری ورم بیرون شد از اعضای یزد
هوش مصنوعی: بادش کمتر از یک داستان بود، اما با شدت از صد زحمت بیشتر رفت و انگار ورم از اعضای یزد بیرون شده است.
از وجودش یزد را ...گره در معده بود
از خمیدن راست شد ز اخراج او بالای یزد
هوش مصنوعی: از وجود او یزد به گل و لای افتاده بود، اما وقتی او به موقعیت خود بازگشت، وضعیت یزد هم تغییر کرد.
رفت و غربت بر وطن کرد اختیار اما چه سود
در سر بی مغز دارد همچنان سودای یزد
هوش مصنوعی: رفتن و انتخاب غربت به جای وطن کار اوست، اما چه فایده‌ای دارد؛ وقتی که در سر بدون فکرش هنوز آرزوی یزد در سر دارد.
کارو بار یزد از او تا بود چندی روده بود
خود مگر رنگی پذیرد زین سپس حنای یزد
هوش مصنوعی: کار و زندگی یزد مدتی در این حالت بود و خود یزد، مانند روده‌ای بی‌رنگ به نظر می‌رسید. اما بعد از مدتی، می‌تواند رنگی برای خود بگیرد، مثل حنای یزد که به آن جلوه و زیبایی می‌بخشد.
بس کش از احکام باطل سوخت حق خاص و عام
گوش کیوان کر شد از افغان و واویلای یزد
هوش مصنوعی: بس کن از قوانین نادرست که حق مردم و خاص و عام را می‌سوزاند. صدای ناله و فریاد از یزد به گوش کیوان نرسید و او بی‌تفاوت ماند.
ز آنچه کرد امروز شنید و شیطنت در کار وی
خود ندانم تا چه گوید پاسخ فردای یزد
هوش مصنوعی: امروز از کارهای او باخبر شدم و نمی‌دانم چه نیتی در پس شیطنت‌هایش دارد. نمی‌دانم چه پاسخی برای فردا در یزد خواهد داشت.
گر خود او را روز روشن تیره شب آمد ولی
صبح عید خسروی شد شام عاشورای یزد
هوش مصنوعی: اگرچه او در روشنایی روز دچار سختی و تاریکی می‌شود، اما در عید نزدیک به آن، او به مقام و رونق می‌رسد، همچون روز بعد از شب عاشورا که یزد را در بر گرفته است.
نعره ی شوقش رسیدی بر سپهر از زنده رود
گر صفاهان بالمثل امروز بودی جای یزد
هوش مصنوعی: صدا و هیجان خوشحالی او به آسمان رسید و اگر زنده رود وجود داشت، اصفهان امروز مانند یزد می‌بود.
نیست یک جو حاجتی کس را بدو دیگر چه خوش
ریخت بر خاک آب او از باد استغنای یزد
هوش مصنوعی: هیچ کسی به او نیازی ندارد؛ دیگران چه خوش می‌ریزند بر خاک، آب او از بادی است که نیازی به یزد ندارد.
... خر مردم نگر کز ریش گاوی این چنین
دیرگاهی شد تبه هم دین و هم دنیای یزد
هوش مصنوعی: نگاهی به اوضاع مردم بینداز که چطور به خاطر یک اشتباه بزرگ، هم دین و هم دنیای آن‌ها به تباهی افتاده است.
از عروق ملک خود چون خون فاسد راندش
باشد ار عرقی ز حکمت در تن دارای یزد
هوش مصنوعی: هرگاه که سرزمین تو دچار فساد و تباهی باشد، چنان خواهد بود که مانند خونی فاسد از آن خارج می‌شود. اما اگر در وجود تو ذره‌ای از حکمت و خرد باشد، به عزت و قدرت فراوانی خواهید رسید.
پرده اش در روم وری.... عرضش پاره شد
تا نپنداری که شد تنها همین رسوای یزد
هوش مصنوعی: پرده او در روم و ری است و به خاطر اینکه چیزی از او کم نشود، این نگران کننده است؛ چرا که فقط همین رسوایی در یزد باقی مانده است.
آنقدرها کاو به... بچه ها گوزیده بود
رید بر ریشش کنون هم پیر و هم برنای یزد
هوش مصنوعی: شخصی که در گذشته کارهای ناپسند زیادی انجام داده و به خاطر آن به نوعی در معرض تحقیر و انتقاد قرار دارد، حالا به سن و سالی رسیده که وضعیتش همچنان مناسب نیست و هنوز هم در شرایط نامناسبی به سر می‌برد.
لایق ریشش ز فرط گنده کاری های خویش
فاش و پنهان زد به گه صد بار سر تا پای یزد
هوش مصنوعی: این شعر به کنایه به وضعیتی اشاره دارد که شخصی به خاطر اشتباهات و کارهای نادرست خود، سرزنش می‌شود. این فرد از عیان شدن رفتارهای ناپسندش نگران است و می‌داند که اعمالش باعث افشا شدن عیوبش شده است. در واقع، این عبارت به نوعی از رسوایی و ناامیدی ناشی از کارهای ناشایست حکایت می‌کند.
زد صفائی از پی تاریخ اخراجش رقم
تا از این گه پاک شد هم طول و هم پهنای یزد
هوش مصنوعی: از دل تاریخ، آثاری از پاکی و زیبایی یزد به جا مانده است، که نشان‌دهنده گذر زمان و تغییرات آن است. این باعث شده که هم ابعاد شهر و هم زیبایی‌اش حفظ شده و درخشش آن همچنان ادامه داشته باشد.
اولا... از آن اخراج کن و آنگه بگوی
سنده آسا رفت بیرون ... از امعای یزد
هوش مصنوعی: ابتدا او را از آنجا بیرون کن و سپس بگو که به آرامی از یزد خارج شد.