گنجور

شمارهٔ ۶۲

قتل عشاق نه از عارض او بیداد است
که در آیین وفا کشتن عارض داد است
کرد صیدم به نگاهی و نیامد به سرم
ناله ی من از این ناوک از آن صیاد است
از چه روی آه مرا قوت تأثیر نبود
گرنه آهن دل او سخت تر از پولاد است
پی خون ریزی مردم نگر آن چشم و مژه
که دو صد نیش فزون درکف یک فصاد است
تیغ ابروی و سپاه مژه و چنبر زلف
وادی دل وای که یک کشته و صد جلاد است
ریخت او شیر به جوی از پی شیرین من خون
فرق ها از من دل شیفته تا فرهاد است
غمم آن است که نایی به مزارم پس مرگ
ورنه دل با تعب هجر به مردن شاد است
جاودان بسته زنجیر ندم خواهد ماند
بنده ای نه که دل از بند طلب آزاد است
حال یوسف نتوان گفت صفایی برآن
که حدیث غم یعقوب به گوشش باد است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قتل عشاق نه از عارض او بیداد است
که در آیین وفا کشتن عارض داد است
هوش مصنوعی: کشتن عاشقان نه از روی ظلم و بی‌عدالتی اوست، بلکه در اصول وفا، چنین رفتاری پذیرفته شده است.
کرد صیدم به نگاهی و نیامد به سرم
ناله ی من از این ناوک از آن صیاد است
هوش مصنوعی: او با یک نگاه من را شکار کرد و ناله‌ای که از دلم برمی‌خیزد، به خاطر تیر اوست که شلیک شده است.
از چه روی آه مرا قوت تأثیر نبود
گرنه آهن دل او سخت تر از پولاد است
هوش مصنوعی: چرا آه و نالم اثر و تأثیری ندارد؟ در حالی که دل او از آهن هم محکم‌تر است.
پی خون ریزی مردم نگر آن چشم و مژه
که دو صد نیش فزون درکف یک فصاد است
هوش مصنوعی: به خونریزی مردم نگاه کن، آن چشمان و مژگان را که در یک لحظه، دو صد زخم بیشتر از یک زهر را می‌چشند.
تیغ ابروی و سپاه مژه و چنبر زلف
وادی دل وای که یک کشته و صد جلاد است
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذبه دلنشین یک معشوق اشاره دارد. ابروی او مانند تیغی تیز است، مژگانش سپاهی محافظ و زلف‌هایش به شکل چنبر دور دل می‌پیچد. اکثراً اشخاصی که تحت تأثیر زیبایی او قرار می‌گیرند، به نوعی در دام عشق او گرفتار می‌شوند، به طوری که برای یک نفر کشته‌شده، صدها شخص دیگر به عنوان جلاد تحمیل می‌شود. این بیانگر شدت عشق و تأثیرگذاری زیبایی معشوق بر دل‌های عاشق است.
ریخت او شیر به جوی از پی شیرین من خون
فرق ها از من دل شیفته تا فرهاد است
هوش مصنوعی: او مانند شیر در جوی روان است و به دنبال شیرینی من می‌گردد؛ خون دل‌های شکسته‌ام به خاطر عشق او تا رسیدن به فرهاد جاری است.
غمم آن است که نایی به مزارم پس مرگ
ورنه دل با تعب هجر به مردن شاد است
هوش مصنوعی: غم من این است که پس از مرگ، کسی به سراغ مزارم نخواهد آمد؛ وگرنه دل من از درد جدایی به مرگ هم راضی است.
جاودان بسته زنجیر ندم خواهد ماند
بنده ای نه که دل از بند طلب آزاد است
هوش مصنوعی: هرگز بنده‌ای که دلش از آرزوهای دنیا آزاد است، در بند زنجیرهای جاودان نخواهد ماند.
حال یوسف نتوان گفت صفایی برآن
که حدیث غم یعقوب به گوشش باد است
هوش مصنوعی: حال یوسف را نمی‌توان توصیف کرد؛ چرا که کسی که غم یعقوب را شنیده، روحش به صفا نخواهد رسید.