گنجور

شمارهٔ ۵۸

به هجرم صبح روشن شام تار است
لبم نالان و چشمم اشکبار است
مرا از شام هر شب تا سحرگاه
به یادت دیدگان اختر شمار است
چو در راه صبا زلف پریشانت
تن از تاب فراقم بی قرار است
شبان تیره ام پهلوی تب ناک
چو کانون از تف دل شعله بار است
مرا از دیده دامن غرق خوناب
مرا از سینه مسکن پر شرار است
سرشکم روی هامون گشته جاری
فغانم سوی گردون ره سپار است
رخم خجلت ده برگ خزانی
دلم شنعت زن ابر بهار است
ز مژگان ریختم بس اشک گلگون
بر و دامان و جیبم لاله زار است
از این آبم فتد کشتی در آتش
به هجرم گر ورای گریه کار است
مگو با دل صفایی راز او نیز
کجا کس محرم اسرار یار است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به هجرم صبح روشن شام تار است
لبم نالان و چشمم اشکبار است
هوش مصنوعی: به خاطر دوری‌ام، صبح روشن به شب تار تبدیل شده است. لب‌های من در حال شکایت هستند و چشم‌هایم پر از اشک است.
مرا از شام هر شب تا سحرگاه
به یادت دیدگان اختر شمار است
هوش مصنوعی: هر شب تا صبح، به یاد تو، ستاره‌ها را می‌شمارم و این کار به گونه‌ای ما را به هم مرتبط می‌کند.
چو در راه صبا زلف پریشانت
تن از تاب فراقم بی قرار است
هوش مصنوعی: وقتی نسیم صبحگاهی به موی درهم‌ریخته‌ات می‌پیچد، من به شدت از دوری‌ات دچار اضطراب و بی‌قراری هستم.
شبان تیره ام پهلوی تب ناک
چو کانون از تف دل شعله بار است
هوش مصنوعی: شبانی که در تاریکی شب سرگردان است، در کنار دلی بیمار و آتشین مانند بیداری پرشور در وجودش احساس می‌کند.
مرا از دیده دامن غرق خوناب
مرا از سینه مسکن پر شرار است
هوش مصنوعی: من را از دیدگان خود دور نکن که دل من آتشین و پراز درد و رنج است.
سرشکم روی هامون گشته جاری
فغانم سوی گردون ره سپار است
هوش مصنوعی: اشک‌هایم همچون آب روی هامون روان شده و ناله‌ام به آسمان می‌رسد.
رخم خجلت ده برگ خزانی
دلم شنعت زن ابر بهار است
هوش مصنوعی: چهره‌ی من شرمگین است و دل من مانند برگ‌های پاییزی غمگین است. تو ای باران بهاری، بر من ببار تا زندگی‌ام را تازه کنی.
ز مژگان ریختم بس اشک گلگون
بر و دامان و جیبم لاله زار است
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک‌های سرخ فراوانی ریختم و حالا دامان و جیب‌هایم پر از گل‌های زیبا و رنگین است.
از این آبم فتد کشتی در آتش
به هجرم گر ورای گریه کار است
هوش مصنوعی: از این آب، کشتی‌ام به خاطر دوری‌ام در آتش می‌افتد. اگر کار به گریه کردن برسد، چه فایده‌ای خواهد داشت؟
مگو با دل صفایی راز او نیز
کجا کس محرم اسرار یار است
هوش مصنوعی: نگو با دل خود که راز او کجاست، زیرا هیچ‌کس به رازهای محبوب آگاه نیست.