شمارهٔ ۳۳۲
مسکین کجا رود به شکایت ز دست تو
سرگشته بیدلی که بود پای بست تو
ما هرچه دل به مهر تو بستیم استوار
شد سخت تر به کین دل پیمان گسست تو
در دلبری به زلف تو یک مو گرفت نیست
صد صید دیگر ار ببری مزد شست تو
دانی به فضلم ار بنوازی که نیست باز
رحم و رضا متاع عهد الست تو
تا مدعی درست نداند حدیث ما
با وی سخن کنم همه جا در شکست تو
بی صرف باده مستم از آن منتی شگرف
دارم به دوش جان ز لب می پرست تو
دوری گذشت کز مدد بخت سازگار
بی می مدام سرخوشم از ترک مست تو
ای زلف بس عجب ز تو کآمد درست و راست
بست و گشود ما ز کجی یا شکست تو
با این تطاولات صفایی مگر سپهر
کوته تری نیافت ز دیوار پست تو
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسکین کجا رود به شکایت ز دست تو
سرگشته بیدلی که بود پای بست تو
هوش مصنوعی: بیچاره کجا میتواند شکایت کند؟ او که با بیحالی و کلافگی در دام تو گرفتار است، چه راهی دارد؟
ما هرچه دل به مهر تو بستیم استوار
شد سخت تر به کین دل پیمان گسست تو
هوش مصنوعی: هرچه بیشتر محبت تو را در دل خود جای دادیم، این احساس قویتر و پایدارتر شد؛ اما نسبت به کینهات، دلمان به شدت آسیبپذیر و بیثبات گردید.
در دلبری به زلف تو یک مو گرفت نیست
صد صید دیگر ار ببری مزد شست تو
هوش مصنوعی: در جاذبه و زیبایی زلف تو، حتی یک تار مو هم اهمیت ندارد. اگر صدها شکار دیگر را بگیری، چیزی به ارزش و مزد زیبایی تو نمیرسد.
دانی به فضلم ار بنوازی که نیست باز
رحم و رضا متاع عهد الست تو
هوش مصنوعی: اگر به فضیلت من توجه کنی و به من محبت کنی، دریاب که در هنگام سختی و ناملایمات، رحم و رضایت تو دیگر برای من ارزش ندارد.
تا مدعی درست نداند حدیث ما
با وی سخن کنم همه جا در شکست تو
هوش مصنوعی: تا وقتی که مدعی نتواند به درستی داستان ما را بفهمد، در هر جا که شکستی وجود دارد، با او صحبت میکنم.
بی صرف باده مستم از آن منتی شگرف
دارم به دوش جان ز لب می پرست تو
هوش مصنوعی: من از شراب بیزحمت مست هستم و بر دوش من بار عظیمی از لطف تو، که جانم را از لبانت میپرستد، قرار دارد.
دوری گذشت کز مدد بخت سازگار
بی می مدام سرخوشم از ترک مست تو
هوش مصنوعی: دوری از تو تمام شد و با کمک شانس خوبم، به طور مداوم با نوشیدن شراب خوشحالم و از ترک کردن تو سرمست هستم.
ای زلف بس عجب ز تو کآمد درست و راست
بست و گشود ما ز کجی یا شکست تو
هوش مصنوعی: ای زلف، چقدر عجیب است که تو چقدر زیبا و بهطور مرتب پیچیده و باز شدهای. آیا ما از ناهنجاری یا شکست در تو خبر داریم؟
با این تطاولات صفایی مگر سپهر
کوته تری نیافت ز دیوار پست تو
هوش مصنوعی: به خاطر اینهمه سکوت و بلندیهای تو، آیا آسمان نتوانست جایی کوتاهتر از دیوار پست تو بیابد تا آرامش پیدا کند؟