گنجور

شمارهٔ ۳۱۲

مرا خوشتر ز جام عشق خوناب جگر خوردن
که چون شیر از لب شیرین به شیرینی شکر خوردن
چنان بر من گوارا نیست حلوای ترش رویان
که زهر قاتل از دست ای شیرین پسر خوردن
مرا زد بر دل از تیر نظر زخمی که بس کاری
ندارد مرهم الا زآن کمان تیر دگر خوردن
دریغا چشم گل چیدن مرا بود از گلستانی
که بارش نیست الا خار حصرت بر جگر خوردن
به تیر ناگهان ز اندیشه ی مرهم شدم فارغ
نصیب کس مباد اینسان خدنگی بی خبر خوردن
بساز از بار این باغ اول ای دل برگ آزادی
اگر داری از آن سرو روان امید برخوردن
ره او رو به ناچاری رهی می باید ار رفتن
غم او خور به ناکامی غمی می باید ار خوردن
به خون خود چنان گرمم که از خاک سرکویش
نه برگردم به نومیدی نه سرخارم ز سر خوردن
صفایی از رقیب کینه پرور مهر می جویی
ز نخل خشک می‌داری طمع، خرمای تر خوردن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا خوشتر ز جام عشق خوناب جگر خوردن
که چون شیر از لب شیرین به شیرینی شکر خوردن
هوش مصنوعی: برای من لذت‌بخش‌تر است که از درد عشق و غم جگر بسوزم، تا اینکه از خوشی و شیرینی زودگذر زندگی بهره‌مند شوم.
چنان بر من گوارا نیست حلوای ترش رویان
که زهر قاتل از دست ای شیرین پسر خوردن
هوش مصنوعی: هیچ چیزی برای من به اندازه حلوای تلخ و ناگوار از چهره‌های زیبا خوشایند نیست، حتی اگر زهر کشنده‌ای را از دست تو، ای پسر شیرین، بخورم.
مرا زد بر دل از تیر نظر زخمی که بس کاری
ندارد مرهم الا زآن کمان تیر دگر خوردن
هوش مصنوعی: به دل من تیر نگاهی وارد شد که زخمش چگونه درمانی جز با تیر دیگری ندارد.
دریغا چشم گل چیدن مرا بود از گلستانی
که بارش نیست الا خار حصرت بر جگر خوردن
هوش مصنوعی: آه، چقدر افسوس می‌خورم که نتوانم گل بچینم از باغی که فقط درد و حسرت بر دل من می‌نشاند و هیچ چیز دیگری برایم ندارد.
به تیر ناگهان ز اندیشه ی مرهم شدم فارغ
نصیب کس مباد اینسان خدنگی بی خبر خوردن
هوش مصنوعی: ناگهان از فکر درمان در امان شدم و هیچ کس نباید اینگونه بی‌خبر از یک تیر قوی آسیب ببیند.
بساز از بار این باغ اول ای دل برگ آزادی
اگر داری از آن سرو روان امید برخوردن
هوش مصنوعی: بیا و از زیبایی‌های این باغ برای خودت دل خوش کن. اگر واقعاً آزادی را در اختیار داری، از آن سرو بلندی که نشانه امید است، بهره‌مند شو.
ره او رو به ناچاری رهی می باید ار رفتن
غم او خور به ناکامی غمی می باید ار خوردن
هوش مصنوعی: اگر به ناچار باید راهی را بپیمایی، پس چاره‌ای نیست و باید آن را بپذیری. ولی اگر در این مسیر غم و اندوهی وجود دارد، بهتر است آن را با درد و غم خود تحمل کنی.
به خون خود چنان گرمم که از خاک سرکویش
نه برگردم به نومیدی نه سرخارم ز سر خوردن
هوش مصنوعی: من چنان به عشقم پایبند و مشتاق هستم که حتی با وجود سختی‌ها و ناامیدی‌ها از مسیر خود بازنمی‌گردم و همچنان به عاشقانه ادامه می‌دهم.
صفایی از رقیب کینه پرور مهر می جویی
ز نخل خشک می‌داری طمع، خرمای تر خوردن
هوش مصنوعی: اگر به رقیب حسود و کینه‌ور فکر کنی، هرگز نمی‌توانی از آن نخل خشک طعم خرما را بچشی. پس به جای تمرکز بر کینه و حسد، باید به دنبال ویژگی‌های خوب و محبت بگردی.