گنجور

شمارهٔ ۳۰۹

بست زاهد از ردای خویشتن
پرده بر روی خدای خویشتن
هرچه پنهانتر کند پیداتر است
هرکه معبودش هوای خویشتن
روی تا کردم بدو، انداختم
گفتگوها در قفای خویشتن
پیش آن نوشین هان گو غنچه را
وامکن بند قبای خویشتن
دل گذشت از سینه و باقی گذاشت
آتش و دودی به جای خویشتن
بر سرم آمد چو افغانم شنید
آمدم ممنون ز نای خویشتن
تا ننالیدم به خونم برنخاست
شادم امروز از نوای خویشتن
می نهم سر دوست را برآستان
می کشم ز اندازه پای خویشتن
شاه را ز انعام درویشان چه عیب
گو مران از در گدای خویشتن
غیر من کاینجا مقیمم هرکه بود
رفت از راهی به رای خویشتن
غرق خواهی شد صفایی عنقریب
زین سرشک بحر زای خویشتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بست زاهد از ردای خویشتن
پرده بر روی خدای خویشتن
هوش مصنوعی: زاهد، خود را از لباس و ظواهر دنیا دور نگه داشته و به طور پنهانی ارتباطی با خداوند خود دارد.
هرچه پنهانتر کند پیداتر است
هرکه معبودش هوای خویشتن
هوش مصنوعی: هرچه کسی بیشتر سعی کند خود را پنهان کند، در واقع بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این موضوع به آن بستگی دارد که وقتی کسی معبود یا هدفش خودخواهی باشد، بیشتر در معرض دید دیگران خواهد بود.
روی تا کردم بدو، انداختم
گفتگوها در قفای خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی به او توجه کردم، همه بحث‌ها و صحبت‌ها را کنار گذاشتم و به درون خودم پرداختم.
پیش آن نوشین هان گو غنچه را
وامکن بند قبای خویشتن
هوش مصنوعی: به او بگو که در برابر زیبایی‌اش غنچه را نبندد و اجازه دهد که شکوفا شود.
دل گذشت از سینه و باقی گذاشت
آتش و دودی به جای خویشتن
هوش مصنوعی: دل رنجیده و افسرده‌ای که دیگر تاب و تحمل ندارد، از سینه خارج می‌شود و به جای خود، فقط آتش و دودی بر جای می‌گذارد. این بیانگر حالتی از ناراحتی و سوختگی درونی است که هیچ چیز جز اثرات منفی باقی نمی‌گذارد.
بر سرم آمد چو افغانم شنید
آمدم ممنون ز نای خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی صدای شیون و اندوه مرا شنیدند، به جانب خودم آمدم و از نوا و صدای وجود خود سپاس‌گزار شدم.
تا ننالیدم به خونم برنخاست
شادم امروز از نوای خویشتن
هوش مصنوعی: تا زمانی که از درد و رنج خود ناله نکردم، شادی‌ام به اوج نرسید؛ اما امروز با صدای خودم دوباره سرشار از خوشحالی‌ام.
می نهم سر دوست را برآستان
می کشم ز اندازه پای خویشتن
هوش مصنوعی: من سر دوست را بر آستان می‌گذارم و از خودم فراتر می‌روم.
شاه را ز انعام درویشان چه عیب
گو مران از در گدای خویشتن
هوش مصنوعی: در این متن به این موضوع اشاره می‌شود که نباید به خاطر پاداش‌های درویشان، به پادشاه انتقاد کرد و باید از در گدایی خود دور بماند. به عبارتی دیگر، انتقاد از پادشاه به خاطر اقداماتی که مخصوص درویشان است، بی‌فایده و غیرمنصفانه است.
غیر من کاینجا مقیمم هرکه بود
رفت از راهی به رای خویشتن
هوش مصنوعی: بجز من که در اینجا حضور دارم، هرکس دیگری بر اساس تصمیم خودش از اینجا رفته است.
غرق خواهی شد صفایی عنقریب
زین سرشک بحر زای خویشتن
هوش مصنوعی: اگر به مراقبت و توجه به درون خود نپردازی، به زودی در اثر افکار و احساسات منفی خود غرق خواهی شد.