گنجور

شمارهٔ ۳۰۸

دردمندیم و دوای خویشتن
چشم داریم از خدای خویشتن
هرکرا دست دعایی برخداست
من به فکر مدعای خویشتن
از من ای ناصح زبان کوتاه دار
واگذارم با بلای خویشتن
بوکه یارم بار دیگر محض جود
زنده سازد از ندای خویشتن
نیست طالب آنکه با مطلوب دوست
هست در قید رضای خویشتن
کشته جانان حیات جاودان
یافت باقی در فنای خویشتن
تا در افتادم به دام او مراست
منتی بر سر ز پای خویشتن
گو فدا کن دین و دل در راه دوست
هرکه جان خواهد فدای خویشتن
نیست سنگی سیم و زر را پیش ما
قانعم با کیمیای خویشتن
پند واعظ کی به گوش آید مرا
می زند حرفی برای خویشتن
دل نگردانم صفایی از غمش
من در این بینم صفای خویشتن

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دردمندیم و دوای خویشتن
چشم داریم از خدای خویشتن
هوش مصنوعی: ما دردی داریم و درمان‌مان را فقط انتظار داریم از رحمت و لطف خدای خودمان.
هرکرا دست دعایی برخداست
من به فکر مدعای خویشتن
هوش مصنوعی: هر کسی که دستی به دعا به سوی خدا دارد، من بیشتر در فکر خواسته‌های خودم هستم.
از من ای ناصح زبان کوتاه دار
واگذارم با بلای خویشتن
هوش مصنوعی: ای نصیحت‌گر، ساکت باش و حرف نزن، بگذار من با مشکلات و مصیبت‌های خودم کنار بیایم.
بوکه یارم بار دیگر محض جود
زنده سازد از ندای خویشتن
هوش مصنوعی: دوست من بار دیگر به خاطر لطف و بخشش خود، مرا از درون زنده خواهد کرد.
نیست طالب آنکه با مطلوب دوست
هست در قید رضای خویشتن
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال خواسته‌اش است، نمی‌تواند به رضایت خود بسنده کند، زیرا او به چیزی فراتر از آنچه می‌خواهد می‌رسد.
کشته جانان حیات جاودان
یافت باقی در فنای خویشتن
هوش مصنوعی: کسی که عاشق معشوق است، با مرگ خود حیات ابدی را به دست می‌آورد و در فراموشی خود، به نوعی جاودانگی دست می‌یابد.
تا در افتادم به دام او مراست
منتی بر سر ز پای خویشتن
هوش مصنوعی: وقتی گرفتار او شدم، او بر من منت گذاشته که خودش را به خاطر من پایین آورده است.
گو فدا کن دین و دل در راه دوست
هرکه جان خواهد فدای خویشتن
هوش مصنوعی: در راه عشق و محبت، باید برای دوست جان و دل را فدای او کرد، زیرا کسی که می‌خواهد جانش را حفظ کند، نمی‌تواند به عشق واقعی دست پیدا کند.
نیست سنگی سیم و زر را پیش ما
قانعم با کیمیای خویشتن
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از طلا و نقره برای ما ارزش ندارد، چون ما با جادوی وجود خودمان راضی هستیم.
پند واعظ کی به گوش آید مرا
می زند حرفی برای خویشتن
هوش مصنوعی: سخنان موعظه‌گر به گوش من نمی‌رسد، او حرف‌هایی را می‌زند که بیشتر برای خودش مناسب است.
دل نگردانم صفایی از غمش
من در این بینم صفای خویشتن
هوش مصنوعی: من دل را از غم او دور نمی‌کنم، زیرا در اینجا از غمش، آرامش و روشنایی خود را می‌یابم.