شمارهٔ ۲۳۳
حرف ها از خون دل خوش بر زبان آورده باز
خامه ای ز اسرار سودایت سری در کرده باز
کلک مشکین غصه ی پنهانی دل فاش کرد
وه که ناید قصه ای کز پرده شد در پرده باز
ز آفتاب سایه پرورد ارتفاع عیش گیر
یعنی آن بیضا که دهقانش به خم پرورده باز
لعل شیرین دیگر امروز از تبسم بسته تنگ
خاطر از فریاد فرهادش مگر آزرده باز
گوشه گیری خواستم ز ابرو ولی آن طره ام
بر سر بازار رسوایی کشان آورده باز
دیده ی امیدم از مردم سرا پا بسته چشم
دیده گان تا مردم چشمم به رویت کرده باز
دیده ی بد دور از آن طلعت که گویی دست صنع
در شقایق پرده ای از نسترن گسترده باز
عقل هشیاران ربود از فرط حیرت آنکه کرد
چشم مستت نرگسی کاندر پیش پرورده باز
پرتو وصل از وفا بفکن صفایی را به فرق
کش ببینی زنده در صد ره به هجران مرده باز
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حرف ها از خون دل خوش بر زبان آورده باز
خامه ای ز اسرار سودایت سری در کرده باز
هوش مصنوعی: نگاه کن که چطور از دل پر درد و اندوه، سخنها به راحتی بر زبان میآید؛ و یک قلم هم به رازهای عاشقانهات دست یافته و آنها را فاش میکند.
کلک مشکین غصه ی پنهانی دل فاش کرد
وه که ناید قصه ای کز پرده شد در پرده باز
هوش مصنوعی: دستهای سیاه، راز دل را که پنهان بود، فاش کردند و افسوس که داستانی که از پرده بیرون میآید، دیگر نمیتواند در پرده بماند.
ز آفتاب سایه پرورد ارتفاع عیش گیر
یعنی آن بیضا که دهقانش به خم پرورده باز
هوش مصنوعی: از آفتاب سایهاش را بگیر و از لذتهای زندگی بهرهمند شو. این بیضی که دهقانش آن را در خم (شراب) پرورده، نماد معانی پنهان است.
لعل شیرین دیگر امروز از تبسم بسته تنگ
خاطر از فریاد فرهادش مگر آزرده باز
هوش مصنوعی: امروز لب لعل و شیرین او که ناشی از لبخندش است، به خاطر فریاد فرهادش دلتنگ و بسته شده و شاید از آن آزرده خاطر است.
گوشه گیری خواستم ز ابرو ولی آن طره ام
بر سر بازار رسوایی کشان آورده باز
هوش مصنوعی: خواستم از نگاه و توجه دیگران دور باشم و گوشهگیر شوم، اما آن موی خوشفرم و زیبا که بر روی پیشانیام افتاده، مرا به مرکز توجه و رسوایی کشانده است.
دیده ی امیدم از مردم سرا پا بسته چشم
دیده گان تا مردم چشمم به رویت کرده باز
هوش مصنوعی: چشمانم پر از امید است و به خاطر عشق تو، چشمهایم به رویت باز شدهاند، حتی اگر دنیا پر از مشکلات باشد.
دیده ی بد دور از آن طلعت که گویی دست صنع
در شقایق پرده ای از نسترن گسترده باز
هوش مصنوعی: چشمان بد دور از چهرهای است که به نظر میرسد هنر طبیعت در گلهای شقایق، پردهای از گلهای نسترن را گسترش داده است.
عقل هشیاران ربود از فرط حیرت آنکه کرد
چشم مستت نرگسی کاندر پیش پرورده باز
هوش مصنوعی: عقل هشیاران در برابر زیبایی چشم مست تو، آنقدر شگفتزده شده که انگار ربوده شده است، زیرا تو چشمی مانند نرگس داری که در برابر آن کسی که تو را تربیت کرده، به تماشا نشسته است.
پرتو وصل از وفا بفکن صفایی را به فرق
کش ببینی زنده در صد ره به هجران مرده باز
هوش مصنوعی: اگر محبت و دوستی حقیقی وجود داشته باشد، آنقدر نور و روشنایی خواهد داشت که هر کس آن را ببیند، حتی در دوری و جدایی، زنده و شاداب خواهد بود و احساس مرگ نخواهد کرد.

صفایی جندقی