گنجور

شمارهٔ ۱۹۱

شرع در خون رود ار قامت دلجوی تو بیند
عقل مجنون فتد ار حلقه گیسوی تو بیند
چشم ها دوخته گردون به زمین هر شب از انجم
تا نهان از همه مردم نظری سوی تو بیند
شمس لایق بود ار سر به کف پای تو ساید
سرو مایل شود ار ره به سر کوی تو بیند
هرکه مهر فلک و چهر تو سنجد به تقابل
اختران را همه چون سنگ ترازوی تو بیند
تا قیامت به خود افسون دمد از خوف حوادث
چشم هاروت اگر فتنه ی جادوی تو بیند
آن چنان کش نتوان بردن از آن جا به سلاسل
شیر گردد سگ کوی تو گر آهوی تو بیند
هوش از مغز پرد گر نفس زلف تو بوید
چشم ازکار رود گر نظری روی تو بیند
باقی عمر نبینی دگرش روی به قبله
پیر سجاده نشین گر خم ابروی تو بیند
نکند شکوه ز بیداد تو با آنکه صفایی
در خود این آتش سوزان اثر خوی تو بیند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شرع در خون رود ار قامت دلجوی تو بیند
عقل مجنون فتد ار حلقه گیسوی تو بیند
هوش مصنوعی: اگر شرع و قوانین دینی، زیبایی و فریبندگی تو را ببینند، در خون و نابودی غوطه‌ور می‌شوند و اگر عقل و خرد، گیسوان تو را مشاهده کنند، دیوانه و پریشان حال می‌گردند.
چشم ها دوخته گردون به زمین هر شب از انجم
تا نهان از همه مردم نظری سوی تو بیند
هوش مصنوعی: هر شب، آسمان به زمین خیره می‌شود و از میان ستاره‌ها تا تاریکی، نگاهی پنهانی به تو دارد که هیچ‌کس جز تو از آن باخبر نیست.
شمس لایق بود ار سر به کف پای تو ساید
سرو مایل شود ار ره به سر کوی تو بیند
هوش مصنوعی: شمس شایسته بود که اگر سرش را به پای تو بگذارد، درخت سرو نیز به خاطر تو متمایل شود اگر راهی به سوی کوی تو ببیند.
هرکه مهر فلک و چهر تو سنجد به تقابل
اختران را همه چون سنگ ترازوی تو بیند
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و محبت آسمان و چهره تو را در نظر بگیرد، به مقایسه ستاره‌ها می‌رسد و همه آن‌ها را مانند سنگ‌های ترازوی تو خواهد دید.
تا قیامت به خود افسون دمد از خوف حوادث
چشم هاروت اگر فتنه ی جادوی تو بیند
هوش مصنوعی: تا قیامت، به خاطر ترس از حوادث، خود را فریب می‌زند، اگر چشم هاروت، فتنه‌ی جادوی تو را ببیند.
آن چنان کش نتوان بردن از آن جا به سلاسل
شیر گردد سگ کوی تو گر آهوی تو بیند
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند از آن مکان به راحتی دور شود، وقتی که تو را نمی‌بیند، مثل سگی می‌شود که در حوالی تو به‌دنبال آهو است و در غیابت تو دچار سردرگمی می‌شود.
هوش از مغز پرد گر نفس زلف تو بوید
چشم ازکار رود گر نظری روی تو بیند
هوش مصنوعی: اگر نسیم عطر زلف تو به مشام برسد، عقل از سر می‌پرد و اگر کسی نگاهی به چهره‌ات بیندازد، تمام کارهایش را فراموش می‌کند.
باقی عمر نبینی دگرش روی به قبله
پیر سجاده نشین گر خم ابروی تو بیند
هوش مصنوعی: هرگز دیگر در باقی عمرت چهره‌اش را نخواهی دید. اگر پیر سجاده‌نشین به خم ابروی تو نگاه کند، ممکن است برایش متحول کننده باشد.
نکند شکوه ز بیداد تو با آنکه صفایی
در خود این آتش سوزان اثر خوی تو بیند
هوش مصنوعی: ممکن است انسانی به ظلم و ستم تو شکایت کند، ولی با این حال، تو باید بدانید که زیبایی و تاثیر آتشین تو در درونش احساس می‌شود.