گنجور

شمارهٔ ۱

فلک سرگشته تر گردد که با ما
ندارد هرگز آهنگ مدارا
چو بختم باژگون افتد که چون خویش
به دوران داردم پیوسته دروا
نه ازتوحید آسودم نه از شرک
نه طرف از کعبه بستم نه کلیسا
ز مستوری چه لافم یا ز مستی
نه کام از فسق حاصل شد نه تقوی
مرا کیشی برون از کفر و دین به
نه مسلم رهبرم باید نه ترسا
خدا را ناید از بیدل صبوری
دلی باید که تا پاید شکیبا
به صد جهد آخر از سودای عشقش
شدم چون حسن او در پرده رسوا
به کیش عشقم این زشت است باری
که بر دوزم نظر زان روی زیبا
نبندم دیده از دیدار خورشید
روا نبود که وامانم ز حربا
سراپا در منش بین تا بدانی
تهی از خود پرم از وی سراپا
صفایی من کیم کز عشق سرکش
خرد را گشت مشت خودسری را

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک سرگشته تر گردد که با ما
ندارد هرگز آهنگ مدارا
هوش مصنوعی: آسمان بیشتر در آشفتگی خواهد بود، زیرا هرگز با ما نرمش و سازگاری ندارد.
چو بختم باژگون افتد که چون خویش
به دوران داردم پیوسته دروا
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت من به طور معکوس پیش برود، به گونه‌ای که همچون درختی در چرخش زمان همیشه سرسبز و شاداب باشم.
نه ازتوحید آسودم نه از شرک
نه طرف از کعبه بستم نه کلیسا
هوش مصنوعی: من نه از توحید آرامش یافتم و نه از شرک، نه به کعبه پناه بردم و نه به کلیسا.
ز مستوری چه لافم یا ز مستی
نه کام از فسق حاصل شد نه تقوی
هوش مصنوعی: من از پنهانی‌ام چه حرف‌ها می‌زنم؟ آیا از مستی‌ام بگویم، که نه از گناه لذتی به دست آمده و نه از پرهیزگاری.
مرا کیشی برون از کفر و دین به
نه مسلم رهبرم باید نه ترسا
هوش مصنوعی: من باید از مرزهای کفر و دین بگذرم و به دنبال راهنمایی مسلمانی باشم، نه یک مسیحی.
خدا را ناید از بیدل صبوری
دلی باید که تا پاید شکیبا
هوش مصنوعی: برای اینکه خدا را بشناسیم و به او نزدیک شویم، باید دل صبوری داشته باشیم و شکیبایی کنیم.
به صد جهد آخر از سودای عشقش
شدم چون حسن او در پرده رسوا
هوش مصنوعی: با تلاش بسیار، بالاخره از عشق او مجنون شدم، همان‌طور که حسن او در پرده رسوایی شناخته شد.
به کیش عشقم این زشت است باری
که بر دوزم نظر زان روی زیبا
هوش مصنوعی: در عشق من، این ناپسند است که به چهره زیبا کسی خیره شوم و به او نگریسته و نتایج آن را به خودم تحمیل کنم.
نبندم دیده از دیدار خورشید
روا نبود که وامانم ز حربا
هوش مصنوعی: چشمم را از دیدن خورشید نمی‌بندم، زیرا درست نیست که به خاطر ترس از عبوس بودن دیگران، از نور و زیبایی آن محروم بمانم.
سراپا در منش بین تا بدانی
تهی از خود پرم از وی سراپا
هوش مصنوعی: به تمام وجودم نگاه کن تا متوجه شوی که خالی از خودم هستم و کاملاً از او پر شده‌ام.
صفایی من کیم کز عشق سرکش
خرد را گشت مشت خودسری را
هوش مصنوعی: من کی هستم که از عشق پرشور، خردی که در چنگ خودسری است، به وجود آمده‌ام؟