بخش ۱۹ - ادامه
ز سلاک آنکه یحیی بین معاذست
ازین می جان او را التذاذست
ز ری بنوشت بر طیفور بسطام
که ای سرمست این میخانه وین جام
شدم از باده عشق آنچنان مست
که از یک جرعه دیگر شوم پست
چو دید این نامه آن سلطان تحقیق
ندید اندر سطورش جان تحقیق
جواب کتب وی در ظهر مکتوب
بکتب اینگونه داد آن سر محبوب
که صید باز در خورد مگس نیست
بعالم تنگ روزی چون تو کس نیست
ببیدای تجلی شرزه شیری
ولی دیر آشنا و زود سیری
سقانی عند ربی مذابیت
فما نفد الشراب و مارویت
بنوشم گر هزاران جام دیگر
شوم من تشنه و آن می فزونتر
زدم دریا و چونان بحر قلزم
لب من خشک و جانم در تلاطم
سرما واستان پیر آگاه
که او داند تمیز را از چاه
گروهی سالم و قومی سقیمند
سراسر بر صراط مستقیمند
کم و بیش و پس و پیش این قوافل
باصل خود گشایندی رواحل
یکی را مرجعستی اسم هادی
یکی را المضلستی منادی
تمامی مستقیمست این مسالک
ولی باشد ضلالت را مهالک
درین گمراهی و تاریکی و چاه
تو باری چنگ زن بر حبل الله
که حبل الله بر ماهست و ماهی
محیط ای یوسف چاهی کماهی
توئی خود یوسف مصر هدایت
ز اخوان مانده در چاه غوایت
ازین خوان و از این چاه بگریز
چو دود از تار و گرد از خاک برخیز
تو چونان گرد گر بر خیزی از خاک
نشینی بر هوا چون آتش پاک
گر از بند هوی جستی سمائی
جم خاک و سلیمان هوائی
نهایت نیست زین اندیشه بگذر
بکن این خار و از این ریشه بگذر
اگر پاید هزاران سال سالک
بهر آنی کند طی مسالک
هزاران سال باز از جلوه ذات
جدیدست آنچه می بیند ز لذات
ندارد جلوه ذاتی نهایت
که باشد ذات حق بیحد و غایت
ندارد بخل و فیاض قدیمست
غنی الذات و وهاب و کریمست
ز ما فیض و جوبی منقطع نیست
دلیلی بهتر از عبدی اطع نیست
توانی مثل او شد در عبادت
طریق درک معنی ترک عادت
خدا بی پرده از هر ذره پیداست
حجاب دید ابنا دین آباست
خدا یا ترک عادت دین ما کن
بتن پیراهن عادت قبا کن
که این عادات عادست و ثمودست
عبادت در صراط رب هودست
صراط مستقیم اوست شامل
ندارد استقامت نقص کامل
صراط نقص ناقص مستقیمست
که نقصانات ارکان جحیمست
کمان را این کجی جز راستی نیست
کمان گر کج نباشد راستی نیست
مرا گر کژ نباشد ابروی دوست
ستردن را سزد موئیست بر پوست
ولی کژ روید ار سرو خیابان
بیندازش که باشد نقص بستان
وگر کژ رست بالای صنوبر
بکن بیخش که باشد آفت سر
ولی گر کژ نباشد پشت شمشیر
به نشکافد دم او گرده شیر
برین مقصد که راه از حصر بیشست
صراط هر کسی بر حد خویشست
یکی را میبرد بر عرش اعظم
یکی را میکشاند تا جهنم
ز هر تخییل و هر تسویل خالیست
بنص قول قدسی لا ابالیست
یکی از بعد چندین سال طاعت
شدش آزین گردن طوق لعنت
یکی با ارتکاب فعل منهی
بمنشور خلافت یافت انهی
نه با آن و نه با اینست در جور
عطای اوست هستی را بهر طور
مراتب پای تا سر باشد از او
از او خارج نباشد یک سر مو
مدیر دار هستی جز خدا نیست
بدیدارم سر موئی خطا نیست
بدایات و نهایات اندر او گم
که پیدا گشته از اوهام مردم
بدراعه مهست و درع ماهی
براز ابعاد و بیرون از تناهی
اگر بدوست مسبوق قدم نیست
اگر ختمست ملحوق عدم نیست
چو شد بی منتهی آن مقصد پاک
نباشد انتهی در سیر سلاک
نهایت دارد ار گوید ز کمل
بکلیات سیرستی مول
که این هفت آیه باشد حاوی از قدر
قدر را با قضایا ساقه از صدر
نه صدر او بود نه ساقه پیدا
نه صدر و ساقه کامل هویدا
خداوند عوالم را مراتب
بدل ثبتست چونان خط کاتب
سرت فی سره من غیر ظرف
خلیلی انتها حرفا بحرف
بجوید گر عجم را و عرب را
نخواهد کرد تر زین آب لب را
کس کش نیست استعداد تکمیل
بادراک کمال و وحی تنزیل
نباشد دل که با حق متصل نیست
سر موئی خطا در وحی دل نیست
دلست آئینه غیب الهی
درو پیداست هر صورت که خواهی
دلستی سوره سبع المثانی
بخوان دل را بهر اسمی که خوانی
ز دل پرسی مکان را وضع با این
جوابست اینکه لایبقی ز مانین
وگر از لا مکان بنهی بنا را
بگوید نوبت طال بقا را
دل اندر لا مکان خویش برجاست
مکان در خورد جسم بی سر و پاست
تناهی ثابتستی بهر ابعاد
که ابعادست از ترکیب اضداد
ازین ابعاد و این اضداد دل رست
ز سر تا پای در تجرید پیوست
نهایت کرد بعد خود بهانه
گرفت از قرب این دریا کرانه
بود دریای بی پایاب و ساحل
دل صاحبقران و جان کامل
دل صاحبدلست آن سوی تحدید
که دارد در سویدا سر توحید
بگردون گر گشاید بار خود دل
ببندد آفتاب روز محمل
نباشد اعظمی از عرش داور
بجز دل زین عظم الله اکبر
هزاران بار از عرش علا بیش
دل صاحبدلست ایمرد درویش
بود گر عرش پر تعداد انجم
ببیدای دل عارف شود گم
گر افتد عرش بیش از حد انفاس
بکنج دل نخواهد کرد احساس
که باشد دل بوسع الله موصوف
باین وسعت نباشد عرش معروف
دل عارف بود وسعتگه دوست
نهایت کی پذیرد منزل اوست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سلاک آنکه یحیی بین معاذست
ازین می جان او را التذاذست
هوش مصنوعی: از شرابِ عشقِ خداوند، مانند یحیی که در مجلس معاذ حاضر است، بهرهمند است و از لذتهای آن سرشار است.
ز ری بنوشت بر طیفور بسطام
که ای سرمست این میخانه وین جام
هوش مصنوعی: توجه کن که کسی از ری برای طیفور بسطام نوشته است که ای سرمست، تو که در این میخانه و با این جامی.
شدم از باده عشق آنچنان مست
که از یک جرعه دیگر شوم پست
هوش مصنوعی: من تا حدی از عشق سکرآور شدم که اگر یک جرعه دیگر بنوشم، به سطحی پایینتر میرسم.
چو دید این نامه آن سلطان تحقیق
ندید اندر سطورش جان تحقیق
هوش مصنوعی: هنگامی که آن سلطان توجه کرد به این نامه، در نوشتههای آن حقیقتی نیافت که او را به تحقیق و بررسی بیشتر وادار کند.
جواب کتب وی در ظهر مکتوب
بکتب اینگونه داد آن سر محبوب
هوش مصنوعی: در کنار کتب و نوشتهها، محبوبی پاسخهایی را ارائه داد که نشاندهنده عمق و زیبایی آن علم و دانش بود.
که صید باز در خورد مگس نیست
بعالم تنگ روزی چون تو کس نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که شکارچی (باز) به دنبال مگس نیست و به این ترتیب نشان میدهد که در دنیای وسیع و بزرگ، کسی مانند تو که چنین ویژگیهایی دارد، وجود ندارد. در واقع، اشاره به این دارد که مخلوقات بزرگتر برای شکار چیزهای جزئی تر و کوچکتر وقت نمیگذارند و این نشاندهندهی اهمیت و ارزش فرد مورد نظر است.
ببیدای تجلی شرزه شیری
ولی دیر آشنا و زود سیری
هوش مصنوعی: درخششی از قدرت و شجاعت را میبینیم که مانند شیر است، اما در عین حال با تأخیر نمایان میشود و زودتر از آنچه انتظار میرود، خسته و سیر میشود.
سقانی عند ربی مذابیت
فما نفد الشراب و مارویت
هوش مصنوعی: سخن از مشروب دادن به من در حضور پروردگار است، جایی که نوشیدنی تمام نمیشود و من سیراب نمیشوم.
بنوشم گر هزاران جام دیگر
شوم من تشنه و آن می فزونتر
هوش مصنوعی: اگر هزاران لیوان دیگر هم بنوشم، باز هم تشنه میمانم و آن شراب بیشتر و بیشتر میشود.
زدم دریا و چونان بحر قلزم
لب من خشک و جانم در تلاطم
هوش مصنوعی: من به دریا زدم و مانند دریای عمیق، لب خشک من و جانم در حال نوسان و بیقراری است.
سرما واستان پیر آگاه
که او داند تمیز را از چاه
هوش مصنوعی: پیر دانا، از سرما و سرنوشت آگاه است، زیرا او میداند تفاوت خوبی از بدی و درست از نادرست چیست.
گروهی سالم و قومی سقیمند
سراسر بر صراط مستقیمند
هوش مصنوعی: عدهای در حالت سلامت و خوبی هستند و عدهای دیگر در وضعیت ناچیزی قرار دارند، اما همهی آنها به راه درست و مستقیم میروند.
کم و بیش و پس و پیش این قوافل
باصل خود گشایندی رواحل
هوش مصنوعی: این قافلهها به روش خودشان، به جلو میروند و در این مسیر، کم و زیاد یا به جلو و عقب حرکت نمیکنند.
یکی را مرجعستی اسم هادی
یکی را المضلستی منادی
هوش مصنوعی: یکی هدایتکننده است و دیگری گمراهکننده، با صدای بلند خود را معرفی میکنند.
تمامی مستقیمست این مسالک
ولی باشد ضلالت را مهالک
هوش مصنوعی: تمامی راهها به ظاهر درست و مستقیم به نظر میرسند، اما ممکن است در نهایت به گمراهی و خطر منتهی شوند.
درین گمراهی و تاریکی و چاه
تو باری چنگ زن بر حبل الله
هوش مصنوعی: در این آشفتهگی و ظلمت و گرفتاری، تو باید به جای ناامیدی، به ریسمان خداوند چنگ بزنید.
که حبل الله بر ماهست و ماهی
محیط ای یوسف چاهی کماهی
هوش مصنوعی: این عبارت به نوعی از ارتباط و پیوند معنوی اشاره دارد. "حبل الله" به معنای رشته یا پیوند الهی است که انسان را به خدا متصل میکند. "ماهی" به نوعی نماد زندگی و انرژی مثبت است. در اینجا، اشاره به این است که مانند ماهی در آب، انسان نیز باید در این پیوند الهی زندگی کند و خود را در محیط روحانی و معنوی غوطهور بداند. در واقع، تصویر یوسف و چاه نیز به تعابیر و داستانهای معنوی اشاره دارد که در نهایت به رشد و تعالی فرد کمک میکند.
توئی خود یوسف مصر هدایت
ز اخوان مانده در چاه غوایت
هوش مصنوعی: تو خود مظهر هدایت هستی، مانند یوسف که در مصر بود، در حالی که برادرانت در چاه گمراهی ماندهاند.
ازین خوان و از این چاه بگریز
چو دود از تار و گرد از خاک برخیز
هوش مصنوعی: از این محیط و موقعیت فرار کن، همانطور که دود از آتش و گرد و غبار از زمین بالا میرود.
تو چونان گرد گر بر خیزی از خاک
نشینی بر هوا چون آتش پاک
هوش مصنوعی: تو مانند گردی هستی که اگر از زمین برخیزی، در آسمان مانند آتش پاک و زنده خواهی بود.
گر از بند هوی جستی سمائی
جم خاک و سلیمان هوائی
هوش مصنوعی: اگر از اسارت هوس رها شوی، همانند پرندهای خواهی شد که از خاک به آسمان پر میکشد؛ مانند سلیمان که به آسمانها میرفت.
نهایت نیست زین اندیشه بگذر
بکن این خار و از این ریشه بگذر
هوش مصنوعی: به خودت اجازه بده که از افکار محدود کننده عبور کنی و به دنبال رهایی بیشتری باش. از موانع و مشکلاتی که در مسیرت وجود دارند رد شو و به دنبال رشد و پیشرفت برو.
اگر پاید هزاران سال سالک
بهر آنی کند طی مسالک
هوش مصنوعی: اگر کسی سالها در راه سیر و سلوک گام بردارد، اما در یک لحظه نتواند به حقیقتی برسد، تمام آن تلاشها بیفایده خواهد بود.
هزاران سال باز از جلوه ذات
جدیدست آنچه می بیند ز لذات
هوش مصنوعی: از دیرباز تا به امروز، زیباییهای تازهای که دیده میشود، از جلوههای وجودی بینهایت و خالق است.
ندارد جلوه ذاتی نهایت
که باشد ذات حق بیحد و غایت
هوش مصنوعی: جلوهی واقعی و ذاتی چیزی نمیتواند به نهایت برسد، چرا که ذات حق خود بیپایان و بدون حد و مرز است.
ندارد بخل و فیاض قدیمست
غنی الذات و وهاب و کریمست
هوش مصنوعی: خداوندی که از همیشه بخشنده و بیبخل بوده است، دارای ذات غنی و مهربان است.
ز ما فیض و جوبی منقطع نیست
دلیلی بهتر از عبدی اطع نیست
هوش مصنوعی: از ما همیشه فیض و رحمت جاریست و هیچ دلیلی بهتر از اطاعت و بندگی یک بندهٔ نیکو وجود ندارد.
توانی مثل او شد در عبادت
طریق درک معنی ترک عادت
هوش مصنوعی: اگر بتوانی مانند او در عبادت و بندگی تسلط پیدا کنی، به درک معانی و ارزشهای ترک عادت خواهی رسید.
خدا بی پرده از هر ذره پیداست
حجاب دید ابنا دین آباست
هوش مصنوعی: خداوند بدون هیچ پوششی در هر ذرهای از هستی نمایان است، ولی این حجاب و پردهای که بین او و مردم قرار دارد، ناشی از باورها و تفکرات نسلی است که از اجدادشان به ارث بردهاند.
خدا یا ترک عادت دین ما کن
بتن پیراهن عادت قبا کن
هوش مصنوعی: ای خدا، عادتهای قدیمی و ریشهدار ما را کنار بگذار و همه چیز را به گونهای نو بساز. لباس روحانیام را از عادات گذشتهام بپوشان و شکل تازهای به آن بده.
که این عادات عادست و ثمودست
عبادت در صراط رب هودست
هوش مصنوعی: این عادات، ویژگیهایی است که در میان مردم رایج است و در عبادت و بندگی در راه خدا بایستی به دنبال نمونههای درست و صحتمند بود.
صراط مستقیم اوست شامل
ندارد استقامت نقص کامل
هوش مصنوعی: راه درست اوست که شامل هیچ کمبودی نیست و استقامت در آن کامل است.
صراط نقص ناقص مستقیمست
که نقصانات ارکان جحیمست
هوش مصنوعی: راهی که پر از نقص و کمبود است، به سمت جهنم میانجامد و نقصها ستونهای آتشین آن را شکل میدهند.
کمان را این کجی جز راستی نیست
کمان گر کج نباشد راستی نیست
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این اشاره دارد که اگر کمان کج باشد، نمیتواند راستا را نشان دهد. در واقع، به ارتباط بین کجی و راستی در زندگی یا رفتارها پرداخته شده است. اگر چیزی در مسیر درست قرار نگیرد، نمیتواند به هدف واقعی خود برسد. به عبارت دیگر، برای رسیدن به حقیقت یا راست، باید مسیر نیز درست و صحیح باشد.
مرا گر کژ نباشد ابروی دوست
ستردن را سزد موئیست بر پوست
هوش مصنوعی: اگر ابروی دوست صاف و بینقص نباشد، پس کندن یک مو از پوست او هم کار کوچک و بیاهمیتی است.
ولی کژ روید ار سرو خیابان
بیندازش که باشد نقص بستان
هوش مصنوعی: اگر درختی را که در خیابان کج رشد کرده است، به صورت صحیح و راست بکارند، ممکن است زیبایی و کامل بودن باغ را تحت تأثیر قرار دهد.
وگر کژ رست بالای صنوبر
بکن بیخش که باشد آفت سر
هوش مصنوعی: اگر به درستی رشد نکند و بالا نرود، باید که ساقهاش را ببری چون ممکن است باعث آسیب به درخت شود.
ولی گر کژ نباشد پشت شمشیر
به نشکافد دم او گرده شیر
هوش مصنوعی: اگر پشت شمشیر درست و راست نباشد، به آسانی نمیتواند دمی را که شجاعت شیر را نشان میدهد، بشکافد.
برین مقصد که راه از حصر بیشست
صراط هر کسی بر حد خویشست
هوش مصنوعی: به این هدف که راهها از محدودیتها فراتر رفتهاند، هر کس بر اساس توانایی و جایگاه خود، مسیر خود را طی میکند.
یکی را میبرد بر عرش اعظم
یکی را میکشاند تا جهنم
هوش مصنوعی: یک نفر را به اوج و بالاترین مقام میبرد، در حالی که دیگری را به پایینترین و بدترین جای ممکن میکشاند.
ز هر تخییل و هر تسویل خالیست
بنص قول قدسی لا ابالیست
هوش مصنوعی: هر تصوری و هر توجیهی از حقیقت خالیست، به نقل از یک سخن مقدس که برایم اهمیتی ندارد.
یکی از بعد چندین سال طاعت
شدش آزین گردن طوق لعنت
هوش مصنوعی: پس از سالها عبادت و بندگی، او به تدریج گرفتار عذاب و لعنت شد.
یکی با ارتکاب فعل منهی
بمنشور خلافت یافت انهی
هوش مصنوعی: کسی که با انجام کارهای نادرست و ممنوع، به مقام و جایگاهی دست مییابد، باید متوجه باشد که این موفقیت بیارزش است و در نهایت سودی برای او نخواهد داشت.
نه با آن و نه با اینست در جور
عطای اوست هستی را بهر طور
هوش مصنوعی: نه اینجا و نه آنجا، بلکه در ناعدالتی بخشش اوست که موجودیت ما به هر نحوی که هست وجود دارد.
مراتب پای تا سر باشد از او
از او خارج نباشد یک سر مو
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که تمام وجود انسان و تمامی جنبههای او به نوعی تحت تأثیر یک نیروی خاص است و از آن نیروی ویژه جدا نیست. تمامی ابعاد انسان از پای تا سر به این نیروی الهی یا حقیقت اصلی وابسته است و هیچ بخشی از وجود او نمیتواند از این ارتباط جدا باشد.
مدیر دار هستی جز خدا نیست
بدیدارم سر موئی خطا نیست
هوش مصنوعی: مدیر جهان جز خداوند نیست و در دیدار او هیچگونه اشتباهی وجود ندارد، حتی به اندازهای ناچیز.
بدایات و نهایات اندر او گم
که پیدا گشته از اوهام مردم
هوش مصنوعی: آغاز و انجام همه چیز در او نهفته است، زیرا حقیقتی که از خیالهای مردم فاش شده، از وجود او سرچشمه میگیرد.
بدراعه مهست و درع ماهی
براز ابعاد و بیرون از تناهی
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و عظمت ماه اشاره شده است. ماه همچون یک موجود خاص و زیبا در آسمان به تصویر کشیده شده و ابعاد و وسعت آن بیپایان توصیف میشود.
اگر بدوست مسبوق قدم نیست
اگر ختمست ملحوق عدم نیست
هوش مصنوعی: اگر کسی بر محبت و دوستی پیشی نگیرد، به این معنی نیست که پایان کار او به عشق نمیرسد. یعنی اگر دوستی وجود داشته باشد، هیچ چیزی نمیتواند مانع آن شود و عشق همیشه ادامه دارد.
چو شد بی منتهی آن مقصد پاک
نباشد انتهی در سیر سلاک
هوش مصنوعی: وقتی مقصدی که به دنبال آن هستی بیپایان باشد، در مسیر سیر و سفر، هیچگونه پایانی وجود نخواهد داشت.
نهایت دارد ار گوید ز کمل
بکلیات سیرستی مول
هوش مصنوعی: اگر بگویید که به کمال رسیدهاید، در حقیقت خود را به کلی در معرض سیر و سلوک قرار دادهاید.
که این هفت آیه باشد حاوی از قدر
قدر را با قضایا ساقه از صدر
هوش مصنوعی: این هفت آیه به طور کامل شامل پیامهای مهمی است که به سرنوشت و مسائل زندگی اشاره دارند. این آیات به نوعی از مسائل اصلی و بنیادین زندگی پرداخته و بر اهمیت آنها تأکید میکنند.
نه صدر او بود نه ساقه پیدا
نه صدر و ساقه کامل هویدا
هوش مصنوعی: هیچ نشانهای از بالا و پایین او وجود نداشت و هیچ چیز کاملی از آن مشخص نبود.
خداوند عوالم را مراتب
بدل ثبتست چونان خط کاتب
هوش مصنوعی: خداوند همواره مراحل و درجات مختلفی از جهان را به دقت میآفریند، مانند اینکه نویسنده با دست خط خود نوشتهها را ثبت میکند.
سرت فی سره من غیر ظرف
خلیلی انتها حرفا بحرف
هوش مصنوعی: تو در گفتار و دوستی مانند کسی هستی که همواره در دلش رازهایی را نگه میدارد و هر کلمهات به دقت انتخاب شده و مفهوم خاصی دارد.
بجوید گر عجم را و عرب را
نخواهد کرد تر زین آب لب را
هوش مصنوعی: اگر او دنبال غیرت و شجاعت باشد، هیچ چیز نمیتواند او را از این هدف دور کند.
کس کش نیست استعداد تکمیل
بادراک کمال و وحی تنزیل
هوش مصنوعی: هیچ انسانی نیست که بتواند به کمال و مقام والای خود برسد و وحی الهی را به طور کامل درک کند.
نباشد دل که با حق متصل نیست
سر موئی خطا در وحی دل نیست
هوش مصنوعی: اگر دل با خدا ارتباط نداشته باشد، حتی کوچکترین اشتباهی در الهامات درونی وجود ندارد.
دلست آئینه غیب الهی
درو پیداست هر صورت که خواهی
هوش مصنوعی: دل همچون آینهای است که جلوههای پنهان الهی در آن نمایان است و هر شکلی که بخواهی در آن قابل مشاهده است.
دلستی سوره سبع المثانی
بخوان دل را بهر اسمی که خوانی
هوش مصنوعی: دل، سورهی سبع المثانی را بخوان تا به هر نامی که میخواهی، دل را آرام کنی.
ز دل پرسی مکان را وضع با این
جوابست اینکه لایبقی ز مانین
هوش مصنوعی: اگر از دل بپرسی که مکان چیست، پاسخ این است که هیچ چیز از آنچه که هست، باقی نمیماند.
وگر از لا مکان بنهی بنا را
بگوید نوبت طال بقا را
هوش مصنوعی: اگر از هیچ کجا پایهای بنا شود، نوبت به ستاره بقا خواهد رسید.
دل اندر لا مکان خویش برجاست
مکان در خورد جسم بی سر و پاست
هوش مصنوعی: دل در جایی که وجود ندارد، هنوز در حال زندگی است و مکان در بدن بدون سر، در حالت بیحالی و سردرگمی قرار دارد.
تناهی ثابتستی بهر ابعاد
که ابعادست از ترکیب اضداد
هوش مصنوعی: وجود ثابت شما به اندازه ابعاد مختلفی که در آن وجود دارند، از ترکیب تضادها ناشی میشود.
ازین ابعاد و این اضداد دل رست
ز سر تا پای در تجرید پیوست
هوش مصنوعی: از این جهات و این تضادها، دل از سر تا پا به حالت خالص و آزاد در آمده است.
نهایت کرد بعد خود بهانه
گرفت از قرب این دریا کرانه
هوش مصنوعی: او کارش را به پایان رساند و بعد از آن بهانهای برای دوری از این دریا جستجو کرد.
بود دریای بی پایاب و ساحل
دل صاحبقران و جان کامل
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر دریا و ساحل اشاره شده است. دریا نماد بیپایانی و عمق احساسات و افکار است، در حالی که ساحل نماد آرامش و پناهگاهی برای دلهای بزرگ و کامل است. این تصویر به ما میگوید که در عمق وجود، احساسات و اندیشههای زیادی وجود دارد، اما در کنار آن، جایی برای آرامش و امنیت نیز فراهم است.
دل صاحبدلست آن سوی تحدید
که دارد در سویدا سر توحید
هوش مصنوعی: دل کسی که دارای درک و احساس عمیق است، فراتر از محدودیتها و محدودیتهای ظاهری است، چرا که در عمق اندیشهاش، حقیقت یکتایی و وحدت را درک میکند.
بگردون گر گشاید بار خود دل
ببندد آفتاب روز محمل
هوش مصنوعی: اگر دنیا فرصت دهد، دل خود را آماده کن، زیرا خورشید روز در کاروانی میتابد.
نباشد اعظمی از عرش داور
بجز دل زین عظم الله اکبر
هوش مصنوعی: هیچکس به جز دل انسان نمیتواند عظمت خداوند را درک کند.
هزاران بار از عرش علا بیش
دل صاحبدلست ایمرد درویش
هوش مصنوعی: دریافتهای معنوی و عمیق از عالم بالاتر به دل افراد با ایمان و سادهدل، با وجود سختیها و مشکلات، به راحتی و بیوقفه میرسد.
بود گر عرش پر تعداد انجم
ببیدای دل عارف شود گم
هوش مصنوعی: اگر عرش از تعداد ستارهها پر باشد، دل عارف گم میشود.
گر افتد عرش بیش از حد انفاس
بکنج دل نخواهد کرد احساس
هوش مصنوعی: اگر عرش (بالا) به دلیل نفسها بیش از حدی پایین بیفتد، دل از جایی که قرار دارد احساس رضایت و آرامش نخواهد کرد.
که باشد دل بوسع الله موصوف
باین وسعت نباشد عرش معروف
هوش مصنوعی: دل بوسع الله وصفی دارد که با وسعتش هیچ عرش شناخته شدهای قابل مقایسه نیست.
دل عارف بود وسعتگه دوست
نهایت کی پذیرد منزل اوست
هوش مصنوعی: دل عارف به وسعت وجود دوست است و هیچ حدی نمیتواند جای او را بگیرد.