شمارهٔ ۷۲
دوش ما را به خط پیر برات آوردند
تشنه مرده بُدیم آب حیات آوردند
راه ما را فَلک افکند به گرداب خودی
ناخدایان خدا فُلک نجات آوردند
مرده بودیم ز بی آبی این ژرف سراب
زنده کردند ز بس آب فرات آوردند
دل ما را ز حیات ابد دفتر عشق
رقم رستگی از قید ممات آوردند
سرد و آشفته و هر جائی و آواره بُدیم
عشق و جمعیت و تمکین و ثبات آوردند
یافتم من که مَلَک بی خبر از رتبه ماست
چو به حیوانیم از دور نبات آوردند
همه دانند در این نشئه که سلطان دلند
مگر آن محو که بردندش و مات آوردند
رستمی کرد به من عشق و مرا کرد هلاک
تا در دوست تنم بهر صلات آوردند
شدم از خاک درش زنده و سهراب صفت
نوشداروی مرا بعد وفات آوردند
من فرومایه تجرید بدم از جبروت
گنج با نان خدائیم زکات آوردند
در سویدای دلم تابش نفی کثرات
جلوه ئی بود که از وحدت ذات آوردند
جز خدا نیست خدا از چه حکمت به میان
کعبه و بتکده و لات و منات آوردند
ازلست و ابد آئینه توحید صفا
زنگ شرک و دغل این عزی و لات آوردند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش ما را به خط پیر برات آوردند
تشنه مرده بُدیم آب حیات آوردند
هوش مصنوعی: شب گذشته شخصی با خطی زیبا نامهای برای ما آورد. ما از شدت تشنگی در حال جان دادن بودیم که آب حیات را به ما تقدیم کرد.
راه ما را فَلک افکند به گرداب خودی
ناخدایان خدا فُلک نجات آوردند
هوش مصنوعی: راه ما را آسمان در مشکل و تنگنا قرار داد، اما کشتیرانان الهی ما را به سوی نجات هدایت کردند.
مرده بودیم ز بی آبی این ژرف سراب
زنده کردند ز بس آب فرات آوردند
هوش مصنوعی: ما از کمبود آب جانمان در حال رفتن بود، اما با آوردن فراوان آب از رود فرات، زنده شدیم.
دل ما را ز حیات ابد دفتر عشق
رقم رستگی از قید ممات آوردند
هوش مصنوعی: دل ما را از زندگی جاویدان با دفتر عشق نوشتهاند و نجات از مرگ را به ارمغان آوردهاند.
سرد و آشفته و هر جائی و آواره بُدیم
عشق و جمعیت و تمکین و ثبات آوردند
هوش مصنوعی: در روزهای سخت و پرآشوب، ما دچار سردرگمی و بیجایی بودیم؛ اما عشق و انس و همبستگی به ما آرامش و ثبات بخشید.
یافتم من که مَلَک بی خبر از رتبه ماست
چو به حیوانیم از دور نبات آوردند
هوش مصنوعی: من دریافتم که فرشتهها از مقام و موقعیت ما بیخبرند، چرا که وقتی از دور به ما نگاه میکنند، ما را مانند حیوانات میبینند که گیاهان به سویمان میآورند.
همه دانند در این نشئه که سلطان دلند
مگر آن محو که بردندش و مات آوردند
هوش مصنوعی: همه میدانند که در این دنیای عشق، چه کسانی بر دلها سلطنت میکنند، اما فقط آنهایی که به شدت عاشق شدهاند و تحت تأثیر قرار گرفتهاند، در این زمینه واقعیات را نمیبینند و همه چیز را فراموش کردهاند.
رستمی کرد به من عشق و مرا کرد هلاک
تا در دوست تنم بهر صلات آوردند
هوش مصنوعی: رستم به من عشق هدیه کرد و مرا به تباهی کشید، تا اینکه در عشق دوست، جانم را برای نماز قدوم آوردند.
شدم از خاک درش زنده و سهراب صفت
نوشداروی مرا بعد وفات آوردند
هوش مصنوعی: از خاک در آن مکان زنده شدم و پس از مرگم، نوشدارویی مانند سهراب برایم آوردند.
من فرومایه تجرید بدم از جبروت
گنج با نان خدائیم زکات آوردند
هوش مصنوعی: من شخصی بیارزش هستم و از بزرگی و قدرت دورم، و به فضل خداوند، روزی خود را با نان و حلال به دست آوردهام و این به نوعی مانند زکات برای من است.
در سویدای دلم تابش نفی کثرات
جلوه ئی بود که از وحدت ذات آوردند
هوش مصنوعی: در عمق قلبم، روشنایی و زیبایی وجود داشت که از یگانگی وجود الهی نشأت میگرفت و مرا از خطای تفاوتها و جدا شدنها آگاه میکرد.
جز خدا نیست خدا از چه حکمت به میان
کعبه و بتکده و لات و منات آوردند
هوش مصنوعی: خداوند تنها وجودی است که در عالم هستی وجود دارد و جایگاه او را در میان کعبه و بتکده و نیز لات و منات چه رمزی است که به این شکل قرار دادهاند؟
ازلست و ابد آئینه توحید صفا
زنگ شرک و دغل این عزی و لات آوردند
هوش مصنوعی: ازل و ابد نمایانگر نخستین و پایانی است که در آن، وصف توحید و پاکی وجود دارد. زنگار شرک و فریب، که شامل بتهایی چون عزی و لات است، به وجود آوردهاند.

صفای اصفهانی