شمارهٔ ۱۲۸
ز چه کرد با چنین روبر خلق خودنمائی
بتم ار نداشت در دل سر دعوی خدائی
نتوان نمود منعم ز سجود روی این بت
که مزینست دوشش بردای کبریائی
در آشنائی دل زده و ز غیر بگسل
که بدل نمی پسندد حرکات آشنائی
مطلب ز نام حاصل که فشاند بذر صورت
که بکشتزار سرش نزد آفت سمائی
ز تمام کشت هستی من و حاصل محبت
که زند جویش پهلو بسپهر آسیائی
دل من بیافت این سر ز سرای میفروشان
پس از انکه سالها زد در زهد و پارسائی
متنعمان دولت نبرند ره بسلطان
که نگشته اند دارا بطریقت گدائی
من از آشیانه خود نگشوده بودمی پر
که شدم اسیر بازش چو کبوتر هوائی
رخ من بیار یک رو دل من بعشق یکتا
چه غم ار بپیش زلفش کمرم کند دوتائی
سر مرهم ار ندارد ز چه میرباید از کف
دل ریش دردمندان بفنون دلربائی
من اگر دمی نبینم برخش نمیتوانم
همه حیرتم از آنکس که زند دم از جدائی
سرم ار رود نپیچم ز وفای رهروان سر
که نکرده اند منزل بسرای بیوفائی
دل بازمانده از جان نرسد بسر جانان
مگر آنکه باز جوید ز طلسم دل رهائی
اگرت هواست دیدن رخ دلبر صفا را
بگذار از سر ای دل هوس منی و مایی
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز چه کرد با چنین روبر خلق خودنمائی
بتم ار نداشت در دل سر دعوی خدائی
هوش مصنوعی: چرا با این چهره زیبا و جذاب در برابر خلق خود ظاهر شدی، ای بت، اگر در دل خود هیچ ادعای خدایی نداری؟
نتوان نمود منعم ز سجود روی این بت
که مزینست دوشش بردای کبریائی
هوش مصنوعی: من نمیتوانم کسی را از سجده کردن به روی این بت که دوشش به شکوه و عظمت تزئین شده، بازدارم.
در آشنائی دل زده و ز غیر بگسل
که بدل نمی پسندد حرکات آشنائی
هوش مصنوعی: در ارتباط با آشنایان، دل خود را خسته نکن و از دیگران فاصله بگیر، زیرا قلب نمیتواند حرکات و رفتارهای معمولی آشنایان را بپذیرد.
مطلب ز نام حاصل که فشاند بذر صورت
که بکشتزار سرش نزد آفت سمائی
هوش مصنوعی: موضوع از نام به دست میآید، همانطور که دانهای در زراعت کاشته میشود تا درختی در برابر آفتها رشد کند.
ز تمام کشت هستی من و حاصل محبت
که زند جویش پهلو بسپهر آسیائی
هوش مصنوعی: تمام وجود من از عشق و محبت پر شده است، مانند جوی آبی که در کنار دریا جاری است.
دل من بیافت این سر ز سرای میفروشان
پس از انکه سالها زد در زهد و پارسائی
هوش مصنوعی: دل من پس از سالها تلاش در زهد و پارسایی، اکنون در دل میخواهد از سرای میفروشان بیفتد و آزاد شود.
متنعمان دولت نبرند ره بسلطان
که نگشته اند دارا بطریقت گدائی
هوش مصنوعی: افراد مرفه و ثروتمند قادر به دسترسی به قدرت و سلطنت نیستند، زیرا به درستی در مسیر عشق و تواضع جایگاه خود را نیافتهاند.
من از آشیانه خود نگشوده بودمی پر
که شدم اسیر بازش چو کبوتر هوائی
هوش مصنوعی: من از لانهام بیرون نیامده بودم که ناگهان گرفتار شدم، مثل کبوترانی که در آسمان پرواز میکنند.
رخ من بیار یک رو دل من بعشق یکتا
چه غم ار بپیش زلفش کمرم کند دوتائی
هوش مصنوعی: به من نگاه کن و دل مرا با عشق یکتایت پر کن. چه غم دارد اگر دو ساعد من در برابر زلف او به هم بپیوندند؟
سر مرهم ار ندارد ز چه میرباید از کف
دل ریش دردمندان بفنون دلربائی
هوش مصنوعی: اگر سر مرهمی ندارد، پس چرا دل ریش و ناله دردمندان را با هنر دلربایی نمیپروراند؟
من اگر دمی نبینم برخش نمیتوانم
همه حیرتم از آنکس که زند دم از جدائی
هوش مصنوعی: اگر لحظهای او را نبینم، نمیتوانم بر خویش کنترل داشته باشم. همه حیرتم از کسی است که درباره جدایی صحبت میکند.
سرم ار رود نپیچم ز وفای رهروان سر
که نکرده اند منزل بسرای بیوفائی
هوش مصنوعی: اگر سرم را بچرخانم و از وفای رهروان بگذرم، دیگر سر خود را به کجا میتوانم برسانم در حالی که کسانی که در مسیر وفاداری گام نمىزنند، به خانه بیوفایی میروند؟
دل بازمانده از جان نرسد بسر جانان
مگر آنکه باز جوید ز طلسم دل رهائی
هوش مصنوعی: دلِ کسی که هنوز زنده است، نمیتواند به محبوب واقعی خود برسد، مگر اینکه از جادو و طلسمی که بر دلش حاکم است، رهایی یابد.
اگرت هواست دیدن رخ دلبر صفا را
بگذار از سر ای دل هوس منی و مایی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی چهره محبوب را ببینی، دل از هوس رها کن و به یاد عشق من و تو باش.

صفای اصفهانی