گنجور

شمارهٔ ۱۰۲

روح وقتیم و کلیم سلفیم
صاحب نفحه و خورشید کفیم
بارش مزرعه فقر و فنا
آتش خرمن آب و علفیم
قمر بارغ بی ابر و غروب
فارغ از نقص و بری از کلفیم
طالع از شرق سمای دل پاک
آفتابیم و بیت الشرفیم
ما عرفنا بزبانیم و بدل
عارف سر سر من عرفیم
لامکان را ز مکانیم درود
از سماوات زمین را تحفیم
علم اسمای تو در مدرس ما
از پدر مانده که پور خلفیم
لب شیرین پسری برده ز دست
دل ما را که بشور و شعفیم
دف و چنگیم چو یار از بر ما
رفت چنگیم چو برگشت دفیم
بزن این دف نبواز این بر بط
بی نوازنده لطفت تلفیم
ساعتی در تک این بحر گهر
لحظه‌ای بر سر دریات کفیم
آدم رسته ازین هفت اندام
گوهر جسته ازین نه صدفیم
از صفوف همه کون و مکان
آمدیم از عقب و پیش صفیم
گوهر قلزم افلاکی روح
بزمین تن خاکی خزفیم
زنده دستگاه فقر صفا
بنده درگه شاه نجفیم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روح وقتیم و کلیم سلفیم
صاحب نفحه و خورشید کفیم
هوش مصنوعی: روح ما در زمان حال است و چون کلیم (موسی) پیشینیان، صاحب بویی خوش و مانند خورشید روشنی‌بخش هستیم.
بارش مزرعه فقر و فنا
آتش خرمن آب و علفیم
هوش مصنوعی: محصولات و ثمرات ناشی از فقر و نابودی، مانند آتش که به خرمن می‌زند، ما را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. ما فقط آب و علف هستیم که در این میان آسیب‌پذیر و بی‌پناه هستیم.
قمر بارغ بی ابر و غروب
فارغ از نقص و بری از کلفیم
هوش مصنوعی: ماه در آسمان بدون ابر و غروب، بی‌نقص و خالص از هر عیب و ایرادی است.
طالع از شرق سمای دل پاک
آفتابیم و بیت الشرفیم
هوش مصنوعی: ما از جانب شرق، با دل‌های پاک و نورانی مثل آفتاب، به دنیا آمده‌ایم و مقام و منزلت ویژه‌ای داریم.
ما عرفنا بزبانیم و بدل
عارف سر سر من عرفیم
هوش مصنوعی: ما با زبان خود نمی‌توانیم حقیقت را بشناسیم و فقط در دل عارفان می‌دانیم که حقیقت چیست.
لامکان را ز مکانیم درود
از سماوات زمین را تحفیم
هوش مصنوعی: خوشا به حال ما که از مکان و زمان جدا هستیم و از آسمان، زمین را به عنوان هدیه‌ای دریافت می‌کنیم.
علم اسمای تو در مدرس ما
از پدر مانده که پور خلفیم
هوش مصنوعی: دانش نام‌های تو در کلاس ما از پدر به ارث مانده و ما نسل بعدی هستیم.
لب شیرین پسری برده ز دست
دل ما را که بشور و شعفیم
هوش مصنوعی: دوستان ما را از دست یک پسر با لب‌های شیرین به شوق و شادی درآورده‌اند.
دف و چنگیم چو یار از بر ما
رفت چنگیم چو برگشت دفیم
هوش مصنوعی: ما همچون دف و چنگ دلخوشی‌های خود را با یار تجربه کردیم و وقتی او از ما دور شد، صدای ما هم خاموش شد. اما وقتی دوباره به ما بازگشت، زندگی و شادی‌امان دوباره به جریان افتاد.
بزن این دف نبواز این بر بط
بی نوازنده لطفت تلفیم
هوش مصنوعی: بزن این ساز را، بی‌نوازنده نزن؛ چون لطافت و زیبایی‌ات را از دست می‌دهیم.
ساعتی در تک این بحر گهر
لحظه‌ای بر سر دریات کفیم
هوش مصنوعی: یک لحظه در این دریای گرانبها تنها به تماشا نشسته‌ام، در حالی که قطره‌ای از دريای زندگی ام را به دست دارم.
آدم رسته ازین هفت اندام
گوهر جسته ازین نه صدفیم
هوش مصنوعی: انسانی که از این هفت نوع وجود برآمده است، مانند گوهری است که از این نه صدف به دست آمده است.
از صفوف همه کون و مکان
آمدیم از عقب و پیش صفیم
هوش مصنوعی: ما از تمامی جهان و موجودات، از گذشته و آینده، به اینجا آمده‌ایم و همگی در یک ردیف قرار داریم.
گوهر قلزم افلاکی روح
بزمین تن خاکی خزفیم
هوش مصنوعی: جواهر بی‌نظیر آسمانی روح، در مقابل بدن خاکی ما مانند سفال بی‌ارزش است.
زنده دستگاه فقر صفا
بنده درگه شاه نجفیم
هوش مصنوعی: من از جانب بی‌پولی در حال زنده‌ام و در عشق و ارادت به درگاه شاه نجف، خود را بنده و خدمتگزار او می‌دانم.