گنجور

شمارهٔ ۱۷ - و من رشحات افکاره

ما زمره فقرا از روز در تعبیم
خورشید اختر روز ما آفتاب شبیم
افسرده ایم بروز چون شمع و شب ببروز
شمعیم و وقت فروز پروانه طلبیم
هم آفتاب کفیم هم ماه بی کلفیم
از انبیا خلفیم بر اولیا سلبیم
دارنده فلکیم با امر مشترکیم
چون شرک نیست یکیم چون غیر نیست ربیم
رندان خانه بدوش هشیار سر سروش
بیگانه ایم ز هوش با عشق منتسبیم
بیمار و زار و غریب تب دار عشق حبیب
فرمان پذیر طبیب فرمانروای تبیم
بی زیب و بی حلیم بر قله قللیم
مقصود بی عللیم موجود بی سببیم
گه ارض و گاه سما گه درد و گاه دوا
گه بنده گاه خدا ما قوم بوالعجبیم
در کشور ملکوت ما مرد قوت و قوت
از دفتر جبروت ما فرد منتخبیم
ما مرغ دانه ذات بر طرف آب حیات
از شوق در نغمات از عشق در لهبیم
گر دوست جلوه کند پا تا بسر همه چشم
ور یار بوسه دهد سر تا بپای لبیم
در مکتب ملکی داننده نکتیم
بر منبر فلکی خواننده خطبیم
برتر بجوهر ذات مازین حدود و جهات
بگذشته در حرکات زین هفت توقببیم
اولاد سر رسول مرد خداست نه غول
ما مرد مرد و ملول از خارجی نسبیم
مائیم بی حولی ملک ولای ولی
کز آدم ازلی موروث و مکتسبیم
بینای ختم رسل ختم ولایت کل
نا کرده طی سبل ما یار بولهبیم
بین رهسپار عدم روم و فرنک و عجم
ما در صراط وجود از سید عربیم
شوال تا برجب میخواره و بطلب
تا آخر رمضان از اول رجبیم
باید زدار فنا اندوخت رزق بقا
کز این سه ماه طلب نه ماه در طربیم
ما مفلس و بجهان پوشیم کسوت جان
عوران جامه رسان بی اطلس و قصبیم
مست نشاط همیم سیل بنای غمیم
شیرازه حکمیم آوازه ادبیم
ای دهر بکر عجوز بر ما چه جلوه کنی
چل سال میگذرد از عمر و ما عزبیم
بر جد اختر پیر در رتبه پدری
در صورت بشری مولود ام و ابیم
شه ملک عبد صفا در شهوتست و غضب
ما مالکیم و سوار بر شهوت و غضبیم
ز القاب و نام گریز در ظل اسم حکیم
با صد هزار لقب مائیم و بی لقبیم
شاه لطیف دلیم انسان معتدلیم
با یار متصلیم از خویش در هربیم
قطبیم و غوث و ولی فردیم ولم یزلی
قائم باسم علی عالی بهر حسبیم
راننده شبهیم داننده کتبیم
نور و ضیای حبیم نشو و نمای حبیم
این ما نه ماست خداست محجوب منکر ماست
حق آفتاب بقاست ما ظل محتجبیم
در ذات مبداء/ جود ما از صراط صعود
فانی ز نور و جود تا عرق و تا عصبیم

اطلاعات

وزن: مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن (بسیط مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما زمره فقرا از روز در تعبیم
خورشید اختر روز ما آفتاب شبیم
هوش مصنوعی: ما جزو فقیران هستیم و از روزی که به دنیا آمده‌ایم در سختی و رنج به سر می‌بریم، اما در مقایسه با آنچه در شب می‌گذرد، نور و روشنایی زندگی ما در روز همچون آفتاب است.
افسرده ایم بروز چون شمع و شب ببروز
شمعیم و وقت فروز پروانه طلبیم
هوش مصنوعی: ما غمگین و ناراحتیم مانند شمعی که در شب خاموشی به سر می‌برد. اما وقتی شمع روشن می‌شود، به روشنی آن می‌بالیم و در جستجوی پروانه‌ای هستیم که به نور جذب شود.
هم آفتاب کفیم هم ماه بی کلفیم
از انبیا خلفیم بر اولیا سلبیم
هوش مصنوعی: ما هم مانند خورشید درخشانیم و هم مانند ماه بی‌نور. از پیامبران پیروی می‌کنیم و بر این‌که چه چیزی به اولیا تعلق دارد، تسلط داریم.
دارنده فلکیم با امر مشترکیم
چون شرک نیست یکیم چون غیر نیست ربیم
هوش مصنوعی: ما در آسمانِ دنیا دارای قدرت و سرنوشت مشترکی هستیم، زیرا هیچ گونه دوگانگی و شرکی وجود ندارد. ما همگی در وجود خود یک‌پارچه و به عنوان مربی واحدی هستیم.
رندان خانه بدوش هشیار سر سروش
بیگانه ایم ز هوش با عشق منتسبیم
هوش مصنوعی: افرادی که بی‌خانمان‌اند و آزاداندیش، با آگاهی و هوشیاری به یکدیگر پیوسته‌اند و ارتباطی عمیق و عاشقانه با عشق دارند؛ هرچند ممکن است که از هویت و پیشینه‌ی یکدیگر بی‌خبر باشند.
بیمار و زار و غریب تب دار عشق حبیب
فرمان پذیر طبیب فرمانروای تبیم
هوش مصنوعی: مردی که آشفته و بیمار است و در عشق محبوب خود رنج می‌برد، به درمانگری روی آورده که قدرت و تسلط بر بیماری او را دارد.
بی زیب و بی حلیم بر قله قللیم
مقصود بی عللیم موجود بی سببیم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی بیانگر حالتی از عدم زیبایی و آرامش در اوج قله است. به نظر می‌رسد که بدون وجود زیبایی و درک عمیق، به جایی رسیده‌اند که بدون هیچ دلیلی وجود دارند. در واقع، این شعر به بی‌معنایی و عدم هدف در زندگی اشاره دارد.
گه ارض و گاه سما گه درد و گاه دوا
گه بنده گاه خدا ما قوم بوالعجبیم
هوش مصنوعی: ما در زندگی گاه در زمین و گاه در آسمان هستیم، گاهی در درد و گاهی در آرامش. زمانی بنده‌ای و زمانی دیگر خداوند را می‌پرستیم. ما انسان‌ها موجودات عجیبی هستیم.
در کشور ملکوت ما مرد قوت و قوت
از دفتر جبروت ما فرد منتخبیم
هوش مصنوعی: در سرزمین آسمانی ما، انسانی نیرومند وجود دارد و نیروی او از دفتر عظمت ما سرچشمه می‌گیرد. ما افرادی ویژه و برگزیده هستیم.
ما مرغ دانه ذات بر طرف آب حیات
از شوق در نغمات از عشق در لهبیم
هوش مصنوعی: ما پرنده‌ای هستیم که به خاطر عشق و شادی، از آب حیات تغذیه می‌کنیم و در نغمه‌ها و صداهایمان از شوق و شوری که داریم، می‌خوانیم و می‌رقصیم.
گر دوست جلوه کند پا تا بسر همه چشم
ور یار بوسه دهد سر تا بپای لبیم
هوش مصنوعی: اگر دوست خود را نشان دهد، از سر تا پا همه ما به او نگاه می‌کنیم و اگر یار بوسه‌ای به ما بدهد، از سر تا پای ما لبخند خواهد زد.
در مکتب ملکی داننده نکتیم
بر منبر فلکی خواننده خطبیم
هوش مصنوعی: در مدرسه‌ی آسمانی، ما به یادگیری نکات می‌پردازیم و بر روی منبر آسمانی، به بیان مطالب مهم و آموزنده می‌پردازیم.
برتر بجوهر ذات مازین حدود و جهات
بگذشته در حرکات زین هفت توقببیم
هوش مصنوعی: ما از مرزها و جهت‌های معمول فراتر رفته‌ایم و در حرکات و رفت‌وآمدها، به یک حقیقت عمیق‌تر پی برده‌ایم.
اولاد سر رسول مرد خداست نه غول
ما مرد مرد و ملول از خارجی نسبیم
هوش مصنوعی: فرزندان پیامبر، نسل پاک و محترمی هستند و ما به هوی و هوس وابسته نیستیم؛ ما مردان با شخصیت و آزاده‌ای هستیم که به ریشه‌های خارجی خود احساس وابستگی نمی‌کنیم.
مائیم بی حولی ملک ولای ولی
کز آدم ازلی موروث و مکتسبیم
هوش مصنوعی: ما بدون هیچ نیرویی در این ملک و سرزمین حاکم هستیم، چون از نسل آدم اول، این مقام و اقتدار به ما به ارث رسیده و کسب کرده‌ایم.
بینای ختم رسل ختم ولایت کل
نا کرده طی سبل ما یار بولهبیم
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جایگاه نبوت و ولایت اشاره دارد. گوینده در اینجا به کسی اشاره می‌کند که با بینش و درک عمیق در مسیر درست حرکت کرده و راه درست را شناخته است. او از یاران و پیروان ولی الهی بوده و به نوعی به اهمیت و ارزش همراهی و راهنمایی الهی اشاره می‌کند. این بیان نشان‌دهنده ارتباط بین نبوت، ولایت و سلوک معنوی است.
بین رهسپار عدم روم و فرنک و عجم
ما در صراط وجود از سید عربیم
هوش مصنوعی: در راهی که به عدم می‌روم و سرزمین‌های دور دست مانند فرانسه و عجم (ایران قدیم) وجود دارند، ما در مسیر حقیقت و وجود، به رهبری یک عرب هستیم.
شوال تا برجب میخواره و بطلب
تا آخر رمضان از اول رجبیم
هوش مصنوعی: از آغاز رجب تا پایان رمضان، با میگساری و شادی، همراهیم و از زندگی لذت می‌بریم.
باید زدار فنا اندوخت رزق بقا
کز این سه ماه طلب نه ماه در طربیم
هوش مصنوعی: برای رسیدن به زندگی پایدار، باید از دنیا و زوال آن بهره کافی را ببریم، زیرا در این سه ماه زندگی، باید نه ماه را در شادی و نشاط سپری کنیم.
ما مفلس و بجهان پوشیم کسوت جان
عوران جامه رسان بی اطلس و قصبیم
هوش مصنوعی: ما خود را فقیر می‌دانیم و به دنیای مادی لباس نازک و عریانی می‌پوشیم، در حالی که دیگران با لباس‌های زرق و برق و شیک خود در تلاشند تا خود را نشان دهند.
مست نشاط همیم سیل بنای غمیم
شیرازه حکمیم آوازه ادبیم
هوش مصنوعی: ما در اوج شادی و نشاط هستیم، مانند سیل خروشان که در حال جریانی است. ما به هم پیوسته‌ایم و یادآور اصول و قواعد و ادب هستیم.
ای دهر بکر عجوز بر ما چه جلوه کنی
چل سال میگذرد از عمر و ما عزبیم
هوش مصنوعی: ای زمانه، تو که به مانند یک زن پیر اما جذاب بر ما می‌تازی، چرا چنین به ما جلوه می‌کنی؟ چهل سال از عمر ما گذشت و هنوز در تنهایی مانده‌ایم.
بر جد اختر پیر در رتبه پدری
در صورت بشری مولود ام و ابیم
هوش مصنوعی: من در مقام پدر و به صورت انسانی، فرزند اختر پیر (ستاره بلندپایه) هستم که نسبم به آن می‌رسد.
شه ملک عبد صفا در شهوتست و غضب
ما مالکیم و سوار بر شهوت و غضبیم
هوش مصنوعی: شاه حکمت و آرامش در تسلط بر خواسته‌ها و خشم است، و ما بر این خواسته‌ها و خشم سواریم.
ز القاب و نام گریز در ظل اسم حکیم
با صد هزار لقب مائیم و بی لقبیم
هوش مصنوعی: ما با وجود داشتن صدها لقب و نام، در زیر سایه نام حکیم، در واقع بدون هیچ لقبی هستیم.
شاه لطیف دلیم انسان معتدلیم
با یار متصلیم از خویش در هربیم
هوش مصنوعی: من انسان معتدلی هستم که به عشق و دوستی پایبندم و از خودم در هر لحظه نگرانم.
قطبیم و غوث و ولی فردیم ولم یزلی
قائم باسم علی عالی بهر حسبیم
هوش مصنوعی: ما در رأس امور و راهنمایی هستیم و همیشه به نام علی (ع) و شرافت او شناخته می‌شویم، با افتخار بر حسب و نسب خود ایستاده‌ایم.
راننده شبهیم داننده کتبیم
نور و ضیای حبیم نشو و نمای حبیم
هوش مصنوعی: ما مانند یک راننده هستیم که راه را می‌شناسد و دریا را به ما نشان می‌دهد. محبت ما مانند نوری است که زندگی را روشن می‌کند و نشان از رشد و پیشرفت در مسیر عشق دارد.
این ما نه ماست خداست محجوب منکر ماست
حق آفتاب بقاست ما ظل محتجبیم
هوش مصنوعی: این ما که هستیم، در واقع ما نیستیم، بلکه تجلی خداوند است که در پس پرده های پنهان قرار دارد و کسانی که وجود ما را انکار می‌کنند، حقیقت را نمی‌شناسند. حقیقت مانند آفتاب جاودان است و ما فقط سایه‌ای از آن حقیقت در حالت پوشیده و پنهان هستیم.
در ذات مبداء/ جود ما از صراط صعود
فانی ز نور و جود تا عرق و تا عصبیم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در اصل و بنیاد منبع زندگی، بخشش و خیرخواهی وجود دارد. ما از مسیر روشنایی و بخشش به سمت افراط و جدایی حرکت می‌کنیم. این حرکت ما را به جایی می‌برد که به جنبه‌های مختلف وجود خود، از جمله جنبه‌های مادی و جسمانی، پی خواهیم برد.