گنجور

شمارهٔ ۱ - از کرده پشیمانم ناکرده هراسانم

از خویش گریزانم راهیم به خود بنما
سرگشته و حیرانم چون باد پریشانم
ای سرو خرامانم راهیم به خود بنما
در کعبه ثناخوانم در صومعه رهبانم
در مدرسه مولانا در میکده دربانم
فرعونم و هامانم گه حیه و ثعبانم
گه موسی و عمرانم راهیم به خود بنما
گه دیدهٔ گریانم پوشیده و عریانم
چون زلف سیه بختم گه موی پریشانم
گه نادر دورانم گه خار مغیلانم
گاهی گل و ریحانم راهیم به خود بنما
گه لعل بدخشانم گه سنگ درخشانم
گه کوهکنم گویند گه خسرو [و] خاقانم
گه شیخم و رهبانم گه صاحب عرفانم
دانم که نمی دانم راهیم به خود بنما
گه بندهٔ سبحانم گه نوکر سلطانم
گه فقر فقیرانم گه عاشق خوبانم
گه صاحب ایمانم گه تابع شیطانم
گه عارف یزدانم راهیم به خود بنما
گه رند غزلخوانم گه دیو گه انسانم
موسای کلیم الله یا آذر و رهبانم
من هیچ نمی دانم ای اصل تن و جانم
یا اینم و یا آنم راهیم به خود بنما
گه در بر جانانم گه منتظر آنم
گاهی هدف تیری گه در خم چوگانم
چون بید به ایمانم از خوف تو لرزانم
من بندهٔ فرمانم راهیم به خود بنما
مشکل شده آسانم هر شی شده برهانم
موسی شده هامانم جهل آمده عرفانم
گه عاشق جانانم گاهی ز رقیبانم
نی رنجم و رنجانم راهیم به خود بنما
از دشنهٔ خوبانم صد زخم نمایانم
هر لحظه به دل آید من روی نگردانم
من بی سر و سامانم از خانه خرابانم
می دانی و می دانم راهیم به خود بنما
تن گفت سرابانم جان گفت که مهمانم
خود گوی به جانانم ناسوخته بریانم
دل گفت سعیدا را ای عارف حق دانم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از خویش گریزانم راهیم به خود بنما
سرگشته و حیرانم چون باد پریشانم
هوش مصنوعی: من از خودم فاصله گرفته‌ام و به دنبال چیزی هستم که خودم را نشان دهد. حالتی سرگردان و بی‌هدف دارم، مانند بادی که در حال وزیدن است و هیچ ترتیب و ثباتی ندارد.
ای سرو خرامانم راهیم به خود بنما
در کعبه ثناخوانم در صومعه رهبانم
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای من، راه خود را به من نشان بده؛ در کعبه (خانه خدا) تسبیح‌گویان هستم و در خانقاه، زاهد و عابد.
در مدرسه مولانا در میکده دربانم
فرعونم و هامانم گه حیه و ثعبانم
هوش مصنوعی: در مدرسه مولانا، من دربان میکده هستم و همچون فرعون و هامان احساسی از قدرت دارم؛ گاهی مانند ماری و گاهی مانند اژدهایی بزرگ می‌شوم.
گه موسی و عمرانم راهیم به خود بنما
گه دیدهٔ گریانم پوشیده و عریانم
هوش مصنوعی: گاه مثل موسی و عمران هستم که با قدرت و عظمت خود را نشان می‌دهم، و گاه در حالتی vulnerable و ضعیف هستم که چشمانم پر از اشک است و احساس عریانی و بی‌پناهی می‌کنم.
چون زلف سیه بختم گه موی پریشانم
گه نادر دورانم گه خار مغیلانم
هوش مصنوعی: مرا سرنوشتی تاریک همچون زلف سیاه وجود دارد. گاهی موهایم پریشان و بی نظم است و گاهی مسئله‌ای نادر و خاص پیش می‌آید. در لحظاتی دیگر هم مانند خارهای مغیلان، به حالت ناامید و آزاردهنده‌ای دچار می‌شوم.
گاهی گل و ریحانم راهیم به خود بنما
گه لعل بدخشانم گه سنگ درخشانم
هوش مصنوعی: گاهی به زیبایی و لطافت گل و ریحان هستم و گاهی مانند لعل بدخشان درخشان و ارزشمند می‌باشم؛ اما در برخی مواقع نیز مانند سنگی با جلا نمایان می‌شوم.
گه کوهکنم گویند گه خسرو [و] خاقانم
گه شیخم و رهبانم گه صاحب عرفانم
هوش مصنوعی: گاهی به عنوان یک کوهکن شناخته می‌شوم، گاهی به عنوان یک پادشاه یا فرمانروا، گاهی به عنوان یک شیخ و عابد و گاهی به عنوان کسی که به عرفان و معنویت وارد است.
دانم که نمی دانم راهیم به خود بنما
گه بندهٔ سبحانم گه نوکر سلطانم
هوش مصنوعی: می‌دانم که هنوز نمی‌دانم، پس خودت راه را به من نشان بده. من گاهی بندۀ خداوند هستم و گاهی خدمتگزار سلطان.
گه فقر فقیرانم گه عاشق خوبانم
گه صاحب ایمانم گه تابع شیطانم
هوش مصنوعی: گاهی فقیرم و شاید گاهی عاشق زیبایی‌ها، گاهی ایمان‌دارم و گاهی از وسوسه‌های شیطان پیروی می‌کنم.
گه عارف یزدانم راهیم به خود بنما
گه رند غزلخوانم گه دیو گه انسانم
هوش مصنوعی: گاهی به مقام عارف و خداشناسی رسیده‌ام و خود را به عنوان یک مفسر و عارف نشان می‌دهم، گاهی هم به حالتی شوریده و آزاداندیشانه به شعر و غزل می‌پردازم. در برخی مواقع نیز به دیوانگی می‌مانم یا به انسانیت واقعی خود برمی‌گردم.
موسای کلیم الله یا آذر و رهبانم
من هیچ نمی دانم ای اصل تن و جانم
هوش مصنوعی: من همانند موسی که با خدا سخن گفت، یا آذر که در آتش است و یا راهبی دیگر هستم. من در واقع هیچ نمی‌دانم، ای اصل وجود من و جانم.
یا اینم و یا آنم راهیم به خود بنما
گه در بر جانانم گه منتظر آنم
هوش مصنوعی: من یا این مسیر را انتخاب می‌کنم یا آن را، به من نشان بده که در این سفر به سمت معشوقم کجا هستم، هر لحظه در آغوش او هستم یا منتظر او می‌مانم.
گاهی هدف تیری گه در خم چوگانم
چون بید به ایمانم از خوف تو لرزانم
هوش مصنوعی: گاهی هدفی که در زندگی دارم مثل تیری است که در کمان نشسته و من به قدری از ترس تو لرزان هستم که مثل بید تکان می‌خورم.
من بندهٔ فرمانم راهیم به خود بنما
مشکل شده آسانم هر شی شده برهانم
هوش مصنوعی: من نه فقط تسلیم دستورات هستم، بلکه راهی برای نشان دادن خودم پیدا کردم. هر چیزی که دشوار به نظر می‌رسد، برای من قابل حل است و من قادر به یافتن راه‌حل‌ها هستم.
موسی شده هامانم جهل آمده عرفانم
گه عاشق جانانم گاهی ز رقیبانم
هوش مصنوعی: من به موسی تبدیل شده‌ام و در حالتی از جهل به سر می‌برم ولی گاهی احساس عرفان می‌کنم. گاهی عاشق محبوبم هستم و گاهی هم از رقیبانم فاصله نمی‌گیرم.
نی رنجم و رنجانم راهیم به خود بنما
از دشنهٔ خوبانم صد زخم نمایانم
هوش مصنوعی: من نه تنها خود درد و رنجی را تحمل نمی‌کنم، بلکه دیگران را نیز آزردن و آزار دادن به خود نشان می‌دهم و با دشنه زیبایی‌ها، صد زخم و درد را آشکار می‌کنم.
هر لحظه به دل آید من روی نگردانم
من بی سر و سامانم از خانه خرابانم
هوش مصنوعی: هر لحظه که چیزی به دل من بیفتد، من از آن رو برنمی‌گردانم. من بی‌قرار و آشفته‌ام و از افرادی هستم که زندگی‌ام به هم ریخته است.
می دانی و می دانم راهیم به خود بنما
تن گفت سرابانم جان گفت که مهمانم
هوش مصنوعی: می‌دانیم که هر دو به جستجوی خود آمده‌ایم؛ بدن به سراب می‌انگارد و جان از این که میهمان این جهان هست، سخن می‌گوید.
خود گوی به جانانم ناسوخته بریانم
دل گفت سعیدا را ای عارف حق دانم
هوش مصنوعی: دل به جانان می‌گوید که من سوخته‌ام و به عشق او دلیلی برای این سوختن ندارم، اما در عین حال می‌گوید که عارف واقعی را می‌شناسم و او را درک می‌کنم.